• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

فاطمه - 7636

  • شروع کننده موضوع
  • #1

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
کتاب های خونده شده :

1. روان شناسی خلاقیت . ماکسول مالتز
2. پنج داستان . جلال آل احمد
3. من پرواز می کنم . آر.ال.استاین (با یه عالمه کتاب دیگه از آر.ال.استاین : ))
4. کوچه صمصام . حمید رضانجفی
5. دشمن عزیز . جین وبستر
6. عروسک پدر . پاتریشا کالورت

کتابی که دارم میخونم:

خسی درمیقات . جلال آل احمد ( فک کنم هیچوقت تموم نکنم :- " )

کتاب هایی که میخوام بخونم :

1. ربه کا
2. زنان کوچک
.
.
.
(کتاباییکه دوس دارم بخونمشون خیلی ان. برا همین فقط مهماشو نوشتم :د )
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : فاطمه - 7636

روان شناسی خلاقیت
ماکسول مالتز
ترجمه ی مهدی قراچه داغی

0001458623.jpg


این کتابرو همینجور که داشتم برای جلوگیری از سر رفتن حوصله دمبال یه کتاب میگشتم تو کتابخونه ی بابام پیدا کردم :D از اسمش خوشم اومد رفتم سراغش.طبیعیه که همشو نخوندم :D . اینکه من دارم چاپش مال سال 80 ـه . :D
این نویسنده ی محترم خودش دکتر بوده و تو کتاب همراه با آموزش هاییکه داده اومده خاطرات یا بهتره بگم تجربیاتشو نوشته. منکه فقط همین قسمتاشو میخوندم :D دو-سه سال پیش خوندم البته زیاد چیزیش یادم نیس الان :-"

یجوری بود کتاب اصن آدم نمیخواست بخونه. ینی به نظرم چیزه به درد بخوری نگفته بود.یه سری از این حرفا بود که الان همه جا میزنن: شاد باشیدو تصویر ذهنیه خوبی داشته باشید و همه چی خوبه و امیدوار باش و ایناییکه تو مجله موفقیتا نوشته :D والا ماخوندیم تاثیری نپذیرفتیم یا اشکال از من بود یا از کتاب. :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : فاطمه - 7636

عروسک پدر
پاتریشا کالورت
ترجمه ی شقایق قندهاری


images

(عکس بهتری یافت نشد :-" )

وای اصن محشربود کتاب.سه بار خوندمش :D کم حجم بود . 300وخورده ای فک کنم.الان کتابش پیشم نیس ببینم!
یه رمانِ کوتاه و قشنگ بود درموردِ یه دختری که خودش داشت تعریف میکرد.اسمش گلنیس بود. اونموقع که من خوندم 13-14 سالم بود و هم سن شخصیت اصلِ کتاب بودم :D خیلی بم نزدیک بود شاید به همین خاطره که انقد دوسش دارم!
درموردِ یه خونواده بود که زندگیه خوبی داشتن اما به خاطر یه کاری که پدر خونواده میکنه و میفته زندان کلِ خونواده از هم میپاشه و هرکسی میره یه جایی. گلنیس فک مکیرده، ینی اینجوری فهمیده بوده که پدرش بیگناهه و براش پاپوش درس کردنو اینا برا همین تومدتی که باباش زندانه میره خونه ی خالش که نزدیک اون زندان بوده و شنبه ی هر هفته میرفته پیش پدرش و دیگه برید بخونید خودتون L-: :D

اصن خیلی کتابِ خوبیه اولش شرو میکنه یکی یکی شخصیتارو معرفی میکنه و ویژگیاشونو میگه. بعد خیلی هم خوب احساسات و حالاتِ گلنیس و توصیف کرده. کلن آموزنده و اینام هس کتاب یجورایی :D

این نوشته ی پشت جلدشه: ( وقتیه که گلنیس تو زندانه و هنوز فک میکنه که پدرش بیگناهه )
-گلنیس، می خواهم چیزی را به تو بگویم که تا به حال به هیچ کس نگفته ام حتی به وکلایم، حتی به مادرت و مادربزرگت،به هیچ کس.اما حالا خیلی مهم است که تو آن را بدانی، فقط به این دلیل که تو دختر قابل اعتماد و وفاداری هستی. احساس می کردم تمام وجودم با چیز بسیار نایابی پر شده ، چیز بسیار خوشمزه ای که حتی می توانستم مزه اش را بر نوک زبانم احساس کنم. ترش و در عین حال شیرین، مثل تمشک هایی که هر سال تابستان در چمنزار آفتابی پشت خانه ی مادر بزرگ،در نزدیکی رود خانه ، می چشیدیم . من می دانستم که اشتباه کرده ام!من به طرف جلو خم شدم چشم انتظار و مشتاق آنچه که او می خواست به من بگوید .او بالاخره تصمیم گرفته من را برای پیدا کردن کلید مخفی راهنمایی کند.

