• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

نرگس - ۴۶۰۳

  • شروع کننده موضوع N.M
  • تاریخ شروع
  • شروع کننده موضوع
  • #1

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
ديده شده:

◄Adam Elliot / Mary and Max
◄Woody Allen /Midnight in Paris
◄ Alexander Payne / The Descendants
◄Luc Besson / Léon: The Professional
◄Joe Wright / Pride and Prejudice
◄Joe Wright / Anna Karenina
◄Tate Taylor / The Help
◄Cary Joji Fukunaga / Jane Eyre
◄Lasse Hallström / Chocolat
◄Peter Weir / Dead Poets Society
◄Martin Scorsese / Hugo
◄Michel Hazanavicius / The Artist
◄Jean-Pierre Jeunet / Amélie
◄Roman Polanski / The Pianist
◄Tim Burton, Mike Johnson / Corpse Bride
◄Robert Zemeckis / Forrest Gump
◄Christopher Nolan / The Prestige
◄Christopher Nolan / Inception
◄Christopher Nolan / The Dark Knight
◄Christopher Nolan / The Dark Knight Rises
◄Andrew Niccol / S1m0ne
◄David Fincher / Fight Club
◄Quentin Tarantino / Pulp Fiction
◄Martin Brest / Scent of a Woman
◄Krzysztof Kieslowski / Blue
◄Marc Webb / (500) Days of Summer
◄Ang Lee / Life of Pi
◄Milos Forman / One Flew Over the Cuckoo's Nest
◄David Silverman / The Simpsons Movie
◄Peter Jackson / The Hobbit; An Unexpected Journey
◄Peter Jackson / The Lord of The Ring Trilogy
◄Darren Aronofsky / Requiem for a Dream
◄ James McTeigue / V for Vendetta
◄ Peter Weir / Dead Poets Society
◄Darren Aronofsky / Black Swan
◄Blake Edwards / Breakfast at Tiffany's
◄Steven Spielberg / The Terminal
◄John Hughes / The Breakfast Club

◄تهران انار ندارد / مسعود بخشي
◄خيلي دور، خيلي نزديك / سيّد رضا ميركريمي

مي‌خوام ببينم :
◄Roman Polanski / Carnage


نكته : خطر لو رفتن داستانِ فيلم‌ها هست طبيعتاً .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
Adam Elliot / Mary and Max

Mary and Max
imdb - وب‌سايت

MV5BMTMyNDc0NDE2OV5BMl5BanBnXkFtZTcwMTI2MzA5Mg@@._V1._SY317_CR73,0,214,317_.jpg


خلاصه : اين فيلم، حول دوستيِ مري هشت ساله و مكسِ چهل و خورده‌اي ساله مي‌گذره.
مري، توي استراليا زندگي مي‌كنه. پدر و مادر نامتعادلي داره. به علاوه اين كه خودشم چاقه و خوشگل هم نيست. به خاطر همين، بر خلاف هم سن و سالاش گوشه گيري مي‌كنه و خيلي تنهاس.
مكس، توي نيويورك زندگي مي‌كنه. آدم عجيبيه كه به يه سندرمي مبتلائه، و ترسا و نگرانياي عجيب خودشُ داره. قبلاً يهودي بوده، امّا الان ديني نداره.
مري خيلي اتفاقي، از بين يه تعداد آدرس به مكس نامه مي‌نويسه و ويژگي‌ها و مشكلاي مشتركشون باعث مي‌شه با هم دوست بشن.
مدت‌ها بعد مري بزرگ مي‌شه و به دانشگاه مي‌ره و درباره‌ي بيماري مكس كتاب مي‌نويسه و يه نسخه‌شُ هم براي مكس مي‌فرسته. مكس عصباني مي‌شه و اين كارشُ با كندنِ M ماشين تايپ و نامه ننوشتن به مري نشون مي‌ده. مري‌َم دنبال عذر خواهي و ...

