• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

آشنايي با شعر عربی

  • شروع کننده موضوع sk1v
  • تاریخ شروع
  • شروع کننده موضوع
  • #1

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
ديدم با توجه بنزديكي مفاهيم زبان ،حيفه تو انجمن تاپيكي درباره اشعار عربي نباشه
چون اينجا صدي نود ملت عاشق و سرخوشن شعر اول رو عاشقانه ميذارم :-" :-"

از زبان زني درباره محبوبش:
لا تسـألوني... ما اسمهُ حبيبي أخشى عليكمْ.. ضوعةَ الطيوبِ
زقُّ العـبيرِ.. إنْ حـطّمتموهُ غـرقتُمُ بعاطـرٍ سـكيبِ
والله.. لو بُحـتُ بأيِّ حرفٍ تكدَّسَ الليـلكُ في الدروبِ
لا تبحثوا عنهُ هُـنا بصدري تركتُهُ يجـري مع الغـروبِ
ترونَهُ في ضـحكةِ السواقي في رفَّةِ الفـراشةِ اللعوبِ
في البحرِ، في تنفّسِ المراعي وفي غـناءِ كلِّ عندليـبِ
في أدمعِ الشتاءِ حينَ يبكي وفي عطاءِ الديمةِ السكوبِ
لا تسألوا عن ثغرهِ.. فهلا رأيتـمُ أناقةَ المغيـبِ
ومُـقلتاهُ شاطـئا نـقاءٍ وخصرهُ تهزهزُ القـضيبِ
محاسنٌ.. لا ضمّها كتابٌ ولا ادّعتها ريشةُ الأديبِ
وصدرهُ.. ونحرهُ.. كفاكمْ فلن أبـوحَ باسمهِ حبيبي
"نزار قباني"
1-از من نپرسيد نام محبوبم چيست!ميترسم عطرها را نابود كنيد(برداشت من اينه كه ميگه نام يارم كه برده بشه
چنان بوي خوشي داره كه ميترسم عطرها رو از بين ببرين!)
2-مشكي از عنبر كه اگر ريزش كنيد در باران عطرآگينش غرق ميشويد
3-بخدا سوگند هر حرفي را كه آشكار كنم ياسمن در راه‌ها انبوه ميشود
4- اينجا در سينه‌ام به دنبال او نگرديد. رهايش كردم كه با اشك جاري شود
5-او را در خنده جويبارها ميبينيد و در جست‌و‌خيز پروانه بازيگوش
6-در دريا،در تنفس چراگاهها و در خواندنِ هر بلبل
7-در اشكهای زمستان آن دم كه ميگريد و در بخششِ بارانِ مداومِ پر آب
8-از زير گردنش نپرسيد... مگر زيبايی پنهان نديده ‌ايد؟
9-دو گونه‌اش ساحلی پاكيزه است و كمرش شاخ درخت را بجنبش در می‌آورد
10-خوبيهايي كه كتابي شامل آن نيست و قلم پر اديب هم ادعای آن را نكرده است.
11-سينه‌اش...گردنش... براي شما بس است هرگز نام محبوبم را آشكار نميكنم

دروغ چرا؟ اينو قبلاً ترجمه كرده بودم بعد حالش نبود يكي ديگه انتخاب كنم بعد بشينم ترجمه كنم! :D :-"
 

matrixsun

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
30
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب 1
شهر
شیراز
مدال المپیاد
مدال طلای 99% در المپیاد مامایی
دانشگاه
خارج
رشته دانشگاه
خارجی شناسی
پاسخ : آشنايي با شعر عربی

خیلی حال میده عاشق زبونی باشی ک اکثریت قریب ب اتفاق ازش متنفرن (;
این شعر تقدیم به همه ی عاشقاش... x:
مث من، مث تو...:

لو لم تکن أم اللغات هی المنی ## لکسرت أقلامی و عفت مدادی
لغة إذا وقعت علی أسماعنا ## کانت لنا بردا علی الأکباد
ستظل رابطة توءلف بیننا ## فهی الرجاء لناطق بالضاد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : آشنايي با شعر عربی

دیدم بد نیست به مناسبت ایام عزای سید الشهدا چند بیت بگذارم. اینها بخشی از اشعار شیخ محمدحسین غروی اصفهانیه
در آنچه که زینب سلام الله علیها مشاهده کرد:

ترى العوالي مركز المعالي * مدرجة لذروة الكمال
أو هي عرش وعليه التاج * أو أنها البراق والمعراج
نال من العروج ما تمنى * كقاب قوسين دنا أو أدنى
حتى تجلى قائلا إني أنا * من شجر القناة في طور الفناء
لسان حاله لسلطان القدم * سعيا على الرأس إليك لا القدم
وسوقها إلى يزيد الطاغية * أشجى فجيعة وأدهى داهية
وما رأته في دمشق الشام * يذهب بالعقول والأحلام
أمامها رأس الإمام الزاكي * وخلفها النوائح البواكي
أو الكتاب الناطق المبين * حف به الحنين والأنين

