• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مری ـم. - ۱۰۹۵۰

  • شروع کننده موضوع
  • #1

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
24726886161028710050.jpg

ادبیات آمریکای‌شمالی / ادبیات بریتانیا / ادبیات نروژی / ادبیات فرانسوی / ادبیات آلمانی / ادبیات فارسی / ادبیات آمریکای جنوبی

+ گهواره‌ی گربه - کورت ونه‌گات [ افق ]
+ سلّاخ‌خانه‌ی شماره پنج - کورت ونه‌گات
+ اختراع و انزوا - پل استر
+ هیولا - پل استر [ افق ]
+ خاطرات صددرصد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت - شرمن الکسی [ افق ]
+ باغ‌وحش شیشه‌ای - تنسی ویلیامز [ قطره]
+ مهمان‌سرای دو دنیا - اریک امانوئل اشمیت [ قطره ]
+ خرده‌جنایت‌های زن‌وشوهری - اریک امانوئل اشمیت [ قطره ]
+ خداحافظ گاری کوپر - رومن گاری [ نیلوفر ]
+ داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست‌دختری در فرانکفورت دارد - ماتئی ویسنی‌یک [ ماه‌ریز ]
+ اسب‌های پشت پنجره - ماتئی ویسنی‌یک [ قطره ]
+ طاعون - آلبر کامو [ مروارید ]
+ بیگانه - آلبر کامو [ مرکز ]
+ کالیگولا - آلبر کامو [ قطره ]
+ رکوئیم برای یک راهبه - آلبر کامو [ مروارید ]
+ ماجرای عجیب سگی در شب - مارک هادون [ افق ]
+ پیگمالیون - جرج برنارد شاو [ قطره ]
+ قلعه حیوانات - جورج اورول [ مجید ]
+ 1984 - جوروج اورول [ نیلوفر ]
+ کوری - ژوزه ساراماگو [ مجید ]
+ بینایی - ژوزه ساراماگو [ مجید ]
+ در ستایش مرگ - ژوزه ساراماگو [ مروارید ]
+ صد سال تنهایی - گابریل گارسیا مارکز [ تلاش ]
+ ارمیا - رضا امیرخانی [ افق ]
+ قیدار - رضا امیرخانی [ افق ]
+ سفر با حاج سیّاح - احسان نوروزی [افق]
+ بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم - نادر ابراهیمی [ روزبهان ]
+ آتش بدون دود - نادر ابراهیمی
+ مامور سیگاری خدا - محسن حسام مظاهری [ افق ]
+ سفر با حاج سیّاح - احسان نوروزی [ افق ]
+ عقاید یک دلقک - هاینریش بل [ چشمه ]
+ بیلیارد در ساعت نه‌ونیم - هاینریش بل [ ماهی ]
+ سوظن - فردریش دورنمات [ ماهی ]
+ راز فال ورق - یوستین گوردر [ کیمیا ]
+ دنیای سوفی - یوستین گوردر [ نیلوفر ]

پی‌اس I : نقد کتاب‌ها به ترتیب لیست بالا نیستند. چون این کتاب‌ها به‌ترتیب نوع ادبیات‌شون هستند و نه ترتیب خونده‌شدن.

پی‌اس II : نقد کامل سلینجر ها و براتیگان ها رو به‌زودی و همه رو با هم خواهم‌گذاشت. برای همین از لیست حذف‌شون کردم.