نظر : يكي از ويژگياي فيلم كه خيلي برام متفاوتش كرده بود، رنگ بندي صحنه‌ها بود. صحنه‌هايي كه ما مريُ مي‌ديديم، همه چيز رنگي و روشن‌تر بود. اما وقتي مكسُ توي نيويورك مي‌ديديم، صحنه خاكستري بود و رنگِ بعضي اجزا توي چش بود. مثلاً كلاه مكس. اين تيره بودن، كاملاً حس سياهي روحيه و ... ِ مكس و شهر نيويوركُ نشون مي‌داد.
داستانِ فيلم كه واقعي بودَم يكي ديگه از نقطه قوّتاش بود. يعني آدمُ شگفت زده مي‌كرد! :دي
چهره پردازي (؟) كاراكترا خوب بود. مثلاً حالتِ‌ چهره‌ي مكس اون ترس و نگراني هميشگيشُ منتقل مي‌كرد. يا مثلاً صورتِ مامان مري! :دي
موسيقيش خيلي خوب بود. حس هر سكانسُ به بهترين شكل منتقل مي‌كرد.
خودِ شخصيت‌هام خيلي خوب بودن. آدمايي با ويژگي‌هاي خاص، كه با وجود اين كه شبيهشون نبودي اما باهاشون همزاد پنداري مي‌كردي. ( كلّاً شخصيتاي خاص دوست دارم. :دي)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
Woody Allen / Midnight in Paris

Midnight in Paris

imdb - وب‌سايت

215px-Midnight_in_Paris_Poster.jpg


خلاصه : جيل، كه يه فيلمنامه نويس نه چندان موفقِ هاليووده، با زنش و خانواده‌ي زنش براي تعطيلات رفتن پاريس. جيل، عاشق دهه‌ي ۲۰ پاريس، و بزرگاي ادبيات و هنرش مثلاً همينگوي، دالي و فيتزجرالده. برعكس، زنش ترجيح مي‌ده كه تمام مدّت توي پاريس بره خريد و تو رستوراناي شيك غذا بخوره و از اين صوبتا. خلاصه، شب كه جيل مي‌ره توي پاريس بگرده، بعد از ساعت دوازده يهو يه سري با يه ماشين مي‌آن دنبالش، كه ببرنش مهموني. توي اين مهموني گيل، اسكات فيتز جرالد و زنش زلدا رو مي‌بينه، و بالاخره مي‌فهمه كه به همون دوره‌اي كه فانتزيش بوده اومده. تا چند شب، گيل شبُ با آدمايي كه اسطوره‌هاي زندگيش بودن مي‌گذرونه. توي همين شب‌ها، گيل با آدريانا كه معشوقه‌ي فعليِ پيكاسو، و معشوقه‌ي قبلي مادلياني و براك بوده آشنا مي‌شه. آدريانا مورد توجّهش قرار مي‌گيره، و آدريانائم ازش خوشش مي‌آد. آدريانائم مث گيل، شيفته‌ي يه دوره‌ي ديگه‌ي پاريسه. يه دهه عقب‌تر، و آرزو داره كه اون دوره رو ببينه. و ...

نظر : بيشترين چيزي كه منُ سر ديدن اين فيلم سر ذوق آورد، شخصيتايي بود كه گيل باهاشون روبرو شد. جدا از اسكات فيتز جرالد و زلدا كه در اعماق قلبمن، به نظرم داليُ به بهترين شكل در آورده بود. دالي، دقيقاً به همون عجيب-غريبي بود تو يكي از سكانساي فيلم كه ما شنيديم.
بعد اين كه، به نظرم فيلم مي‌خواست بگه كه نوستالژي ما، ممكنه دقيقاً‌ چيزي باشه كه يكي ديگه مي‌خواسته ازش فرار كنه. يعني اين كه هيچ كدوم از چيزي كه الآن هست راضي نيستيم، همه هي مي‌گيم "قبلاً فلان ... ، شما يادتون نمي‌آد قديما فلان... " و اين گذشتن زمانه كه خيلي چيزا رو براي ما دوست داشتني مي‌كنه.
شخصيت گيل جالب بود برام. خيلي خوب، فراري بودن از جمع و زندگي كردن تو گذشته رو نشون داده بود. و اين كه گيل ديد كه پيكاسو، زلدا، همه‌ي همه ئم وقتي جوون و هم سنّش بودن، مشكلات خودشونُ داشتن.
يه چيزيم كه تا آخر نفهميدم، اين بود كه آخرش همه‌ي اين سفراي نيمه شب،‌ توي خيال گيل بود و چون فانتزيش بود، تو خيالش حقيقي شده بود يا چي. البته اميدوارم منظور كارگردانش از اين تريپاي علمي تخيليِ ماشين زمان و اينا نبوده باشه. :D
يه چيز بي ربط ديگه‌ئم اين كه، هر فيلم ديگه‌ايم اگه بود صحنه‌هاي پاريسش آدمُ به وجد مي‌آورد. اوف. 8->
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
Alexander Payne / The Descendants

