صوت قاری قران
کنار خونواده ام بودن
رفتن به مرقد شاهچراغ :)
گوش دادن به سخنرانی های انگیزشی
گوش دادن به موسیقی کلاسیک و سنتی
کتاب های روانشناسی رو خوندن
شنا کردن
دیدن یه دوست خر که نفهمه و نمیدونه چقد میخامش >:p (چقد خوبه اینجاها نمیادش :P )
اگر اعصابم خورد باشه یا افسرده باشم:
یه آهنگ راک...
یه داستان خیلی قشنگ(مثل انجمن شاعران مرده یا دوره مجموعه هایی که خوندم)
صحبت کردن و نق زدن
لاک زدن
وقتی فقط خسته م:
آهنگای ملایم (البته نه خیلی)
دراز کشیدن .
روشن کردن شمع تو تاریکی و مدیتیشن.
آب یخ!
بارون!
آهنگ "لالایی" گوگوش ( لالایی ک مامانم برام میخونده بوده آخه!)! (گریه!)
آهنگ "ای که تویی همه کسم" هایده! ( والله نمیدونم چرا!)
سکوت!
کاغذ و قلم! ( نوشتن و نقاشی)
الا بذکر الله تطمئن القلوب!
پ.ن: بستگی ب شرایط داره ها مثن اگ بخام از دس پسرخالم ب آرامش برسم باید خون ب جیگرش کنم!!!
خواهرم : با سوسک پلاستیکی بترسونمش!!! + ی سفت ک درآد!
ی بنده خدایی: با نزدیک ترین دیوار یکیش کنم!!!!
و . . . .
من قبلا خیلی به آهنگام وابسته بودم ٬ ینی نصف زندگیم آهنگ گوش دادن و تو نت چرخیدن بود ! و از همون آهنگا هر حسی بود می گرفتم ٬ غم ٬ شادی ٬ آرامش... اما خیلی عجیبه که الان دیگه اصلا سمتش نمیرم... بیشتر رفتم تو فاز مذهب و اینا ٬ قرآن و فکر کردن به « آرامش» الان بهم آرامش میده!
نماز و قرآن خوندن، فک کردن، حرف زدن با برادرم، بابا مامانم و بضی دوستام، اون، آستان جانان شب سکوت کویر ماهی برای سال نو، تیر اندازی، داس زدن، پشت
ب آتیش خابیدن، بازی کردن با گوسفند و بز، خیره شدن ب آسمون شب و...