پی‌اس III : پک کامل جرج اورول شامل شش کتاب فعلا در دست خونده‌شدن هست. نقدشون رو به‌زودی قرار می‌دم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
گهواره‌ی گربه - کورت ونه‌گات


Cats-Cradle-Quote.jpg


گهواره‌ی گربه + کورت ونه‌گات + نشر افق + ++++++++++ [هفت/ده]

گهواره‌ی گربه داستان مردی ـه که می‌خواد یه کتاب در مورد فاجعه‌ی هسته‌ای هیروشیما بنویسه و به جاهای مختلف سفر می‌کنه و با پسر یه دانشمندی [ فيليكس هوينيكر ] که تو کاراس‌ش [ به طور خلاصه ؛ کاراس مثل یه گروه می‌مونه که کسانی که توی یک کاراس هستند سرنوشت‌شون با هم گره‌خورده. ] بوده مکاتبه می‌کنه تا در مورد زندگی‌ پدرش بیشتر بفهمه و تو کتابش از این اطلاعات کمک‌بگیره. بعد متوجه می‌شه که این دانشمند یه ماده‌ای به نام یخ‌نه رو اختراع کرده که می‌تونه کشنده باشه و در صورت برخورد با هر چیزی سریعا باعث انجمادش می‌شه.
نویسنده در این کتاب به یه جزیره‌ای سفر می‌کنه که توش باکونونیسم ممنوع بوده و هر کی که به این فرقه می‌پیوسته کشته می‌شده. تو قسمت‌های پایانی کتاب [ اسپویلر. ] می‌فهمه که تمام افراد جزیره در واقع باکونون بوده‌ن و این ممنوع‌بودن باکونونیسم صرفا نمایشی بوده هر چند وقت یه‌بار چند نفر رو الکی اعدام می‌کردن.


+ «گهواره‌ی گربه» یه بازی مثل نخ‌بازی هستش. ملیسا راچ توی یه دیالوگ می‌گفت « وقتی برای اولین بار به درون یه میکروسکوپ نگاه‌کردم رو هیچ‌وقت یادم نمی‌ره. مثل یه دنیای کاملا متفاوت بود. دنیایی که اگه دلم می‌خواست می‌تونستم با انگشت شست‌م نابودش کنم. مثل یک خدا. » این هم حکایت همون دنیا و خداست. ونه‌گات می‌خواد نشون‌بده که آدمی چه‌قدر می‌تونه خطرناک باشه و دنیا رو مثل نخِ توی دست‌ش به بازی بگیره. زندگی ما هم یه نخ‌بازی ـه . یه حرکت می‌تونه یه فاجعه در ابعاد غیرقابل تصور رو به بار بیاره.

+ ونه‌گات کلا یه همه‌چیز دید انتقادی داره و گهواره‌ی گربه هم از موضوع مستثنا نیست. خوب نشون داده که بعضی وقت ـا هیچ‌چیز اون‌طوری که در ظاهر به نظر می‌آد نیست. حتی اگه اون هیچ چیز ؛ در واقع حاکمیّت موجود بر یک جزیره با مقدار متنباهی شهروند باشه.

+ به نظر من ونه‌گات همیشه روی لبه‌ی تیغ حرکت می‌کنه. توی همه چیز خلاقیت به خرج می‌ده ؛ ولی کافیه یک قدم بیشتر برداره تا این خلاقیت تبدیل به یک چیزِ روی اعصاب بشه. مرز این دوتا خیلی خیلی ظریف هست. مثلا نثر کتاب ؛ پسامدرن هست و خیلی جالب و جدید. ولی بعضی جاها واقعا انگار ونه‌گات از دست‌ش در می‌ره و این چیز جدید واقعا روی اعصاب می‌ره.

+ کتاب صدودو فصل داره و هر فصل‌ش فقط دو صفحه‌‌س که در مقایسه با بقیه کتاب‌ها خیلی کم به حساب می‌آد. باز هم قصه‌ی «جالب و جدید» و مرز ظریف. :-‌"

تا حد زیادی توصیه می‌شه. :]
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
راز فال ورق - یوستین گاردر



راز فال ورق + یوستین گاردر + نشر هرمس + ++++++++++ [هفت/ده]

راز فال ورق داستان یه پسربچه‌ست که همراه پدرش که یه فیلسوف ـه می‌خوان به آتن/یونان سفر کنن تا مادرش که خیلی وقت پیش ترک‌شون کرده رو پیداکنن . طی مسیر پسربچه صاحب کتابی می‌شه که در واقع داستانی که ما می‌خونیم تلفیقی از داستان خود پسربچه + داستانی که پسربچه داره می‌خونه هست . خود داستان کتاب دست پسربچه هم چندتا داستان توی خودش داره و امکان داره خیلی گیج‌کننده بشه .

