




و مستمرمم20 شد.!

بعد یه بنده خدایی رد شده جلو دخترا داره میگه امشب همه ساعت هشت ونیم مسجد ایشاا... همه حاجت روا میشن ! حالا نیتش به کنار
ولی انگیزش داغونم کرد لامصب
چند تا چندتا !!!!!





بعد میومد با آب و تاب واسه ما از جمالاتش تعریف میکرد .
راحت باشنمیشه خاطرات نامَحرم ـمون رو بگیم؟![]()



