• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

آلا -۸۵۰۳

  • شروع کننده موضوع
  • #1

آلا ح.

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
فرزانگان شش تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
رشته دانشگاه
پزشکی
کتاب های خوانده شده:

1. لیلی نام تمام دختران روی زمین است/ عرفان نظر آهاری
2. ربکا/ دفنه دموریه
3. سه کتاب / زویا پیرزاد
4.سووشون /سیمین دانشور
5. کیمیاگر/ پائیلو کوئیلو
6. سکوت بره ها/ توماس هریس
7. بوف کور/ صادق هدایت
8. خرمگس/ لیلیان اتل وینیچ
9.کوری/ ژوزه ساراماگو
10. باردیگر شهری که دوست می داشتم / نادر ابراهیمی
11.بیگانه/ آلبر کامو
12. جزیره ی سرگردانی/سیمین دانشور
13. مدیر مدرسه / جلال آل احمد
14. سه تار/ جلال آل احمد
15. موسیقی شانس/ پل استر
17. روایت/ بزرگ علوی
18.بینایی/ ژوزه ساراماگو
19. ورونیکا می خواهد بمیرد/ پائیلو کوئیلو
20. دالان بهشت/نازی صفوی
21. پشت دیوارهای بلند (از کاخ تا زندان)/ آذر آریان پور

کتاب هایی که باید بخوانم:
1. یک عاشقانه آرام / نادر ابراهیمی
2. کافه پیانو/ فرهاد جعفری
3. برف های کلیمانجارو / ارنست همینگوی
4. پیرمردو دریا / ارنست همینگوی
5. مسخ/ کافکا
6. من او / رضا امیر خانی
7.خسی در میقات /جلال آل احمد
8. هفته ای یه بار آدمو نمی کشه/ جی دی سلینجر
9. ناتور دشت/ جی دی سلینجر
10. عقاید یک دلقک / هانریش بل

و ...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

آلا ح.

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
فرزانگان شش تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
رشته دانشگاه
پزشکی
1. لیلی نام تمام دختران زمین است/ عرفان نظر آهاری

لیلی نام تمام دختران زمین است عرفان نظر آهاری بهمن 90

images

کتابی خیلی خوبی بود.از تعبیرها و نماد هایی که توش بود خیلی خوشم اومد.
یه جورایی خیلی خوب توش مفهوم عشق حقیقی و خدا رو گفته.لیلی رو به عنوان نماد زن توی کتابش به کار برده.

نثرش هم که خیلی لایک!
خدا گفت : زمین سردش است . چه کسی می تواند زمین را گرم کند ؟
لیلی گفت : من
خدا شعله ای به او داد . لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت .
سینه اش آتش گرفت . خدا لبخند زد . لیلی هم.
خدا گفت : شعله را خرج کن . زمینم را به آتش بکش .
لیلی خودش را به آتش کشید . خدا سوختنش را تماشا می کرد .
لیلی گر می گرفت . خدا حظ می کرد
لیلی می ترسید. می ترسید آتش اش تمام شود .
لیلی چیزی از خدا خواست . خدا اجابت کرد .
مجنون سر رسید . مجنون هیزم آتش لیلی شد .
آتش زبانه کشید . آتش ماند . زمین خدا گرم شد .
خدا گفت :
اگر لیلی نبود زمین من همیشه سردش بود .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

آلا ح.

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
فرزانگان شش تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
رشته دانشگاه
پزشکی
2. ربکا / دفنه دموریه

ربکا دفه دموریه تیر 90

RebeccaBook.jpg

یه رمان عاشقانه است در باره ی دختریکه مصاحب یک خانوم پیره .این خانوم به دیدن افراد ثروتمندو دارای مقام علایق خاصی داره توی یکی از همین ملاقات ها با یه مرد ثروتمندی(ماکسیمیلیان دووینتر) آشنا میشن که به تازگی همسرش(ربکا) توی دریا غرق شده و صاحب یکی از کاخ ها بزرگه(کاخ ماندرلی) ... خلاصه ..... دختره با آقا ی دووینترم ازدواج میکنه و به جای همسر قبلی خانوم کاخ میشه ... چون خدمتکار ها ربکا ر خیلی دوست داشتن ،با خانوم جدید کمی مشکل پیدا میکننو یک جورای قصر ماندرلی کمی از همه لحاظ مشکوکه....
نویسنده اش دفنه دموریه است. "ربکا" بهترین کتاب از این نویسنده است. یه جا خوندم احساسات خانوم دووینتر(شخصیت اول داستان همسر ماکسیم) همون احساسات خود دفنه است. چون خود او هم همسر دومه.. وحس بدی نسبت به همسر قبلی داره... و این کتاب کمی از روی احساسات زنانه اش شکل گرفته.
محوریت خود داستان زنیه که که دارای هیچ نسب و ثروتی نیست و همسر دوم کسی میشه که دارای قدرت و اموال زیادیه . در صورتی که ربکا خصوصیات برجسته ای داشته.... . و حس حسادتزن به ربکا خیلی تشدید میشه.... و حس تنها یی زن توی داستانه که در حقیقت ذهن رو کمی درگیر میکنه.
نکته منفی کتاب:اولای کتاب یه خورده خسته کننده و نامفهومه. [-( و داستان به کندی پیش میره. من خودم بعضی از صفحات اوایل رو نخونده ورق زدم. برعکی این اواخر کتاب داستان به سرعت پیش میره و تموم میشه!
من خودم فقط از اون قسمت کتاب که معلوم میشه چه اتفاقی برای ربکاافتاده خوشم اومد. :-? جاهای دیگه اش چیز خاصی نداشت و خیلی معمولی بود :)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

آلا ح.

