zahra-E
کاربر حرفهای
  
			
			
				
				
	
		
			
		
		
	
			
		پاسخ : خاطرات نوروز 92
مارفتیم جایی ک مجبورشدیم تاساعت10شب بمونیم چون جاده ی طرفه شده بودوساعت10مامیتونستیم برگردیم خداروشکرخونه ی دوست شوهرخالم همون جابودبارونم ک میومدتوی خونه دیگه حوصله ی همه داشت سرمیرفت ک زن پسرخالم ب دادمون رسیدگفت پاشین بریم بگردیم خیلی سردبودولی واقعاخوش گذشت حیف ک تموم شد
 
 
 
 
 
 
تازه فهمیدم امسال برخلاف بقیه سالاتوپ توی سرمن نخوردچون اون کسی ک همیشه میزد امسال توی گروه من بود
				
			مارفتیم جایی ک مجبورشدیم تاساعت10شب بمونیم چون جاده ی طرفه شده بودوساعت10مامیتونستیم برگردیم خداروشکرخونه ی دوست شوهرخالم همون جابودبارونم ک میومدتوی خونه دیگه حوصله ی همه داشت سرمیرفت ک زن پسرخالم ب دادمون رسیدگفت پاشین بریم بگردیم خیلی سردبودولی واقعاخوش گذشت حیف ک تموم شد
 
 
 
 
 
 
تازه فهمیدم امسال برخلاف بقیه سالاتوپ توی سرمن نخوردچون اون کسی ک همیشه میزد امسال توی گروه من بود

	
    


 


 
 



  ولی ی نصف روز موندیمو تو همون نصف کمتر روز 6 جا عیددیدنی رفتیم...







بعد که بلند شدم با دو تا تبری که تو دستم بود شده بودم مثل جنگلیا که حدود 200000سال حموم نرفتن!!اینقد خجالت کشیدم که دیگه نزدیک بود بند خجالت بپوکه :-[ :-[