مشاعره

[n._.a.m]

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

 

[n._.a.m]

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

 

[n._.a.m]

ت بگید

 

[n._.a.m]

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
بازم حافظ

 

[n._.a.m]

خُب دوستان چون مشاعره با واج ها صورت می گیره می تونین به جای ت از ط استفاده کنین
همچنین به جای س از ص و ث
برای ز هم از ذ و ظ و ض می تونید استفاده کنید
این را من از خودم نمی گم یه قانونه که توی اکثر مسابقات مشاعره اجرا می شه

 

[Vernal]

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
بازم حافظ

تو مو می بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو او اشارت های ابرو
وحشی بافقی

 

[n._.a.m]

تکراریه این من قبلا گفتم

 

[Vernal]

تکراریه این من قبلا گفتم

تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز

 

[n._.a.m]

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
(از اونجایی که مشاعره با واج ها هست می تونید به جای الف از «عا» استفاده کنیم)

 

[n._.a.m]

واجب

د باز ت!!!

شد یه صحبتی با جناب حافظ داشته باشم

 

[n._.a.m]

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

 

[Su Señor]

تـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم
«مولانا»

 

[n._.a.m]

معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن
اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است
حافظ

 

[sHaGaYeGh]

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
محمدعلی بهمنی

 

[n._.a.m]

به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
حافظ

 

[mohad_z]

به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
حافظ

تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد
«حافظ»

 

[fatemeh.sh]

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
فاضل نظری

 

[fatemeh.sh]

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خویش مدارا میکنم هر شب
محمدعلی بهمنی

 

[.::MoJi::.]

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
فریدون مشیری

 

[.::MoJi::.]

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
شهریار