• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

ستاره - ۴۰۴۸

  • شروع کننده موضوع
  • #21

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# دسر
وقتی دنیا سبز بود (حکایت یک سرآشپز) ، سام شپارد و جوزف چاپکین
ترجمه پگاه فردیار ، انتشارات نیلا
اسفند ۹۰
red_star_4_of_5-6eaf424fc9979bb41f1d52441036b13b.png


Vaghti-donya-sabz-bud.jpg

دو تا شخصیت داره ، یه دختر جوان خبرنگار ، و یه مرد پیر و حس می‌کنم یه پیانیست هم یه حضور کوچکی داره . تقابل این دختر جوان و پیرمرد رو نشون می‌ده . این‌طوریه که یه فصل با هم حرف می‌زنن ، یه فصل دختر رو به حضار ِ ناموجود ، یه فصل پیرمرد رو به حضار نا موجود .
این هم یه نمایشنامه‌ی خیلی کوتاه و تا حدودی شبیه داستان خرس‌های پانداست . این هم پر از جملات قشنگ و کلا داستان تحت تاثیر قرار دهنده . داستان نه ، همون پاراگراف پاراگراف حرف هایی که میزنن خیلی تاثیر گذاره ، و ته کتاب هم یهو میبینین که همه پاراگراف ها با هم یه تاثیر مضاعف ِ خیلی خوبی گذاشته‌ن .
کلا خیلی کوتاه و قشنگ و توصیه می‌شه . کسایی که از داستان خرس های پاندا خوششون اومد اینم حتما حتما بخونن !
 
  • شروع کننده موضوع
  • #22

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی
انجمن شاعران مرده - ن.هـ. کلاین‌بام
ترجمه حمید خادمی ، نشر پنجره
تیر ۹۱
5/5 ( # رابطه عاطفی )
داستان:
داستان در مورد یه دبیرستان خصوصی توی آمریکاست که همه هوش و حواس مسئولاش به سخت درس خوندن و ایناس. داستان راجع به هفت تا پسر همکلاسه. همه شون یه سری فشار از طرف خانواده روشون هست. یه معلم جدید ادبیات انگلیسی یهو پیداش میشه، یه ذره عجیب غریبه ، بعد کلی رو بچه ها تاثیر میذاره و اینا .بعد این ها هم جوگیر میشن یه انجمن تشکیل میدن که برن توش شعر بخونن و لذت ببرن و کلا نگاهشون به زندگی عوض شه و بعدم از راه به در میشن و کلا دردسر میشه براشون و بقیه داستان.
نظر :
بهترین نکته‌ای که راجع به کتاب میتونم بگم ، اینه که خیلی خوب روند داستان رو تو مخ خواننده فرو میکنه . نویسنده اون قدر خوب از اول کتاب این قضیه که خانواده شخصیت ها چقدر بهشون زور میگفتن و خوردشون میکردن رو به آدم میفهمونه که کاملا قابل لمس و درکه . دیگه این که صحنه پردازی عالیه ،قسمت آخر ٬ داستان یکی از شخصیت ها همزمان با بقیه و معلمشون که راه افتادن نصف شب توی برف تو جنگل شعر میخونن و واقعا این شعری که میخونن و اون چیزی که می‌خواد بگه ، عالیه ، عالی . یا صحنه آخر کتاب ، ... نکته‌های خنده‌داری که ممکنه توی یه دبیرستان اتفاق بیفته هم خیلی خوب هستن ...
ضمن این که یه سری جزئیات با مزه هم داره که توی روند کتاب اتفاق می‌افتن ولی شاید جزو قالب ِ اصلی داستان نباشن . هر کدوم از این جزئیات مربوط به یکی از پسرهاست و از اتفاق هایی که براش میفته .
ترجمه خیلی عالی و روانی داره . شعر های فوق‌العاده کتاب به بهترین نحو ترجمه شده‌ن و انگلیسی‌شون هم ته کتاب هست . واقعا ترجمه این کتاب عالیه .
شعر هایی که توی کتاب هست ، اونایی که بچه ها میخونن ، معامه میخونه ، همه و همه مفهوم های فوق العاده ای دارن و خیلی کتاب رو از اون حالت نوجوانه‌ش در اورده‌ن .
در ضمن این که تهش اصلا پایان خوشی نداره هم باز کتاب رو از حالت نوجوانانه خارج می‌کنه .
شخصیت پردازی کتاب هم عالیه واقعا . شخصیت کیتینگ واقعا یه چیز بی‌نظیریه، حرکاتش ، حرف زدنش ، شعر خوندن هاش ، و همین طور تاثیری که روی بچه ها میذاره .سنت شکنی‌ای که داره . این که نشون می‌ده چقدر همه اون دانش‌آموزا تحث تاثیر سنت‌های مدرسه بوده‌ن . و ... !
 
