مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تو تا به روی من ای نوردیده دربستی
دگر جهان در شادی به روی من نگشاد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
 
دل من اگر تو جامش، ندهی ز مهر،چاره
به جز آن که سنگ کوبد به سر سبو ندارد

حسین منزوی

د لطفا،✓
 
دل من اگر تو جامش، ندهی ز مهر،چاره
به جز آن که سنگ کوبد به سر سبو ندارد

حسین منزوی

د لطفا،✓
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن داد است
 
من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا می‌رود اما به هدر، نه
همی گفتم که کی باشد که خرم روزگار آید
جهان از سر جوان گردد بهار غمگسار آید
 
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
 
Back
بالا