- ارسالها
- 4,457
- امتیاز
- 50,178
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان یک
- شهر
- مشهد
- سال فارغ التحصیلی
- 1404
من یادمه که یه چیز سردی دو طرف لپام جشبیده بود و یه باغچه بود و یه زن با روسری مشکی با یه آبکش پر لباس رد شد و با انگشتش زد به دماغم. حس نرم انگشتش سردی میله ها رو یادمه.
وقتی به مامانم گفتم گفت اونجا خونه مون تو خیابون ک. بوده و وقتی شش ماهم بوده از اونجا رفتیم و من عادت داشتم بخزم و صورتمو از لای نرده های طبقه بالا بدم بیرون و مامانمو که تو حیاط کار میکرد نگاه کنم
وقتی به مامانم گفتم گفت اونجا خونه مون تو خیابون ک. بوده و وقتی شش ماهم بوده از اونجا رفتیم و من عادت داشتم بخزم و صورتمو از لای نرده های طبقه بالا بدم بیرون و مامانمو که تو حیاط کار میکرد نگاه کنم



ops: 


بعد ما همه رو متقل کردن به یه اتاق دیگه و خانواده اش براش لباس اوردن. فعلا دورترینش این بود چیز دیگه به ذهنم نیومد





