پاسخ : حامد ابراهیم پور
بهار رفته ،گل ارغوان پرپر من
عروس ماهي ِ در خاک و خون شناور من
مرا ببخش اگر بازهم ندانستم
که چاله کنده سر راهمان برادر من
هميشه پچ پچمان را شنيده سايه ي تو
هميشه دسته ي خود را بريده خنجر من
تو رفته اي و هنوز آسمان نمي بيند
که گربه مي پرد از بام بي کبوتر من
تو را به...