  • شروع کننده موضوع
  • #23

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# دسر ، ممکنه هم غذای اصلی باشه
چراغ ها را من خاموش می‌کنم - زویا پیرزاد
نشر مرکز
فروردین ۹۱
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


Cheraghha%20(2).jpg

داستان درباره‌ی یه خانم ارمنیه که با همسر و سه تا بچه‌ش (آرمن و دوقلو ها : آرمینه و آرسینه) توی آبادان دهه چهل توی محله ارمنی نشین زندگی می‌کنه . هم‌چنین خواهر و مادرش هم هستن و همه آشناهای ارمنی‌شون . داستان راجع به گذر روزگار (!) و زندگی این خانمه ، دغدغه های روزمره ، همسایه جدیدشون که یه پیرزن غرغرو و پسرش امیل و نوه ش امیلی که امیلی هه با بچه های اینا دوست میشه و پسرش آرمن عاشقش میشه ، مشکلات و اذیت های بچه هاش ، دوستاش و خواهرش که هی تند و تند عاشق میشه و خیلی امیدداره که بتونه با یکی ازدواج کنه ، شوهرش که واسه شرکت نفت کار میکنه ، عقاید سیاسی تندی داره و خیلی با آدم های دیگه جور نمیشه ، مادرش که همیشه خدا نگرانه ، خودش که یک عالمه کار داره ، یه دوست ایرانی شون که فمنیسته و هی راجع به وضعیت خانم های ایرانی و ارمنی حرف میزنه و این جور چیز ها .
یه نوشته ی روزمره ست و یه داستان یا نقطه اتکای خیلی خاصی نداره . نثر روون و ساده‌ و خیلی خوبی داره و حتا با این که خیلی موضوع هیجان انگیزی نداره اما کشش خیلی خوبی داره داستان . واقعا نثرش لذت بخش و دوست داشتنیه و اصلا خسته نمیکنه . یعنی اگه نثر این کتاب نبود ، میشد یه کتاب خشک مسخره راجع به روزمره های یه زن ، ولی واقعا این نکته قابل تحسینه که به چنین موضوع ساده ای این قدر خوب پرداخته . آبادان اون موقع ها رو خیلی جالب توصیف کرده و با این که من دهه چهل تو آبادان نبوده‌م ، کاملا می‌تونم تصور کنم یا حس کنم که اون جا بوده م واقعا . اصولا خیلی خوب همه صحنه ها رو توصیف کرده ، صحنه پردازی و شخصیت پردازی بسیار لایک می‌شه . شخصیت ها با خودشون در تناقض نیستن (مثل خیلی نویسنده های ایرانی که اصلا بلد نیستن شخصیت پردازی کنن) و همین طور توصیف صحنه خیلی خوب و قابل تصوره . شروع خوب ، روند خوب و پایان معقولی داره و خیلی خوب تونسته یه سری مشکلات روزمره و دغدغه های زنانه رو نشون بده .
کلا زویا پیرزاد نویسنده قوی ایه و این کتاب هم جزو کتاب های خوب ادبیات فارسی یه و توصیه می‌کنم که بخونید .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #24

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی
شهر های ناپیدا - ایتالو کالوینو
ترجمه بهمن رئیسی ٬ انتشارات کتاب خورشید
تیر ۹۱
red_star_4_of_5-6eaf424fc9979bb41f1d52441036b13b.png