+ کتاب همون حال‌وهوای «دنیای‌سوفی» رو حفظ‌کرده ولی مثل دنیای‌سوفی حالت کتاب‌درسی نداره و خسته‌کننده نیست. کاملا حالت داستانی داره و یک قصه رو دنبال می‌کنه. نه مثل دنیای‌سوفی که تازه هر بیست صفحه یک‌بار یادش می‌افتاد که سوفی و پدرش هم وجود دارن. :‌-"

+ «راز فال ورق» حالت داستان‌در‌داستان داره و مدام بین زمان/داستان های مختلف سوئیچ می‌کنه. خیلی پیش می‌آد که رشته دیالوگ‌ها از دست‌تون در می‌‌ره و باید دوباره از اول اون فصل بخونید. ولی اون‌قدر داستان گیرا هست که این ویژگی‌ش اذیت‌کننده نباشه. کتاب پر از دیالوگ‌های فلسفی پدر و پسره و همین‌طور که پسر طی داستان و به تدریج از پدرش مفاهیم فلسفه رو یاد می‌گیره خواننده هم همزمان باهاش جلو می‌ره.

+ یکی از شاید ایرادهای کتاب ؛ تعداد خیلی خیلی زیاد شخصیت‌ها ـست که حتی امکان‌داره وسط خوندن کتاب اسم شخصیت‌ها رو قاطی‌کنید. که خب بعضی‌وقت‌ها خیلی روی اعصاب می‌ره.

+ آخر داستان که پسره و ژوکر از جزیره فرار کردن ؛ من یه‌لحظه این حسُ برداشتُ داشتم که اون دوتا نقش خدا رو داشتن ؛ تو ادامه کتاب به نظر می‌اومد که برداشتم اشتباه باشه ؛ ولی هنوز بهش پایبندم.

- خیلی - توصیه می‌شه :د
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
قلعه حیوانات - جورج اورول


animalfarm5-1wgsbej.png


قلعه‌ی حیوانات + جرج اورول + نشر مجید + ++++++++++ [هشت/ده]
قلعه حیوانات داستان مزرعه‌ایه که صاحبش فرار می‌کنه و حالا خود حیوانات باید اداره‌ش کنند. خوک ـا دست پیشُ می‌گیرن و ریاست رُ بر عهده می‌گیرن و به اسم کمک به مزرعه سواستفاده می‌کنن.

اول از همه بگم که این کتاب ؛ کتاب موردعلاقه‌ی من هست و جرج اورول هم نویسنده‌ی مورد‌علاقه‌ی من. اصولا قابلیت دیدن هیچ اشکالی رو توش ندارم. انتظار نقد آدمانه نداشته‌باشید. :-"

+ کتاب مسائل جامعه رو در قالب یک مزرعه‌ی ساده نشون می‌داد. که چه‌طوری می‌شه اشتباهات ما انسان‌ها رو در قالب حیوانات نشون‌داد طوری ه اصلا عجیب به نظر نرسه. [ یعنی بعضی کارها و اشتباهات‌مون در این اندازه احمقانه‌ست. ]

+ یک نظریه هست که « هر انقلابی از ابتدا شکست خورده‌ست. » اورول کاملا این نظریه رو تاییدکرد. همیشه کسانی هستن که از وضعیت به هم ریخته‌ی انقلاب سواستفاده کنن و جریان رو به میل خودشون عوض‌کنن.

