جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

[Karenn]

دعا کنید که عاشق تمام خواهد شد

 

[Ramzi]

به چه مشغول کنم دیده و دل را که کنون ، دل تو را می طلبد . دیده تو را می جوید

 

[MmmSampadi]

چه گویم ز قلب گندیده ام
چ گویم ز مغز پوسیده ام
ز مغزی که معادله حل مینماید
ز قلبی که هیچ چیز را حل نمی نماید
ز مغزی که حفظ میکند
ز قلبی ک دفع میکند

 

[Sana81]

در دنیا دو نابینا هست. یکی تو،
که عاشق شدنم را نمی بینی. یکی من،
که به جز تو کسی را نمی بینم!

جوزف لنون

 

[Karin]

قسمت آن بود
كه هر لحظه
به يادَت باشم ...!

 

[Sana81]

وﻗﺘﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ میﻧﺎﻟﻨﺪ،
ﻣﻨﻈﻮﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﺸﺎﻥ ﺧﻠﻮﺕ ﺍﺳﺖ
ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
هیچکس ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﺪ ﭼﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ...

آیزایا برلین

 

[Karenn]

نگاه من به ساعت پوکیده
و شعر های غمگین و عاصی
و گرگ خسته که از تفنگ نترسیده
به شبه های من به اصل هستی
به بغض بی کسیت وقت مستی
...
رگی که سرونشتش انسداد است
و جرم تو که داد پیش باد است
همیشه انتهای قصه تلخ است
و شاعری که خکمش ارتداد است
....
از دریا جز پاره ی چوبی نرسید
دلتنگ تر از عشق غروبی نرسید
جز مرگ که آخرین رفیق ما بود
این قصه به جای خوبی نرسید

 

[دژاوو]

سینه تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم

بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم

 

[【Ｅｐｉｐｈａｎｙ】]

شازده کوچولو گفت:
به هر بهانه ای میخوام ببینمش...
دلم زود براش تنگ میشه...
روباه خندید و به آخر جاده نگاه کرد و آروم گفت : عاشق شدی!

 

[Karin]

آنتوان دوسنت اگزوپرى:

نگاهت چه رنج عظیمی ‌است
وقتی به یادم می‌آورد
که چه چیزهای فراوانی را
هنوز به تو نگفته‌ام...

 

[moonelin]

شب ، چرا می‌کشد مرا؟
تو نشسته‌ای کجای ماجرا؟
من ، چنان گریه می‌کنم
که خدا بغل کند مگر مرا
عمر همه لحظه وداع‌ست
و صدای پایت آخرین صداست
ای گریه های بعد از این
خاطرم نمانده شهر من کجاست ...

 

[Ulduz]

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را

 

[Karenn]

Living just to die anotherday

 

[A M I N]

خوابیدم روی خاک
می تابه بالا سرام آفتاب
لحظه ی ابر، قطره ی آب
یهویی رو صورت ام افتاد
نفس ام حبس، قلب تاپ تاپ
توی سینه ام می شه پرتاب
تونل سرد و می خورم سُر
آخرش می پرم از خواب
آسمون پر ستاره است
جای سوزن نیست
چشمامو با دستام میمالم
دوباره میبینم این دفعه خبری نیست
تکراری‌ست
همون سیاه همیشه، لکه های براق
با خودم فکر میکنم کدوم حقیقت داره، میبردم خواب...

 

[دژاوو]

چنان دل بسته ام کردی

که با چشم خودم دیدم

خودم میرفتم اما

سایه ام با من نمی آمد....

 

[دژاوو]

شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم!؟؟

نیست از هیچ طرف راه برون شد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم....

 

[Ramzi]

ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست ...

 

[Karin]

«می‌روی و گریه می‌آید مرا * اندکی بنشین که باران بگذرد»

 

[panah]

ظلمی که مخترع دوربین در حق بشریت کرد مخترع بمب اتم نکرد
چون بمب یه بار میکُشه؛ عکس اونایی که نیستن هزار بار.

 

[پرنیان.ک]

این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی...