قدرت
پشت این نقاب خنده
صدسال تنهایی
چشمهایش
بیوتن
ارمیا
قصه های امیر علی (1)
نبرد با شیاطین ( فعلا 1 تا 4ـِش رو خوندم)
پدر، عشق، پسر
دالان بهشت
کافه پیانو
شهر استخوانها (city of the Bones)
خاطرات خونآشام
.
.
.
فعلا همینا
نام نویسنده : هما پور اصفهانی
امتیاز من از 100 : 99.9999
داستان درمورد دختری به اسم ترساست که دوسال پشت کنکور مونده الان منتظر جواب کنکوره .
مادر ترسا چند سال پیش فوت کرده ترسا با پدر و مادربزگش( عزیزجون) زندگی میکنه.خواهر بزرگش هم ازدواج کرده .
ترسا آرزو داره که بره کانادا و اونجا ادامه تحصیل بده ولی پدرش به دلیل تجربه ی تلخی که در رابطه با فرستادن آتوسا(خواهر ترسا)ب ه خارج داشته تحت هیچ شرایطی راضی نمیشه که ترسا رو بفرسته کانادا، به همین خاطر همین ترسا و دوستاش سعی دارند با همفکری هم راه حلی برای راضی کردن پدر ترسا پیدا کنند که موفق هم میشند ولی برای عملی شدن این راه حل یه سری اتفاقاتی میفته و شخصی به نام آرتان وارد زندگی ترسا میشه که مسیر زندگیشو عوض میکنه،...
آرتان یه پسر هیکلی :) و خوشگل و جذاب و پولداره !! آشنایی این دونفر توی پاتوق ترسا و دوستاشه که پاتوق آرتان و 3 نفر دیگه از دوستاش هم هست شروع میشه !!! همونطور که گفتم ترسا برای رفتن به کانادا دست به هرکاری میزنه برای همین هم به نوعی میره از این پسر خوشگل و آقا خواستگاری میکنه و میشه هم خونه این آقا پسر !!! :) اما بد از چند ماه می بینه که عاشث این گل پسر شده و نمیتونه ازش جدا باشه!! از طرف دیگه ای هم آرتان عاشق این دختر بازیگوش میشه و ....
بقیه اش رو دیگه خودتون بخونید . . .
من این رمان رو به همه اونایی که دوستدار رمان هستند توصیه میکنم !! :)