جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

[Mαiα]

گر چه در ظاهر از تو بی خبرم
هیچ کس جز تو نیست در نظرم

به قفس راضی ام! فقط گاهی
فکر پرواز می زند به سرم

مرگ حق من است در هر حال
من که از حق خود نمی گذرم
فاضل نظری

 

[Amin rouhi]

این که همراه تو می گرید ، آیینه ست
تو ، همین چهره تنهایی .

 

[Karin]

البعض غلطة و البعض درس
البعض ذکری جمیلة و انتهت!

برخی اشتباه هستند و برخی تجربه
بعضی از آنها خاطرات زیبا و تمام شده هستند!

 

[Ehsan.AK]

مردم را می‌کشند و زبانشان هم دراز است

#قاتل

 

[Strangers]

گر ز آزردن من هست غرض مردن من
مُردم، آزار مکش از پی آزردن من

 

[aliiii9]

دقت کردی وقتی حقیقت رو میدونی،گوش دادن به دروغای طرف مقابل،چقدر لذت بخشه؟
رولان توپور

 

[Amin rouhi]

و آن‌ها
که انسان‌ها را
با بندِ ترازوی عدالتِشان به دار آویختند
عادل نام نگرفتند
شاملو _ قصیده ای برای انسان ماه بهمن

 

[زمستون]

یکی از چیزهایی که آدم‌ها را دیوانه می‌کند همین انتظار کشیدن است. مردم تمام عمرشان انتظار می‌کشیدند. انتظار می‌کشیدند که زندگی کنند...
* چارلز بوکفسکی در رمان عامه پسند

 

[Amin rouhi]

پای سخن لنگ است و دست واژه کوتاه است . . .

 

[Sana81]

ما همیشه
یک نفر را پشت صورتمان داریم
که بُریده از دنیا
میخواهد برود
فرار کند اما
لباسش هر بار گیر میکند
به پوست و لبمان
طوری که آدم ها خیال میکنند
داریم میخندیم!

رسول_ادهمی

 

[Amin rouhi]

من خمش کردم خروش چنگ را
گر چه صد زخم است ، این دلتنگ را

 

[لو:)]

عشق، تن به فراموشی نمیسپارد
مگر یک بار برای همیشه..
جام بلور،تنها یک بار میشکند
می توان شکسته هایش را نگه داشت
اما شکسته های جام
آن تکه های تیز برنده
دگر جام نیست..
احتیاط باید کرد
همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم
عشق نیز
بهانه ها جای حس عاشقانه را خوب میگیرند...
#نادر_جان_ابراهیمی
یک عاشقانه ارام

 

[0001111]

من کجا؟ باران کجا؟ باران کجا و راه بی پایان کجا؟
آاه این دل‌دل زدن، تا منزل جانان کجا؟
هرکه کوی‌اش دورتر، دل‌تنگ‌تر؛ مشتاق‌تر؛
در طریق عشق‌بازان، مشکل آسان کجا؟

 

[لو:)]

در خیالات خودم, در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم، خستگی درمیکنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست

باز ميخندی و ميپرسي, كه حالت بهتر است؟!
باز میخندم که خیلی، گرچه میدانی که نیست
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم میگذارم، توی گلدانی که نیست

چشم میدوزم به چشمت، مي شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو…
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست

می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست…!
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست

_بیتا امیری_

 

[Chandler.]

گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد/گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
___
زُلالِ چِشمات کِردِه گِرِفتارُم (علی زندوکیلی_ترش رو)

 

[DeadEnd]

گفتند چنینیم و چنانیم دریغا
اینها همه لالایی خواباندن ما بود

-ایرج میرزا

 

[aliiii9]

ما باید از گذشته بیاموزیم
قرار نیست به گذشته بیاویزیم...!
-دکتر هلاکویی

 

[هولدن]

نه محقق بود نه دانشمند چارپایی براوکتابی چند

 

[Karin]

بعضی آدما تو زندگیمون مث مهره وزیر تو شطرنج میمونن. وقتی از دستشون میدی هنوز شکست نخوردی ولی انگیزه و امیدی هم واسه بردن نداری

 

[Mr.s5]

کاری که دلت میخاد بکن نه کاری که دلشون میخاد....