• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

دریافت محتوا توسط نسیم

  1. بهترین خاطراتتون با والدینتون

    پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون یه شب که داشتم زار می زدم اومد نشست برام شعر خوند "کس شمار درد و داغ سینه ام داند ؟ نداند ! " و اونقدر با هم بحث کردیم _ من باب فلسفه و سیاست _ که یادم رفت دردم چی بود ... و اوقدر منو خندوند که دیگه به علت گریه فکر نکردم !
  2. شخصی نوشته ها

    پاسخ : شخصی نوشته ها پدربزرگم که مرد، تنها از این ناراحت شدم که چرا مادربزرگ و مادر این همه گریه می کنند. گذشت... مادر بزرگ هم _ مرد ! گریه نکردم، از مرگ حتی همان مربع که تو می گویی را هم_ نمی فهمیدم . گذشت. مادربزرگ دیگرم هم مرد! و دیگر هرگز کسی کل خاندان و تبار مارا بعد از مراسم چهلم او،...
  3. شخصی نوشته ها

    پاسخ : شخصی نوشته ها امروز، به این سادگی گلدان ها در آرامششان زیر نور آفتاب حسادت می کنم . خدایا ! من نمی دانم کجای کار می لنگد که آن قانونِ معروفِ " ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون "َت شامل ما نمی شود . آه چرا . فهمیدنش که سخت نبود ، مساله "ایمان" بود ... . به این آرامش گلدان ها حسودی می...
  4. شعر 3 دقیقه ای خلاقانه !

    پاسخ : شعر 3 دقیقه ای خلاقانه ! کلاه من یه دونه س ، گوشواره ام تو خونه س ! پسته می خوام دیوونه ! پاشو بریم تو لونه ! ---- من بیشتر شر گفتم یا بالاییم خداییش ؟؟ :دی کبود - شلنگ - نخ - مامان بزرگ
  5. دفتر غمنامه من

    پاسخ : دفتر غمنامه من خوب می فهمم ازدحامی که سکوتی بهت انگیز احاطه اش می کند یعنی چه . خیلی خوب ... و ای کاش دفتر غم نامه ی من کمی _ فقط کمی _ باران می خورد ... این چشم ها دیگر نای اشک ریختن ندارند ... و دفترم ترک بر می دارد ... چه خیالی ! -- آفرین .
  6. شعر 3 دقیقه ای خلاقانه !

    پاسخ : شعر 3 دقیقه ای خلاقانه ! امروز، عقربه های ساعت چه قدر مثل چاقو می مانند، مثل زنگ آن کلیسا زیر درخت نارون، که اصرار داشت گذر زمان را به همه یاد آوری کند ، مثل آن فیل هایی که خواهرم _ دیروز_ توی دفترش کشیده بود، فیل هایی که با گذار زمان توی دفتر نقاشی کوچک خواهرم "کوچک" می شدند ... ...
  7. اشعار sayyed

    پاسخ : جای من این جا نیست... چرا جای من اینجا نیستِ آخر سوالیه ؟ شک کردی ؟ . دنیای من آنجاست ، آن دورِدورِ دور آنجا که لبریز است از اشک و مهر و نور آنجا که یک نقطه اندازه ی دنیاست از گل جدا ماندن تنبیه آدم هاست ...
  8. شعر 3 دقیقه ای خلاقانه !

    پاسخ : شعر 3 دقیقه ای خلاقانه ! فقط خلوت گرمابه های ساکت و سرد قدیمی ست ، استثناعن، که مرا یاد تیمارستان های کج و کوله نمی اندازد ... فقط این خلوت گرم لحظه ای _استثناعن_ مرا به بوی ریحون توی حیاط مادربزرگ می برد ... و ای کاش این ساختمان های چلغوز هرگز سبز نمی شدند که با "سبز"ی ریحان...
  9. رسم گراف های خانوادگی

    پاسخ : رسم گراف های خانوادگی یه روز مدیریت برگشت گفت " ما وقتی پیشناهاد می دیم کسی گوش نمی کنه، ( نمونه ش همین گراف سیاسی) پس چه طور انتظار دارین دست به دست هم فضا رو بسازیم ؟ " و در واقع معتقد بود که کسی هم کاری نمی کنه. . حالا بعد کلی مدت که گذشته، این کیه که همکاری نمی کنه ؟ ( من لنکارو...
  10. اگر اخراج شوید؟(ایده هایتان را مطرح کنید)

    پاسخ : اگر اخراج شوید؟(ایده هایتان را مطرح کنید) دنیا که تموم نمی شه، می ریم یه مدرسه ی دیگه ! با دوستان هم ارتباط رو حفظ می کنیم . روحیه عم بر می گرده سر جاش !
  11. قبل از خلقت

    پاسخ : قبل از خلقت ببین یعنی تو می گی خدا یه عنصره ، این خدای تو آیا حکمت و عدل و ... براش تعریف می شن ؟؟! آیا همین که یه عنصر باشه ، و یه تعریف داشته باشه به معنی محدودیت و قابلیت فنا نیست ؟!
  12. قبل از خلقت

    پاسخ : قبل از خلقت نه خیلی وقتا چیزایی رو از روی مخالفشون تعریف می کنیم نه از روی چیزی که هستن ! مثلن یه جا خوندم که وجود از روی عدم تعریف می شه .
  13. بنویس ...

    پاسخ : بنویس ... قلمم کو کجاست ؟ من به این مهر سکوت من به این تاریکی من به ما من به فرسودگی ذهن خودم معترضم! که چرا شوق آغاز مرا و منی چون من را ز خودم دزدیدند؟ به کجا برگردم ؟ حق برگشتن را ز تنم دزدیدند! قلمم کو ؟ کجاست ؟ قلمم را ... دزدیدند !
  14. حمید مصدق و فروغ فرخزاد!

    پاسخ : حمید مصدق و فروغ فرخزاد!(خیلی شاخه!) کاش این مراوده ادامه پیدا می کرد ...! "سیب" نماد گناه و پاکی یه ، توامان . و هر دوشون خیلی قشنگ ازش استفاده کردن..
  15. سمپادیا رو به زوال!

    پاسخ : سمپادیا رو به زوال! راس می گه دیگه. مشکل ما با راه اندازی انجمن های مفید تر و بحث بر انگیز تر و حذف کاربرای نالایق می تونه رو به بهبود بذاره .
بالا