دیالوگ‌های واقعی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع reza__sh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
-فردا من نیستم ):
+کجایی؟؟
-فاکین فامیل |:
+بکش زیرش
-نمیتونم )):
+چرا؟؟
-مامانبزرگم فوت کرده میخوان ببرنم سر خاکش ):
+خدا بیامرزه :|
-عا گفتم یه پسر عموم هم اخیرا مرده؟؟؟ (((:
+عمو رو گفته بودی. پسرش خیر
-(((((((((((((((((= یادم رفته بود
+خدا کل فامیلتون بیامرزه. کلتون.
- مرسی ((((((((((((:
 
سر کلاس شیمی
دبیر:+بچه ها تست ۲۲،گزینه «ب» درسته
-گزینه «د» ؟
+نه! بِ!
-بِ؟
+آره بابا! بِع بِع!
(خدایی یه طوری گفت«ب»انگار میگف بع!):)):))
 
خواهر کوچیکم و من همین امروز/:)
+بیا پفک بخوریم ولی بعدش بهم نگی تو بیشتر خوردیا:-?
-باشه (چنتا خورد و بعد رفت نشست پای کارتون)
+پس بیا چرا نمیخوری؟:|
-خواهر آخه واسه تو خریدم:x
+مرسی حالا باهام یکم بخور دیگه;;)
-نه خواهر پفک باعث میشه آدم کوچیک بشه تو بخور من بشم خواهر بزرگه:P
+:O
 
_راستی بهت گفتم فلانی پیشاپیش تولدم رو تبریک گفت؟
+نخیر..من زودتر از همه بهت تبریک گفتم..من اولین نفر بودم که تبریک گفتم تولدت رو
_خب تو که هنوز بهم تبریک نگفتی که!!
+اصن مهم نیست..مهم اینه من باید اولین نفر باشم که بهت تولدت رو تبریک میگم!

@ZAHRA_A;)
 
(روز - داخلی - جلوی تلویزیون)
(همین الآن Predestination را تمام کرده اند)
* ها؟!؟!؟ چی شد؟؟؟
+ هااااااا؟!؟!؟
- (سکوت کرده و چند دقیقه همانجا مینشیند)
+ واقعا؟؟؟
(چند دقیقه صحبت درباره شرایط WTFگونه فیلم که حاوی اسپویلر است)

- (زمزمه) It was a loop
+ چی؟
- (عصبانی و با صدای بلند) It was a FUCKING loop
 
دوستم ی خواهر سه ساله داره =>

بهم اشاره کرد سر سفره ک
+ "از وقتی این عروسک دنیا اومده مامانم غذاهاش مثل گذشته نیست چون وقتشو نداره ."
× "من وقتی بزرگ شدم ب جاش برات کلی غذاهای خوشمزه درست میکنم ."


ینی من مردم برا این زبون شیرینش ((:
 
_ میبینم دوتایی خوب خلوت کردین : )
+ خب بیا با تو ام خلوت کنم *_*
_ : //
 
-بحث بی جنبه بودن یا زود رنجی نیست!
+پس‌ بحثه چیه؟
-آدم فقط بعضی حرفارو انتظار نداره از بعضیا بشنوه، میفهمی که؟
 
(روز - داخلی - اتاق)
+ چرا یکی به نعل میزنی یکی به میخ؟
- چون نعل و میخ هردوشون تا حدودی حق دارند. اگه کاملا اشتباه بودن اصلا به وجود نمی اومدن. باید هردوشونو آب کرد یه چیز دیگه ساخت. مثلا کتری.
 
+ حمید (@Nemesys ) آبرومو در سطح جهانی بردی :))
- @The Lich King : چقدر دنیات کوچیکه پس ((:

×منو متنبه کرد آقا :))
 
Parivash : I think he is the center of my universe
: Pierre
When I was 19 I dated a beautiful blonde girl. Long hair, skinny, amazing smile, sweet as can be

We dated three months and she was everything

I didn’t feel great about myself tho

I found myself basing my happiness and self worth on the fact I always with her

I was some and young and didn’t know how to be in a relationship really and it didn’t last

I fell depressed for about three years over it. Barely dated, was a wreck

But I took that time to learn something

^ this is a problem

Caring more about someone else than you care for yourself

I ended up basing my happiness on another person. But unhappy with self

I tell you this lovingly dear

To learn to love someone else, you have to love yourself.


It’s a hard lesson to learn and there is no easy path to do it

But once you learn to love yourself, accept yourself, make peace with yourself

Then you can apply those lessons to loving someone else, accepting someone else, appreciating someone else​
 
آخرین ویرایش:
( در حالیکه نشستیم کنار هم و داریم تاپیک دیدن اعضا و ترین های 97 رو با هم میخونیم ) :

+ بعد 7-6 سال میتونم با اطمینان بگم که دیگه از سمپادیا بدم میاد

- چرا ؟ اینجا که نشون میده خیلیا دوستت دارن ؛ ببین چقدر تگ شدی

+ مهم نیست برام . نگاه کن ! آدمی که منو تگ کرده ، ده بیست نفر دیگه رو هم تگ کرده . بدی سمپادیا میدونی چیه ؟

- چی ؟

+ داستانای خارج از سایتش آزار دهندست . آدمی که با تو دوسته ، همون مدلی با همه دوسته و تو یه رهگذری تو زندگیش . یه رهگذر ساده . رابطه ای رو باهات دارن که با بقیه هم دارن . کاریو برات میکنن که برا همه میکنن . خیلی ساده . خیلی ساده تر از چیزی که فکرشو بکنی ! حتی حرفایی رو بهت میزنن که به همه میزنن . هیشکی اختصاصی برای تو نیست . هیشکی دوستِ خوب تو نیست . اگه یکی خوبه برا همست . من دیگه آدماشو دوست ندارم . هیچ کدومو ! شاید یه روز یکی از آرزوهام این بود که این آدما واقعی شن برام ، ولی دیگه حتی مجازی هم نمیتونم تحملشون کنم . تو مراقب خودت باش ! من که دیگه فراموش شدم .

- ولی تو بودی که اینجا رو بهم معرفی کردی !

+ اشتباه کردم
 
آخرین ویرایش:
عدالت با مساوات یکی نیست
عدالت یعنی با همه به طور مساوی برخورد کنی ولی مساوات به این معنا نیست و میتونه عدالت نباشه:-?

هشتگ کلاس اندیشه ۲:-"
هشتگ کل کلاس= :|
 
مسافر اول : تاسکی تاسکی واسا سوار شم !
مسافر دوم: خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مسافر اول : زهر مار به چی میخندی !؟
مسافر دوم: عزیزم تاسکی یعنی چی !؟ این که تاسکی نیست !
مسافر اول: خو پ چیه !؟
مسافر دوم: این شصخیه نه تاسکی !
 
Back
بالا