10632246.jpg

کتاب ٬ راجع به صحبت‌های خان مغول و مارکوپولوئه ٬ که مارکوپولو می‌ره پیش خان مغول و شروع می‌کنه براش از شهر هایی که دیده تعریف می‌کنه . شهرهای واقعی نه ٬ شهرهای خیالی ٬ شهرهایی که فراتر از واقعیت‌ن ٬ شهرهایی که واقعیت تو بطنشونه . همه شهر ها یه اسم مونث دارن (مثلا زبیده :د ٬ فیلیده ٬ دوروتئا ٬ و...) . و هر شهر توی یک بخشه . هر بخش شامل چند تا شهره ٬ ته هر بخش یه فصله که خان مغول با مارکوپولو حرف می‌زنه .
نثر کتاب خیلی عالیه . به قول فروشنده‌ی کتاب خورشید ٬ شعره ٬ شعر ! البته چون تقریبا همه‌ی شهرها رو تو یه قالب ِ مشخص توصیف می‌کنه٬ (از فلان جا که می‌گذریم به شهر فلان می‌رسیم که ...) ممکنه خسته کننده باشه و آدم دلش نخواد ادامه بده ٬ در ضمن هر شهر رو که آدم می‌خونه ٬ باید یه مقدار راجع بهش فکر کنه ٬ کلا کتابی نیست که تند و تند بخونی و تموم شه ، و با این که نثرش ساده ست ولی باید یه مقدار روی درونمایه و محتواش وقت بذاری . ساختارش چون یه مقدار با رمان فرق داره و یه مقدار پیوستگی‌ش از رمان معمولی کم‌تره ٬ آدم می‌تونه هرروز یه شهرشو بخونه. سه ماه بعد تموم می‌شه کتاب ! :د البته اصلا مشکلی هم پیش نمیاد . خود من خیلی طول دادم تا خوندمش .
کلا نثر کالوینو رو توی این کتاب پسندیدم خیلی ٬ با بقیه کارهاش هم متفاوت بود .
ترجمه نسبتا روون و خوبی هم داره و اصلا با ترجمه‌ش مشکل نداشتم . نمی‌دونم پانویس‌های کتاب کار مترجم بود یا نویسنده ٬ ولی برای هر اسم مونث ِ شهری که میاورد ٬ تو پانویس ذکر می‌کرد که مثلا زبیده ملکه‌ی فلان بوده یا فلان کارو کرده .
بعد آها ٬ خود کالوینو تو مقدمه کتاب ٬ گفته که برای هر موضوعی که می‌نوشته ٬ یه پوشه داشته . مثلا یه پوشه داشته با عنوان شهر . هر وقت راجع به یه شهری می‌نوشته ٬ توی اون پوشه می‌ذاشته تا این که به فکر افتاده اون پوشه رو بکنه یه کتاب کامل . بخش‌های مارکوپولو و خان رو می‌نویسه و اضافه می‌کنه و مرتب می‌کنه و تهش می‌شه یه کتاب .
کلا به کسایی که یه مقدار حوصله دارن پای کتاب بشینن توصیه می‌شه .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #25

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی / دسر
کلاغ آخر از همه می‌رسد - ایتالو کالوینو
ترجمه رضا قیصریه ٬ اعظم رسولی ٬ مژگان مهرگان - انتشارات کتاب خورشید
اسفند ۹۰
red_star_2_of_5-06da198f9c925747430d7de6c0828bb5.png