The Descendants

imdb - وب‌سايت

ghxbxxg.jpg


خلاصه: The Descendants ، داستان روبرو شدنِ يه وكيل نسبتاً پركار و كم توجه به خانواده‌، و دختراش با به كما رفتن و مرگ مادر خانواده‌س. اول فيلم، صحنه‌اي از موج سواري مادره رو مي‌بينيم، و بعد مي‌بينيم كه توي بيمارستانه و زير دستگاهاي مختلف. مت -پدر خانواده- ، حالا خودشُ تنها در برابر دو تا دخترش و تربيتشون مي‌بينه، نسبت به زنش احساس علاقه پيدا مي‌كنه و آرزو مي‌كنه كه برگرده و اينا... اما دكتر بهش مي‌گه كه بايد دستگاها رو از زنه جدا كرد. همين بين، الكساندر -يكي از دخترا- بهش خبر مي‌ده كه مامانشُ با يه مرد ديگه ديده-و اين كه مامانه-اليزابت- قصد داشته براي طلاق اقدام كنه. همه چيز پيچيده‌تر مي‌شه. مت مي‌مونه و دو تا دختر كه خودشُ در برابرشون تنها مي‌بينه، و زني كه بهش خيانت كرده ولي بايد به دوستاش بگه كه بيان باهاش تو بيمارستان خدافظي كنن.
در طول فيلم، مت - الكساندر و اسكاتي (دخترا) - سيد (دوست‌پسر الكساندر) ، به دنبال اون مردي مي‌گردن كه با مادرشون بوده. برايان ! كسي كه خودش زن و دو تا بچّه داره، و از زندگيش راضيه.
كنار اين خط اصلي، يه داستان فرعيم دنبال مي‌شه. جد و آباد مت، كلي ملك و املاك تو هاوايي داشتن. حالا، مجبورن كه به خاطر قانون زمين‌هاشونُ بفروشن. پسرعموها و عمه‌ها و ... اينا هر كدوم بايد نظر بدن كه زمينُ به كي بفروشن؛ و مت بايد تصميم نهاييُ بگيره. در طول فيلم معلوم مي‌شه كه يكي از متقاضياي خريد زمين برايانه. يه كشمكش(!) ديگه... مت بايد با رقيب عشقيش چيكار كنه؟ :د