توصیه می‌شه. [ انتظار دیگه‌ای دارید واقعا؟ :-" ]
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
خاطرات صددرصد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت - شرمن الکسی


68105286755935406445.png


خاطرات صددرصد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت + شرمن الکسی + نشر افق + ++++++++++ [شش/ده]
«خاظرات صددرصد واقعی...» در مورد یه پسربچه‌ سرخ‌پوست ـه که تصمیم‌می‌گیره از قرارگاه‌ش بره و در یک دبیرستان که فقط سفیدپوست‌ها توش درس‌می‌خونن ؛ مشغول به تحصیل بشه. و حالا زندگی‌ش دو قسمت شده و شده یه سرخ‌پوستِ پاره‌وقت.

کتاب کاملا حالت بچه‌گونه داره. یه لحن صاف‌و‌ساده توی متن‌ش دیده می‌شه که مشابه کتاب «ماجراهای عجیب سگی در شب» و اکثر ترجمه‌های رضی هیرمندی هست. یک‌هو وسط متن یه جمله‌ی کاملا نامربوط رو می‌گه. جالب به نظرم. :‌-"

+مهم‌ترین ویژگیِ کتاب [ و طبیعتا برجسته‌ترین‌ش ] ملموس بودن شخصیت‌ها بود. نویسنده شخصیت‌ها رو طوری درآورده بود که تک‌تک‌شون واسه‌ی آدم ملموس بود. انگار نه انگار که من توی ایران زندگی می‌کنم و آرنولد یه شخصیت خیالی توی قرارگاه‌های سرخ‌پوستی آمریکاست. با همه‌شون می‌شد هم‌ذات‌پنداری کرد. همه‌مون توی اطرافیان‌مون یه آرنولد داریم ؛ یه راودی ؛ یه مری ؛ یه پنه‌لوپه. یه ...

+ یکی از چیزهایی که رضی هیرمندی توی ترجمه‌هاش به کار می‌بره لحجه هست. یعنی واقعا حس می‌کنی که داری متن رو با لحجه‌ی اصلی‌ش می‌خونی. از کلمه‌هایی مثل هم‌الان و هم‌چه هم زیاد استفاده می‌کنه که من خیلی خوش‌م اومد به شخصه.

+ من این کتاب رو به خاطر مترجم‌ش ؛ رضی هیرمندی ؛ که ارادت شخصی و قلبی دارم به‌شون خریدم. در واقع اصلا قصد خرید کتاب رو تا آخرین لحظه نداشتم. راضی از ترجمه. :‌-"

توصیه می‌شه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
باغ‌وحش شیشه‌ای - تنسی ویلیامز


37237353169182349403.jpg


باغ‌وحش شیشه‌ای + تنسی ویلیامز + نشر قطره + ++++++++++ [هفت‌/ده]
نمایش‌نامه حول چند روز از زندگی یه خانواده‌ی سه نفره می‌گذره. تام ؛ لورا و مادرشون آماندا. آماندا اصرارداره که لورا ازدواج‌کنه و سروسامون بگیره...

« باغ‌وحش شیشه‌ای » یکی از معروف‌ترین نمایش‌نامه‌های آمریکاست. به چندین و چند زبان ترجمه شده و در تمامی زبان‌ها هم شهرت زیادی داره. از جمله زبان فارسی که چندین بار ترجمه/چاپ شده و فیلم این‌جا بدون من هم اقتباسی از این نمایش‌نامه هست.

این نمایش‌نامه مثل بقیه‌ [ مثلا مهمان‌سرای دو دنیا ؛ داستان خرس‌های پاندا... ؛ خرده‌جنایت‌های زن‌و‌شوهری و... . ] کم‌تر حالت داستانی و بیشتر حالت نمایشی داره. محوریت روی دیالوگ‌ها و یا داستان نیست و بیشتر روی نمایش این دیالوگ‌ها روی صحنه هست. و برای همین نمی‌شه روی نقدِ ادبی ـش خیلی مانور داد.

+ دیالوگ‌های آماندا و تام خیلی آزاردهنده بود. واقعا حس می‌شد که آماندا داره تام رو عصبانی می‌کنه و این عصبانیت به خواننده هم منتقل می‌شد. انتقال احساسات خوب بود کلا.

