دریافت محتوا توسط sahar.g

پاسخ : آیا شما خوشبختید؟ من خوش بختم چون به هرهدفی که می خواستم رسیدم بازیگری تئاتر مادروپدر خوب بیشتر از همه یه خواهر خوب هدف هایی که توذهن هیچکس جانمیگیره به همشون رسیدم اما مهم تر ازون هدف های هم پیش رو دارم که خودم بیشتر باید تلاش کنم که بهشون برسم مثل درس دانشگاه خونه خوب والبته شغل خوب...

پاسخ : انتظارت از خانواده! په خوش به حال خودم من مامانم دقیقا حرف همدیگه رو میفهمیم من هرچی بگم اون قبول میکنه البته گاهی اوقات یه اختلاف هایی سر رفتن خونه دوستمو دارم اما باهاش کنار می یام مامان من اصل هم گیر نیست منو کامل درک میکنه از اونجایی که هر دوتامون روانشناسی بلدیم باهم منطقی رفتار...

پاسخ : حجاب بودن یا نبودن مسئله اینست ! به نظر من حجاب هر کس بر میگرده به شخصیت خوده طرف خانواده هاشون بعضی از خانواده ها اونقدر حجابو سفت سخت میگیرن که گاهی آدم شک میکنه به خودش بعضی ها هم اصلا توجهی به این مسئله ندارن ولی به هر حال حجاب آدم از دام هایی که سر راه وجود داره تاحدودی حفظ میکنه من...

پاسخ : بر فراز آسمانها!!! (اشعار من) توی شعرت به جای گیسو ها بنویس گیسوان مصرع هاتم نسبت به هم جور کن خوب از تخیلت بیشتر استفاده کن یک کلمه رو بیشتر از دو بار یا سه بار استفاده نکن ;D

پاسخ : چگونه چاق شوم؟ امانه هر ورزشی آقا امیر ورزش ها ی سخت نه تنها آدم گرسنه نمیکه بلکه موجب چاق شدن هم میشه بری تو اینترنت جست و جو کنی می بینی :-h

پاسخ : سربازی من میمرم واسه سربازی اگه می شد می رفتم

پاسخ : سانحه! من حدودا6سالم بود تب افتزاحی گرفتم شب تا صب تو بیمارستان بستری بودم مامانم بالا سرم نشسته بود منم قرمز شده بودم دو تا از پرستارا اومدن به مامانم گفتن اگه به خوابی دخترت تب شدید بکنه می میره مامانم هم اون شب رو تا صب نخوابید منم خوب شدم ولی کلا یه خورده ضعیف ام. :) :) :) /m\

پاسخ : گند های دوران كودكی آقا من بچه بودم حدودا 4یا5سال داشتم حیاط مامانی جونم درخت زیاد داشت مامانیم هم مهمون داشت من با بچه های فامیل رفتیم حیاط چشمتون روز بد نبینه ،چشمم افتاد به یه گیلاس بزرگ رو درخت به هوای چیدن گیلاس رفتم نزدیک باغچه که نمیدونم چطور شد پام لیز خورد افتادم خار گل رفت...

پاسخ : خوردن سر کلاس ما چون تو کلاس خیلی کم ایم همه معلم ها می بینن به خصوص سر کلاس فیزیک جم بخوری میگه چیکار کردی چه برسه به خوردن ولی یه معلم داریم میگه بخورید اشکل نداره >:D<

پاسخ : نوشته های من «سحر» تیک تاک ساعت نمی گذارد خاطره های را که با تو داشته ام فراموش کنم،به خصوص در روز های بارانی،هر بار که تو را می دیدم قلبم شروع به تپیدن می کرد،من با کلمات بازی می کنم هر روز این ها را میگویم تاشاید اندکی آرام بگیرم. آه زندگی چه دروغ بزرگیست...

پاسخ : نوشته های من «سحر» در انتهای بی کسی به نیامدن همیشه نگاهت قسم،هرجاباشم ،در انتهای کوچه های بن بست یادر ابتدای غم به یادت هستم! نه اینکه بی تو نخندم، نه.اما به نشنیدن صدایت روی پرچین های خانه عادت نکرده ام. شب ها باگل سرخ به دیدنت می آمدم،امشب فهمیدم دیگر نه من تو راخواهم دید و نه غنچه...

پاسخ : نوشته های من «سحر» خیال... غروب ها که میشود دلم میگیرد،گوشه ای تنها می نشینم به هوای اینکه صدایم کنی. می دانم خیالات خودم است،اما باز هم ادامه می دهم. صدایی در گوشم می پیچد.می دانم تو نیستی اما به خودم هم دروغ می گویم:راستی تو بودی که میگفتی بدون من خواهی مرد و من چه ساده حرف های تو را...

پاسخ : چهار معمایی که مایکروسافت نمیتواند حل کند!(خیـــ خیلی جالب بود من امتحان کردم ولی دومی هیچی نشون نمیده دستت درد نکنه آبجی :)

پاسخ : بزرگترین اشتباهی که در قبال دوستت كردي؟ شیرین ترین اشتباهم اینه که خیلی دوسش دارم حتی بیشتر از خودم!

پاسخ : فرياد درد (لطفا نظر!) توی شعر اولت بعضی جاها قافیه از دستت در میرفت کنترل شعرتو نداشتی در کل بد نبود ولی توی شعر که یه کلمه زیاد تکرار بشه خواننده سعی میکنه شعرتو زودتر تموم بشه خسته میشه اینم رعایت کن موفق باشی. :-h