[زینب علیها السلام]نیزه ها را مرکز بلندمقامیها میبیند، نردبانی به قله کمال!
یا که عرش است و بر او تاجی ، یا براق است و معراج
[امام حسین علیه السلام] هر چه از بالا رفتن میخواست بقدر "قاب قوسین"(اصطلاحی قرآنیست مربوط به معراج) یا کمتر نزدیک شد
تا جایی که "انی انا..." گویان از درخت نیزه در طور فنا تجلی کرد (اشاره دارد به ماجرای حضرت موسی علیه السلام و "انی انا ربک" ـی که بواسطه درخت در کوه طور شنید)
زبان حال او به پادشاه قدیم(خداوند) این است: به سوی تو بر سر میدوم[/باید دوید] نه بر پا
و بردن او[زینب س] به نزد یزید غم‌انگیزترین فاجعه و بزرگترین مصیبت بود
آن چه او در دمشق شام دید عقلها و خیالها را میبرد
پیشاپیش او سر امام پاک است و پشتش زنان نوحه‌گر گریان
یا که کتاب(قرآن) ناطق آشکار است که با آه و ناله احاطه شده است
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : آشنايي با شعر عربی

دوبیت از قصیده‌ی امرء القیس:

أفـاطِــمَ مَــهْــلاً بَـعْــضَ هَــذَا التَّـدَلُلُ / وإِنْ کُنْتِ قَدْ أزْمَعْتِ صَرْمِی فَأَجْمِلِی
أغَـــرَّکِ مِــنِّـی أنَّ حُــبَّــکِ قَـــاتِــلِــی / وأنَّـکِ مَـهْـمَـا تَـأْمُـرِی الـقَـلْبَ یَفْعَـلِ؟


معنی : (غیر تحت‌اللفظی) ای فاطمه!کمی بس کن این ناز و عشوه را! گر هم تصمیم به جدایی گرفتی درست رفتار کن لااقل.
فریفتۀ این شدی که عشقت قاتل من است و هر چه بگویی قلبم اجرا می کند؟
 
  • لایک
امتیازات: sk1v
  • شروع کننده موضوع
  • #5

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : آشنايي با شعر عربی

احمد مطر ، شاعر معاصر عراقی ، از سخن پردازان سیاسی اجتماعی با زبانی تند به حساب میاد.

قطفـوا الزهرة.. قالت من ورائي برعم سوف يثور گل را چیدند... گفت غنچه پس از من به خونخواهی من خواهد خاست

قطعوا البرعم.. قال غيره ينبض في رحــم الجذور غنچه را بریدند... گفت جز این در رحم ریشه‌ها میتپد

قلعوا الجذر من التربة.. قال إنني من أجل هذا اليوم خبأت البذور ریشه را از خاک کندند... گفت من برای چنین روزی دانه‌ها را مخفی کردم

كامن ثأري بأعمـاق الثرى خونخواه من در اعماق زمین نهان است

وغداً سوف يرى كل الورى و فردا همه مردم خواهند دید

كيف تأتي صرخة الميلاد من صمت القبور که چگونه فریاد زایش از سکوت گورها می‌آید

تبــرد الشمس ولا تبــرد ثارات الزهـــور خورشید سرد میشود ولی انتقام خون گلها سرد نمیشود
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : آشنايي با شعر عربی


أمُر على الدّيار ديار ليلى / أقبل ذا الجدار وذا الجدارا
وما حب الديار شغفن قلبي / ولكن حبَّ من سكن الديارا



بر ديوارهاي ديار ليلي مي گذرم، ديوارها و ديارش را مي بوسم،
نه محبت دیار، که مهر ساکن آن دلم را شیفته ساخته است.
 
  • لایک
امتیازات: sk1v

علی محمد

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
7
امتیاز
1
نام مرکز سمپاد
تهران
شهر
تهران
پاسخ : آشنايي با شعر عربی

إنَّي دعوتُكَ حينَ أجحفَ بي الردى فأغثْ فإني منهُ تحتَ الكلكلِ
فإليكَ مَـفزَعُ كلِّ عـانٍ خائفٍ ولديكَ فُرجةُ كلِّ بابٍ مُقفلِ
قد طالت الشكوى وأقصرُ وقـتِها مُودٍ بكلِّ تصبُّرٍ وتجـمُّـلِ
واشتدت البلوَى وأنتَ لِـرفعـِها فأجبْ فإني قد دعوتُك يا علي
عُمرٌ يـمرُّ وكربةٌ ما تنقضي أبدَ الزمانِ وغُـمّةٌ لا تنجلي
وزمان سخطٍ ما لـه ُ مِن آخـرٍ ورجاءُ عفوٍ ما لـه مِن أولِّ
كم ذا التغافلُ عن ولـيِّكَ وحدهُ والأمرُ يخرجُ دون كلِّ مؤمَّلِ
 
بالا