+ [ اسپویلر ] آخر کتاب با این‌که جیم داماد خانواده نشد و به هدف‌شون نرسیدن ؛ ولی در واقع جیم همونی بود که اون ـا می‌خواستن. جیم تونست لورا رو از خجالتی بودن در بیاره و به‌ش بفهمونه که خیلی از اون چیزی که فکر می‌کنه هست ؛ بهتر و والاتره.

+ این‌که راوی نمایش‌نامه خودش یکی از شخصیت‌ها بود رو دوست‌داشتم. فکر می‌کنم توی نمایش خیلی جالب‌تر باشه تا کتاب.

توصیه می‌شه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
داستان خرس‌های پاندا [...] - ماتئی ویسنی‌بک


33149242876442204756.jpg


داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست‌دختری در فرانکفورت دارد + ماتئی ویسنی‌بک + نشر ماه‌ریز + ++++++++++ [ده/ده]


+ داستان در مورد یه زن و مرده که توی خونه‌ی مرد بیدار می‌شن و مرده یادش نمی‌آد که از کجا اومدن و زنه رو نمی‌شناسه. ولی ازش می‌خواد که نُه روز باهاش زندگی کنه... .

+ کسایی که این نمایش‌نامه رو خوندن؛ اکثرا یا نمره‌ی خیلی بالا مثل نُه و ده دادن یا نمره‌ی خیلی پایین مثل یک و دو. یعنی یا صددرصد خوش‌شون اومده و یا صددرصد متنفرشدن. حالتِ صفرویک. شخصا کسایی که درک‌ش نکردن و نمره‌ی پایین دادن رو درک نمی‌کنم. :-"

چی بگم واقعا؟ بخونید عاغا، بخونیدش! :د

+
و آن دم که دست به آغوش می‌گشاید
سایه‌اش سایه‌ی صلیبی است.
و آن‌دم که می‌پندارد خوشبختی‌اش را
در آغوش فشرده‌است،
آن را له می‌کند.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
ارمیا - رضا امیرخانی


n00000615-s.jpg


ارمیا + رضا امیرخانی + نشر افق + ++++++++++ [چهار/ده]


+
داستان درمورد ارمیاست. یک دانش‌جوی اسبق و رزمنده‌ای که پس از شهادت دوست‌ش مصطفا؛ و پایان جنگ به تهران و نزد خانواده‌ش برمی‌گرده.

+ نکات آزاردهنده زیاده توی کتاب. بعضی جاها به‌طرز واضحی سرسری نوشته‌شده و با یک‌دور خوندن می‌شه هزار برابر بهترش رو نوشت.
یکی از همین نکات؛ تکرارِ بیش‌ازحد ضمیرها و فاعل‌هاست :
صفحه‌ی صدوپنجاه‌و‌پنج
آقای معمر نمی‌دانست در مقابل ارمیا چه باید بکند. معمر از رفتار ارمیا درک روشنی نداشت. معمر به شهین نگاهی کرد. او هنوز هم به در خانه خیره‌خیره نگاه می‌کرد. معمر و شهین هیچ حرفی برای گفتن نداشتند. آن‌ها هر دو در مورد ارمیا به یک حس واحد رسیده‌بودند. [...]

+
بعضی جاها؛ حرفی می‌زنه که واقعا نامفهومه. یا قصدش پارادوکس‌گوییِ نافرجام (!) بوده؛ یا من نمی‌فهمم. شاید هم هر دو.
صفحه‌ی صدونودونه
با این‌که در جنگ هیچ‌کس نبود، آدم احساس تنهایی نمی‌کرد. هر صدای کوچک نماینده‌ی یک حضور بود و با وجود این همه حضور، باز هم آدم احساس تنهایی می‌کرد. این تنهایی گاهی موجب ترس می‌شد.

