اولین بار که عینک زدید

[Negaaar]

چون واقعا از عینک خوشم نمیومد و نمیاد اولین باری ک زدم فقط گریه کردم
اینقدر ک سردرد گرفتم

 

[MarMari]

چشم‌های من ضعیف هستن و از فاصله‌ی دور نمی‌تونم خیلی خوب ببینم. یادم نمیاد اولین باری که عینک زدم کی بود؛ ولی یحتمل سال نهم بودم که عینک ٠.٢۵ بیتا که اون موقع چشم‌هاش هنوز به این وضع نیفتاده بودن رو به چشم زدم و درخت‌های باغ پشت مدرسه رو نگاه کردم و حس می‌کردم فیلتر HDR روی همه چیز اعمال شده. گذشت و گذشت تا رسیدیم به امسال و خب من متوجه شدم چشم‌هام دیگه واقعا یک چیزهایی رو نمی‌تونن ببینن. فلذا مین‌مین همیشه سر زنگ‌های ریاضی و شیمی و بعضا زیست‌شناسی، عینکش رو بدون این‌که حتی ازش بخوام میده به من و من می‌ذارم روی چشم‌هام و اولین واکنشم بعد هر بار به چشم زدن عینک اینه که میگم: "الان قربان رو با کیفیت Full HD می‌بینم." و قربان لبخندی می‌زنه و من با اون عینک، به وضوح می‌تونم چینی که در اثر خنده زیر چشمش میفته رو ببینم. :‌)

 

[Roxan]

من نسبتا تازه عینکی شدم و خب برعکس اکثر آدما همیشه عینکی بودن برام چیز جالبی بود
خلاصه عینک رو زدیم و من متوجه شدم چقدر جزئیات جذابی در دنیا وجود داره ،از خود عینک هم خوشم اومد...

 

[Black_Rose]

من تو ده سالگی خون همرو کردم تو شیشه که من چشام ضعیف شده و نمیبینم درست... ماجرا داشتیم...بعد رفتم دکتر و معلوم شد شماره چشام 0.25 و 0.5 بوده اولش خیلی برا عینک هیجان داشتم ولی به هفته نکشیده ازش متنففففررر شدم. بعدم تا یه سال اصلا عینک نزدم.اصن از عمد عینکمو میزاشتم زیر تخت که گم شه . بعد یه سال دیگه جدن نمیدیدم شماره چشم شده بود 2.5. دیگه ازون زمان زدم تااا الان.
الانم جمع شماره چشام حدودا 10 عه (جام قهرمانیمو بدین برم)

 

[Hami J]

عههههه
دنیا اینشکلی بود ؟ چقدر کیفیتش بالاس

 

[DLF]

بدترین لحظه عمرم بود

 

[Scarlett]

کلاس پنجم بودم و بیست و پنج صدم بود و انقدر خوشحال بودم که عینکی شدم رفتم مدرسه و با خوشحالی گفتم بچه ها یه سوپرایز دارم من دارم عینکی میشم :)
و یادمه رفتم پیش عمم و با خوشحالی گفتم عمه عینکی شدم و گفت چرا انقدر خوشحالی؟(بابام هم اونجا بود و ضایع شدم)

 

[Yep]

کلاس اول عینکی شدم و با خودم فکر کردم چقدر با عینک زشت میشم اون موقع شماره یکی از چشمام فقط بیست و پنج صدم بود دکتر گفته بود بزنم مرتب درست میشه داشتم دعا میکردم درست شه
ولی درست نشد و هنوزم عینک میزنم ولی شمارش کمه

 

[Bobby]

فکر کنم 3 یا 4 سالم بود. فیلمشم هنوز موجوده. بابام نشسته بود کنارم. بعد با یه لحن خیلی زیبایی گفت بچم میخواد دکتر بشه منم گفتم نه خیرم من میخوام یه نقاش بشم.خلاصه ویدیوی حماسی ای بود چون کلاس نهم هم سر تجربی رفتن کلی بحث شد. ولی در کل خیلی عینکی بودن رو دوست دارم و هیچ وقت نمیرم چیز کنم. چی میگن...عمل

 

[Black_Rose]

کلاس اول عینکی شدم و با خودم فکر کردم چقدر با عینک زشت میشم اون موقع شماره یکی از چشمام فقط بیست و پنج صدم بود دکتر گفته بود بزنم مرتب درست میشه داشتم دعا میکردم درست شه
ولی درست نشد و هنوزم عینک میزنم ولی شمارش کمه

من نمونه ی نزده ی توعم من یه سال نزدم از 0.25 شد 2.5 دقیقااا 12 ماه

 

[Rhodium]

من از کلاس اول عینکی بودم و وقتی عینک زدم حس خاصی نداشت چون اون موقع 05 بود فقط نمرم اما الان . . .

 

[maahdieeh]

کیفیت دنیا فول اچ دی شد ولی خیلی زمین بالا پایین بود

 

[melina03]

هیچ حسی
نمیدونم چجوری آدما با هر چیزی حس و حال جدید یا خوب و بدی حس میکنن واقعا...
من ب شخصه هیچی حس نمیکنم

 

[wisteria.]

والا، اولین باری که عینک زدم انقد بچه بودم که یادم نمیاد. احتمالا بخاطر اینه که این موجود از اول زندگیم باهام وصلت کرده.
ولی مطمئنن سردرد گرفتم اون دو سه روز اول.

 

[Retr026]

اولش که حس میکردم قد بلند تر شدم و سرعتم بیشتر شده
ولی خب از بچگی (حدودا کلاس دوم) زدم و دیگه یه جوری شده اگه عینک نزنم هیچکی منو راحت نمیشناسه
الان که بدون عینک دنیا 480 پیکسلیه
با عینک کثیف : hd
با عینک تمیز فورکی 120 فریم

 

[Flying_girl]

عکس گرفتم و به عنوان NEW LOOK به اشتراک گذاشتم

 

[*100RA*]

۵ سال یا شاید بیشتره که عینکیم
اوایل همه چی رو بلند میدیدم
بعدا عادت کردم

 

[universefreak]

قبلا خیلی دلم میخواست عینکی باشم
عینک دوستامو میزدم که چشمم ضعیف بشه
آخرشم هیچی نشد

 

[Zizigholo]

من شش سالگی عینکی شدم خودم برام خیلی جالب بود چون هم پدرم و هم مادرم عینکی بودن و ب دید من بیشتر شبیه شون میشدم
مامانم اوکی بود اما مادر بزرگ پدرم (یعنی مامان مامان بزرگم) صدام میزد چهار چشم و اعتقاد داشت اصلا بهم نمیاد
بهر حال اون همه غر زد سر عینک
الان زیر خروار ها خاک خوابیده
دنیای عجیبیه

 

[Phoenixyeah]

4 5 سالیه عینک دارم
اوایل وقتی نور سفید روی چیزی می تابید بعد نگاش میکردم با اینکه انعکاس زننده نداشت حس میکردم چشام داره میسوزه
این حالت تشدید میشد وقتی به کاغذ نگاه میکردم