مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

حافظ
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی
یادت بخیر یار فراموشکار من
شهریار
 
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی
یادت بخیر یار فراموشکار من
شهریار
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان بِه که نیکی بُوَد یادگار

دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بِخرَدی

فردوسی
 
یکی آهوی جان پرور برآمد از بیابانی
که شیر نر ز بیم او زند بر ریگ سوزان دم
مولانا
 
یکی آهوی جان پرور برآمد از بیابانی
که شیر نر ز بیم او زند بر ریگ سوزان دم
مولانا

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی

حافظ
 
می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی

حافظ
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
حافظ
 
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
حافظ
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
حافظ
 
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی
شهریار
یار جستم
که غم از خاطرِ غمگین ببرد

نه که جان کاهد و
دل خون کند و دین ببرد !

جسمی همدانی
 
یار جستم
که غم از خاطرِ غمگین ببرد

نه که جان کاهد و
دل خون کند و دین ببرد !

جسمی همدانی
در نهانخانه جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید




فریدون مشیری
 
در نهانخانه جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید




فریدون مشیری
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
حضرت مولانا
 
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
حضرت مولانا
در همه شب می آید از این شب
صوت محبوسی از حجره تنگ:
آه ای آزادی!
وطنم قلب من است
قلب من زندانیست


سیاوش کسرایی
 
در همه شب می آید از این شب
صوت محبوسی از حجره تنگ:
آه ای آزادی!
وطنم قلب من است
قلب من زندانیست


سیاوش کسرایی
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسوا عاشق، اندر فن خود استاد نیست
 
دیوانه و دلبستهء اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
اقبال لاهوری
شعر میگفتیم و خوش بودیم اما ناگهان
چشم های یک نفر دست گلی بر آب داد!
 
دوست آن است که گیر دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد / دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار / مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست / عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
:RedHeart حافظ :RedHeart
 
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد / دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار / مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست / عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
:RedHeart حافظ :RedHeart
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
حضرت مولانا
 
Back
بالا