چيزي كه فيلمُ برام دوست‌داشتني كرد، بازي‌اي فوق‌العاده‌ش بود. جورج كلوني خيلي خوب كشمكشاي درونيش و روند تبديل شدنش از "يه بابايي كه سرش شلوغه و وقت براش بچه‌هاش نداره" ، به يه آدم ديگه رو نشون داده بود. Shailene Woodley و Amara ئم خوب بازي كرده بودن.
نكته‌ي ديگه اين كه، با اين كه موضوع فيلم غم‌انگيز به نظر مي‌آد، اما اصلاً از حد خارج نشد و به آه و ناله و هندي-ايراني بازي نيفتاد. ما آدماييُ مي‌بينيم كه در عين حال كه با مشكلاي بزرگ روبروئن، موقعيتاي بامزه‌ئم خلق مي‌كنن. نقش "سيد" تو اين قسمت قابل تحسينه. :د
دو تا از سكانس‌اي فيلمُ ئم خيلي دوست داشتم.
يك. سكانسي كه الكساندر در حال شنا تو استخره كه مت، بهش خبر مي‌ده كه بايد دستگاها رو از بدن مامانش قطع كنن. الكساندر زير آب مي‌ره و اون جا گريه مي‌كنه و اينا... ( الان كه تعريف مي‌كنم هندي به نظر مي‌آد، اما اگه ببينين اين طور نيس. :دي )
دو. سكانس آخر فيلم؛ كه مت و دو تا دختراش بعد از اين همه مشكل كه پشت هم گذاشتن، بدون هيچ حرفي جلوي تلويزيون لم مي‌دن و با هم يه چيزي مي‌خورن. اينم در راستايِ همون "تبديل نشدن به فيلم هندري" ! حسي كه آخر فيلم به آدم القا مي‌شد، فوق العاده بود. :]

ديگه نقد فيلم و اينا بلد نيستم... : )) :-" توصيه مي‌كنم خودتون ببينين!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
Luc Besson / Léon: The Professional

Léon: The Professional

imdb

463014_5682504_b.jpg


لئون یک قاتل حرفه‌ایه. از تونی سفارش می‌گیره و آدم می‌کشه. برخلاف شغلش، شخصیت لئون خیلی لطیفه. می‌ره سینما و فیلم عاشقانه می‌بینه و یه گلدون داره؛ که تنها دوستشه. ماتیلدا یک دختر بچّه‌ست که تو همسایگی لئون زندگی می‌کنه. با خانواده‌‌ش و با مدرسه‌ش و با زندگیش و اینا مشکل داره و تنها امیدش تو زندگی، برادر کوچیکشه. داستان از جایی شروع می‌شه که ماتیلدا از خونه می‌ره که برای لئون شیر بخره و وقتی برمی‌گرده، با خانواده‌ش روبرو می‌شه که کشته شدن! چرا؟ قضیه اینه که بابای ماتیلدا تو کار قاچاق مواد مخدّره. حالا قسمتی از مواد مخدری که بهش سپرده شده بوده، گم شده. استنفیلد که از طرفی پلیس مبارزه با مواد مخدره و از طرف دیگه خودش تو کار مواد(!)، به پدر ماتیلدا یک روز وقت می‌ده که مواد کسرشده رو برگردونه و وقتی مواد برگردونده نمی‌شه، پدر و کل خانواده به قتل می‌رسن. تو این وضعیت، ماتیلدا به لئون پناه می‌بره.

منکر خاص بودن این رابطه‌ی بین ماتیدا و لئون (که چندان دور نیست از یه رابطه‌ی عاشقانه) که نیستید؟ فیلمنامه و دیالوگ‌هائم عالین. خیلی از دیالوگ‌های این فیلم‌ُ می‌تونم تو "دیالوگ‌های برتر" جا بدم حتّی. علاوه بر دیالوگ‌های طلایی، فیلم پره از سکانس‌های طلایی. از التماس کردن ماتیلدا به لئون برای این که در رو باز کنه بگیرین، تا سکانس پایانی.
شخصیت‌پردازی‌هائم خیلی خوب بودن. دوبعدی بودن شخصیت لئون، و این که ماتیدا رشد نکرده بود هنوز؛ ولی بزرگ شده بود. (به قول خودش). شخصیت استنفیلد هم عالی بود و بازی فوق العاده‌ی گری الدمن بهترترش هم کرده بود. پایان فیلم‌م استثنایی بود. جایی که بعد از مرگ لئون، ماتیلدا گیاه رو برمی‌داره و بعد از برگشتن به مدرسه‌ش، تو حیاط اون جا می‌کاره اونو؛ که بتونه ریشه بده. نکته‌ی مثبت دیگه‌ئم موسیقی فــــوق العاده‌ی فیلم بود.

در کل فیلم محشریه. ببینید حتماً. :D
 
بالا