مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده
(حافظ)
 
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
(صائب تبریزی )
 
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید / دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی اید
 
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
(حافظ)
 
ای ساربان اهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود

سعدی
 
در این دنیا کسی بی غم نباشد
اگر باشد بنی آدم نباشد
(خاقانی )
 
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت/ دائما یکسان نباشد حالا دوران غم مخور
راهیست راه عشق که هچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
(حافظ)
 
راهیست راه عشق که هچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
(حافظ)
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
 
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
واله و شیدا دل من بی سر و بی پا دل من
وقت سحرها دل من رفته به هرجا دل من
مولانا
 
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد
حافظ
 
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را
(حافظ)
 
اهل کاشانم
پیشه ام نقاشی ست
گاه گاهی قفسی می سازم از رنگ می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی ست
دل تنهایی تان تازه شود
چه خیالی چه خیالی می دانم
پرده ام بی جان است
خوب میدانم حوض نقاشی من بی ماهی است

سهراب سپهری
 
تو مثل خنده ی گل، مثل خواب پروانه

تو مثل آنچه که ناگفتنی است، زیبایی
(حسین منزوی)
 
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی‌یار مهیا نشود یار کجاست؟
 
ديدی ای دل كه غم عشق دگر بار چه كرد
چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد

حافظ
 
Back
بالا