ماه: نوامبر 2008

گل غنچه سرخ…

پنجره مثل هميشه باز بودو دخترك شديدا مشغول بود…

برنامه مي نوشت…در گير بود…

از آينه روبرو يه برقي زد تو چشاش…سرش رو كه چرخوند…صداي رعد اومد…

خواهرش مثل هميشه يه داد كرچولو زدو از اتاق دوييد بيرون…مييترسيد.

دخترك برنامه رو ول كرد…پنجره باز بودو نم بارون ميومد…بوي خاك بلند شده بود…دلش دويدن ميخواست توي راهي باروني كه به آخر نرسه…

رفت كنار پنجره و با تمام وجود نفس كشيد…

دينگ..

“كامل كردي؟؟”

…”مشغولم..”

“تا فردا فقط وقت داريما!!بدو!!”

.

.

.

پنجره بسته شد…صداي بارون و بوي خاك و پشت كردن به پنجره و برنامه نوشتن با هم نميخونن….

ولي با آينه كاري نميشد كرد…

نور برق توي چشماش ميزد…

بين هر خط يه چيز تو ذهنش ميومد…

 

“گل غنچه هاي سرخ را كنون كه ميتواني برچين….

پ.ن:فقط يه مشكل هست..اون غنچه سرخ چي بود؟؟!! بارون….كار…

خيلي وقته درگيرشم…

هوای غم شسته


اون شب که بارون اومد من رفتم تا حس بقیه رو بفهمم. تا چیزای جدید درک کنم.

اون وقت بود که فهمیدم چه ذوقای باحال یه جوری ای تو جریانات ما هست.

حداقل نذاریم دست خالی برن.

اگه پنجره رو باز کنیم همه چی شفاف تر میشه.

(من از پنج شنبه داشتم تمام سعی خودمو میکردم که بهتر شه اما هر جاش رو درست میکردم یه بلای دیگه سر یه جای دیگه میومد. تا آخرین باری که پیش نمایش رو زدم. چشمامو بستم. به خودم گفتم: اگه این بار درست شد که شد، نشد بیخیال این مطلب. دیگه تا الان باید اومده باشه. نه. اما بالاخره که باید باز کنی چشماتو. یواش یواش یکی از چشمامو باز کردم و دیدم که بلای قبلی درست شده. به دلیل سرعت زیاد در بالا رفتن انرژی، نتونستم بشینم. شروع کردم به راه رفتن. اما بعد که برگشتم دیدم کامپیوتر reset شده. ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا. اما من بازم دوباره تا جایی که کمتر احتمال خراب شدنش بود، درستش کردم. یه چیزی در این بین به ذهنم رسید. کاملتر که شد میذارم.)

شاهانه!

تصویر اول مربوط به استعفا نامه ی رضاخان است. نکته جالب این نامه، لحن این شاه قلدر و دست خط این نظامی بی سواد است. (1) (برای دیدن عکس های کامل، روی آنها کلیک کنید)

این تصویر هم تبریک نوروز از طرف هیتلر است، جالبی آن آرزوی هیتلر خون خوار برای ایرانیان است! (2) (برای دیدن عکس های کامل، روی آنها کلیک کنید)

این هم فرمان مشروطه است که ته قرآن نوشتند به نشانه صداقت. مشروطه که درنهایت به قانون مند شدن کشور شد. (3) (برای دیدن عکس های کامل، روی آنها کلیک کنید)

پ ن:
1- گویی قلم را بهتر ما می گرفته!
2- تبریک های نوروز از مقامات کشورهای خارجی را تلویزیون چرا اعلام نمی کنه موقع عید؟
3- سیاست و این که کی بهتره و بدتر به من ربطی نداره.

می گریم!

شب است کسی در خانه نیست…
گریه می کنم. گریه می کنم تا دنیا بداند گریه میکنم تا بدانم که گریه می کنم. گریه می کنم به خاطر دوستی ها غم ها شادی ها دوری ها نزدیکی ها گریه می کنم که گریه کرده باشم… گریه می کنم تا شاید دل دنیا بسوزد شاید به یاد گریه های دیگران گریه کند. به یاد جنگ ها قتل ها جنایت ها گریه کند. تا شاید اشکی از چشمانش بریزد و تمام خرابی ها کمبود ها نابودی ها بدبختی ها را بشوید و با خود ببرد تا دیگر کسی نگرید کسی ناراحت نباشد. غم ها به پایان برسد تا نفرت ها از بین برود تا نهال دوستی ها شکفته شود.
هنوز می گریم انگار این گریه تمامی ندارد…

روزي بسيار زياد عادي…

بعضي روزا قابليت دارن كه خيلي ساده و زياد عادي باشن…انقدر كه تو شب فكر كني و فقط ببيني كه يه دختر خوبي بودي كه همه كار كردي..!!

روزي كه اولش با لبخند به آدمايي كه تازگيا نميفهميشون اصلا و فقط نگاه كني و لبخند…

بعدش ديگه همون نگاهم نداري و آدماي جديدي كه الان بهشون ميشه افتخار كرد…از بودنشون

يه روز درس و گوش بديو حتي سر شيمي !!…

و توي زنگ به ظاهر تفريح كف حياط خاك گرفته  بشينيو بشنوي و لبخند بزنيو”يادم باشه پوشه رو بدم به زهرا!!” ….نفهمي…

بعضي روزا حتي چيزايي كه گم ميشن پيدا ميشنو حتي نميتوني يه كم بگردي كه بگي “آقا !!من امروز گشتم !!دايره ها رو من پيدا كردم…”

 

 

و من چقدر متنفرم از روزايي كه ته تهش نتوني 4 خط بودن ازش پيدا كني كه بزني به دل دفترت كه حسرت يه روز زندگي نمونه به دلت!!

خداوندا…

خداوندا…
وقتي مي‌نگرم به اين دنيا
مي‌برم پي به عظمت خالق بي‌همتاي دنيا
تو به من جان دادي
به من زندگاني دادي
وقتي مرا آفريدي از وجودت در من دميدي تا وجود ازخدايي برگيرم كه آسمان‌ها و زمين از آن اوست
خدايي كه سرچشمه‌ي تمام زيبايي هاست
خدايي كه عشق و ستايش فقط شايسته‌ي اوست
خدايي كه انسان را آفريد تا عشق نميرد
مرا را آفريدي تا عاشق شود و با عشق زندگي كند
خواستي تا بنده‌ات يا عشق زميني به عشق آسماني تو برسد
تو خواستي با عشق زميني به ما بگويي كه هر عشقي بدون عشق تو بي‌معناست
خواستي تا به عشق بي انتهايت برسيم
عشقي كه هرچه از آن بگذرد عميق‌تر مي‌شود و آن‌وقت است كه ميفهمم تو چقدر بزرگ و مهربان هستي
آن‌وقت است كه ميفهمم پرستش تنها سزاوار توست، در مي‌يابم كه ستايش فقط شايسته‌ي توست
پروردگارا تو را به خاطر همه‌ي چيزهايي كه به من دادي دوست دارم
تو را به جاي عشق‌هاي دروغين اين عالم، عاشقم
تو را براي خاطر زيباييت و براي خاطر عظمت بي‌پايانت مي‌پرستم
و تو را هميشه شاكرم كه مرا جان بخشيدي، مرا آفريدي، خواستي من در اين دنيا باشم تا عاشق كرم و بزرگي تو باشم.
بار خدايا باشد كه روحم به عشق تو توانمند شود
آمين!