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
فرزانگان شش تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
رشته دانشگاه
پزشکی
3.سه کتاب / زویا پیرزاد

سه کتاب زویا پیرزاد مرداد 90
9643057097.240.jpg


اولين کتابي بود که من از زويا پيرزاد مي خوندم. اولش واقعا بعضي جاها اضلا نمي تونستم بهمم چي شده! بعد فصل که تموم ميشد اين :-\ طوري بودم دقيقا! براي من که اولين بار بود نثر اين مدلي مي خوندم واقعا گيج کننده بود.
مثل همه ي عصر ها(تا اونجايي که يادمه!) چند تافصل متفاوت بودبا ماجراهاي متفاوت. طعم گس خرمالو، هم درباره ي زني بود که شوهرش فوت کرده بود و تو خونش درخت خرمالو داشت... يک روز مانده به عيد پاک هم از بچگي يه پسر ارمني شروع شده بودو تا پير شدنش رو روايت (!)کرده بود.
نثرش جديد بود و يه جور تنوع داشت.به جزئيات خيلي خوب توجه شده بود و حس ميکنم بعضي جاها واقعا گنگ بودن و آدم بايد خودش نتيجه گيري مي کرد!
توي يه قسمتي از کتاب اومده بود زندگي چند تا خانواده رو تشريح کرده بود بعد زندگي اينا رو به هم ربط داده بود! من از اين قسمتاش خيلي خوشم اومد. نشون داده بود که هر کسي تو زندگيش چقدر ميتونه ماجرا و مشکل داشته باشه و ديگران چه راحت دربارش حرف ميزنن!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

آلا ح.

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
264
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
فرزانگان شش تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
رشته دانشگاه
پزشکی
4. سووشون/ سیمین دانشور

سووشون سیمین دانشور اردیبهشت 91
f89c0_suvashoon.jpg

خلاصه کتاب: زري و يوسف زن و شوهري هستند که به عروسي دختر حاکم مي رن .حال و هوايي که از عروسي تشريح شده نشون ميده که داستان در اواخر حکومت رضا شاه ه . و مصادف با زمانيِ که انگليسي ها نيرو هاي خودشون رو توي فارس پياده کردند.يوسف يکي از خان هايي ه که حاضر نيست آذوقه و غلات روستايي ها رو به انگليسي ها بفروشه براي همين يه سري بحث ها چه توي عروسي و چه بعد از عروسي اتفاق مي افته. و يوسف مي خواد کاري کنه که بقيه ي خان ها هم همين کار رو بکنن. ولي بعضي از اطرافيانش مخالف اين جور کاراشن. مثل برادرش ابوالقاسم خان که اين طوري منافعش به خطر مي افته....

نقد: نثر کتاب خيلي ساده و روان بود با تمام اين که لغات شيرازي زيادي توش بود.داستان به نظرم خوب پرداخته شده بود. در کل به نظرم دانشور تمام هنرش رو تو نوشتن سووشون به کار برده. توي کتاب علاوه براينکه بعضي جاها عاشقانه هم ميشه، يه نوع راوي اتفاقات سياسي اجتماعيه يک شهره. و اطلاعات خيلي زيادي از اون دوران ميده... چگونه زندگي کردن رعيت،مريضي هاي شايع، امکانات و.... .
شخصيت يوسف يه نماد بود از آدماي وطن پرست و حق گرا و مبارز. کسي که آدماي دور و اطرافش زياد موافقش نيستن و اون مي خواد يه تحول تو همه ايجاد کنه. هرچند که بعد از مرگش اين اتفاق مي افته.
زري هم عاشق خونه و خانواده شه و نمي خواد اونارو از دست بده واسه همين يه سري جاها واسه اونا فداکاري ميکنه و با هيچ چيزي مقابله نمي کنه.
نکته منفي: بعضي جاها واقعا آدم از خوندن ادامه داستان خسته مي شد. خصوصا اون قسمتي که اون افسر ه داشت داستانشو تعريف مي کرد.

در کل به نظرم قوي ترين کتاب دانشور ه و معروفيتش بيشتر به خاطر اينه که يه روايت داستاني همراه با واقعيت هاي اجتماعي اواخر حکومت رضا شاه. هرچند که تعريفي که ازش ميشه برابر با ارزش ادبي خود کتاب نيست.

قسمتی از کتاب:
"در اين دنيا ، همه چيز دست خود آدم است، حتي عشق، حتي جنون، حتي ترس. آدميزاد مي تواند اگر بخواهد کوه ها را جا به جا کند. مي تواند آب ها را بخشکاند. مي تواند چرخ و فلک را به هم بريزد.آدميزاد حکايتي است. مي تواند همه جور حکايتي باشد.حکايت شيرين،حکايت تلخ، حکايت زشت... و حکايت پهلواني... بدن آدميزاد شکننده است اما هيچ نيرويي در اين دنيا، به نيروي روحي او نمي رسد، به شرطي که اراده و وقوف داشته باشد."
 
بالا