برنده ی جایزه ی کریستوفر تو سال 1996 هم شده. ;;)
 
  • لایک
امتیازات: L.E
  • شروع کننده موضوع
  • #4

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : فاطمه - 7636

کوچه ی صمصام
حمیدرضا نجفی


رمان نوجوانانه این کتاب. 104صفحه هم هست. اصن یجوریه که یه نفس میخونیش! فضاسازیاش خیلی قشنگن.مال زمان جنگ ه.از زبون یه پسر بچه. خوب داستان با این شروع میشه که دوتا کارگر شهرداری نردبون میارن و تابلوی کوچه ی صمصام رو می کَنَند و اسمشو عوض میکنند.حالا این "علی اکبر" (فک کنم :-" ) شرو میکنه داستان اینکه چرا اسم کوچه عوض شد رو از اولِ اول میگه... ماجرای شهیدایی که میاوردن و ماجرای قهرش با "حبیب" صمیمی ترین دوستش و کلن ماجراهایی که تو کوچه ی صمصام اتفاق میفته و ماجرای شیطونیهاشون و اینا.و صفه ی آخر میفهمیم که اسمِ کوچشون به چی تغییر کرده. خیلی کتاب دوست داشتنی ایه!

یه تیکه از کتاب:

پدر با یک غر زیر لبی "لا اله الاالله"ی گفت و حداحافظی نکرده دررا پشت سرش کوبید. مادر مرا داخل فرستاد و با چادر همان جا روی پله ها در باد نشست.از پشت پنجره دیدم که شانه هایش تکان می خورد. آسمان ترکید. قطرات درشت باران حیاط را پوست پلنگی کرد. در را باز کردم و مادر را صدا زدم: " بیا جایم را بنداز!"

بعضی جاهای کتاب اونقدر خنده داره به خاطر زبون قدیمی و خنده دارش که من یهو تو خونه میزدم زیر خنده و طبیعتن خونواده به خُل شدنِ من ایمان آورده بودن. :-"
اگه کتابو پیدا کردین حتمن بخونید ;;) خوندنش طول نمیکشه. خودمم دارم دوباره میخونمش :D

یه تیکه دیگه :
غروب بود که فهمیدم بیخود باهم قهر کردیم. دم غروب غصه مثل یک لحاف کرسی رو دل آدم می افتد.هی بیخود نق نق میکنی ، دنبال چیزی میگردی که پیدایش نمی کنی .شاید به این خاطر چیزها بود که فهمیدم قهر ما الکی بود.
مادر توی اتاق خیاطی میکرد. از صدای چرخ خیاطی و تلق تلقش فهمیدم باز سوزن شکسته.مادر به چرخ بدو بیراه میگفت . از روی پله های ایوان بلند شدم و دوپله را دوپا دوپا مثل کانگورو پایین آمدم . از حیاط و کنار حوض همان طور کانگورویی رد شدمو از دوپله ی دم در بالا پریدم و زدم به کوچه. شاخ به شاخ خوردم به بابام...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : فاطمه - 7636

من پرواز می کنم
آر.ال.استاین
ترجمه ی ناصر زاهدی


b4e4174ca10b7ee8ebbbca137b6ba7822.jpg


راستش من حدود 10-15 تا از کتابای آر.ال.استاین رو خوندم :D 3-4 سال پیش البته :D همش تو یه مایست و خیلی یخ و بیمزس. ینی دو سه تا شو که بخونی میتونی داستانای بقیه ی کتاباشو خودت حدس بزنی :D ولی "من پرواز می کنم " اولین کتاب و بهترین کتابی بود که من از آر.ال.استاین خوندم. خداییش داستان جالبی داشت و آخرشم باحال تموم میشد!داستانو داره "جک جانسون" ـه . یه پسر بچه که دوس نداره خودشو با بقیه مقایسه کنه و مسابقه بده و اینا تعریف میکنه . داستان بچه گونه ای داره. ینی کلن کتابای آر.ال استاین اینجوریه. ولی خب اگه دوست داشتید کتابی از این نویسنده بخونید این کتاب بهتر از بقیس به نظرم. حداقل از بین کتاباییکه من خوندم قشنگ تر بود. نسبت به بقیه هیجانش کمتر بود اما داستان زیباتر بود.راستی کتاب 160 صفحس (;
 
بالا