+ طرز نگاه امیرخانی رو دوست ندارم. این‌که همه‌ی مردم دموکرات (!) بدن و «بز اخفش»وار رفتار می‌کنن [منشن صفحه‌ی صدوهفتاد]؛ همه‌ی مذهبی‌ـا گل‌و‌بلبل‌ن و اگه مذهبی باشی همه‌چی خوبه و عالی‌ـه؛ همه‌ی مردم روستایی خوب‌ن و در سی ثانیه که شناختن‌ت به زندگی‌شون راه‌ت می‌دن و فولان. خیلی دیدش صفر و یک ـیه.
و صدالبته که «بز اخفش» خیلی لفظ خوبی نیست و توهین‌آمیزه. شخصا دوست‌نداشتم هم‌چین چیزی رو ببینم.

+
شصت صفحه‌ی آخر واقعا کچل‌کننده‌ست. بعضی وقت‌ها این‌طوری بودم که باعشه! فهمیدیم امام مُرده و ارمیام می‌میره برای امام و امام زیرشلواری‌ش گل‌گلی بوده و امام و امام و امام. :\

+
الان حس می‌کنم شخصیت امیرخانی تخریب شد کاملا. ولی لازم بود که بگم این‌ـا رو. :-‌"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

جنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
978
امتیاز
3,946
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تهران
سفر با حاج سیّاح - احسان نوروزی


سفر با حاج سیّاح + احسان نوروزی + نشر افق + ++++++++++ [شش/ده]

خب خوب بود به‌نظرم. ولی چیزِ خیلی خاصی نداشت. یه سفرنامه بود دیگه. :-?
یه جاهایی‌ش بیش‌ازحد شعاری/افتضاح می‌شد. خیلی خوب داشت می‌رفت جلو و اینا، بعد وسط‌ش انگار یکی از ناکجاآباد می‌اومد پارازیت می‌نداخت با شعاردادن‌‌ش. کلا این‌طوری بودم که باشه فمیدیم تو خیلی فرهیخته‌ای و تو خوبی و ماها عن‌ایم و همه‌ی آدم‌ـای دنیا به‌جز باید در ملا عام شلاق زده بشن. خفه شو توروخدا. :\ مثلا اون‌جایی که می‌گفت دخترک گیج‌و‌گول و فولان. [صفحه چهل‌وهشت/نه] یا اون‌جاهایی که حالت کتاب درسی می‌گرفت و نوروزی هی آن اند آن حرف می‌زد.
یکی از چیزایی که خیلی بدم اومد ازش به‌غیر از قضیه شعاری بودن‌ش، این بود که بعضی جاها انگار نوروزی یه‌مقدار بی‌فرهنگ رفتار می‌کرد. مثلا اون‌جاهایی که بلیت نمی‌داد یا عکس توریست‌ها رو خراب می‌کرد با واسّادن توی کادر با یادگاری نوشتن با ماژیک. نمی‌گم که من خیلی آدم خوبی ـم و هیچ‌وقت هم‌چین کاری انجام نمی‌دم [خیلی هم انجام می‌دم اتفاقا.] ولی نمی‌آم توی یه کشور دیگه که مردم منُ نماینده مملکت‌م می‌دونن هم‌چین کارایی بکنم و بعد با افتخار توی کتاب‌م بنویسم‌شون که یاها! دیدید من چه‌قدر خفن و بداَس ـم؟ :\
نمی‌دونم، شاید مثلا می‌خواسته اون شعاری بودن ـا رو جبران کنه و بگه من‌م خاکی‌م و فولان، ولی هر چی بوده موفق نشده.

صفحه‌ی هفتادوشش و توضیحات‌ش درمورد تهران رو دوست‌ داشتم. کلا از برلین به بعد خیلی بهتر می‌شد و کم‌تر شعار می‌داد. اون قسمت که می‌گفت فکر کن حاج سیّاح کنار رود نشسته‌بوده و مشغول تورق کتاب هم خوب بود.
 
بالا