2230888.jpg

یه مجموعه داستان کوتاه از ایتالو کالوینو . تعدادشونم خیلی زیاده!
ولی یه نکته‌ای که هست ٬‌اینه که من هرچقدر رمان‌های کالوینو رو دوست دارم و با لذت می‌خونم ٬ اصلا با داستان کوتاه‌هاش ارتباط برقرار نکردم . یه جوری به نظر من بی‌سرو ته‌ن . یه جوری انگار هیچ موضوع خاصی نداره ٬ بعد یه "هیچی" اتفاق می‌افته و در نهایت تهش هم "هیچی" نمی‌شه . یا مثلا حس می‌کنم بعضی وقت‌ها سوژه‌ای که بهش گیر می‌ده خیلی بی‌ربط ِ . شایدم خوب نپرداخته به سوژه . خلاصه نمی‌دونم :د
کالوینو داستان کوتاه خیلی زیاد داره (دست کم پنج جلد از مجموعه داستان کوتاه‌هاش می‌دونم تو ایران هست) ولی واقعا من باهاشون ارتباط برقرار نمی‌کنم .
در ضمن ٬ اندازه داستان‌ها یه جور نا متناسبیه ٬ نه خیلی خیلی کوتاهه (یه صفحه دو صفحه که سریع جمع بشه) ٬ نه مثلا ۱۰ - ۱۲ صفحه که بتونه یه مقدار یه چیزایی رو توصیف کنه و به داستان بپردازه . مثلا داستان‌هاش ۵ صفحه‌ن بعضی‌هاشون که به نظر من بدترین سایز داستان کوتاهه . :د نه می‌شه آن‌چنان به شخصیت‌ها و موضوع پرداخت ٬ نه اون‌قدر کوتاهه که سریع تو یه صفحه جمع بشه . بعد از خوندن این کتاب ٬ شخصا دیگه دنبال داستان‌کوتاه از کالوینو نمی‌رم .
در ضمن ترجمه‌ش هم هم‌چین تعریفی نبود .
کلا به کسایی که قبلا داستان کوتاه از کالوینو خوندن و خوششون اومده ٬‌توصیه می‌شه . ولی کسایی که رمان کالوینو دوست دارن ٬ اول برن یه مجموعه داستان کوتاه کم‌حجم‌تر (مثل چه کسی در دریا مین کاشت) رو بخونن که سریع‌تر با نوع داستان‌کوتاه کالوینو آشنا بشن . همین دیگه :د
 
  • شروع کننده موضوع
  • #26

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی / پیش‌غذا
دل‌تنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم - جی. دی. سلینجر
ترجمه احمد گلشیری ٬ انتشارات ققنوس
بهمن ۹۰
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


salinger_105_h.jpg

خب٬ ایــن قدر همه این‌کتاب رو خوندن و تو قفسه‌هاشون نوشته‌ن که تقریبا هرچی بخوام بنویسم تکراریه دیگه :د
مجموعه نه تا داستان از سلینجر .
این که سه‌تاش مال خانواده گلس هستن (باید آشنایی قبلی داشته باشید! :د)
خیلی خوبه ٬ مثلا قبلش فرنی و زویی رو خونده بودم و از این که بازم راجع به خانواده گلس بخونم جالب بود ٬ کلا دوست دارم این حرکتو . بعد دیگه این‌که اندازه داستان‌ها رو دوست ندارم زیاد . کلا اندازه داستان خیلی برای من مهمه ٬ ولی اینا داستان کوتاه نبودن . یه ذره بلند بودن ٬ مثلا ۳۰ صفحه اینا ٬ که دوست نداشتم . یعنی یه جوری بود که زیادی می‌شد یه مقدار ٬ من داستان‌های خلاصه‌تر رو ترجیح می‌دم .
ولی خب روند داستان‌ها و توصیفات و تشبیهات و مخصوصا "حال و هوای" داستان‌ها خیلی خوب بودن ٬ خیلی دوست داشتم ٬ مثلا اون‌جا که بوبو به پسرش می‌گه الان می‌ریم بیرون خیارشور می‌خریم بعد با هم مسابقه دو می‌ذارن تا خونه و این‌جور قسمتاش خیلی فضای قشنگی داره ٬ که دوست‌داشتنی می‌کنه کتابو .
کتاب خیلی دوست‌داشتنی و قشنگیه .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #27

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی
قلعه‌ی حیوانات ٬ جرج اورول
تابستان ۸۹
red_star_5_of_5-6186b678e427efc69aba6f90841c6619.png


خب راستش این کتاب اون قدر معروف هست که همه داستانش رو بدونن ٬‌ ولی بازم یه خلاصه‌ای می‌گم ٬ داستان یه مزرعه حیواناته که یه صاحب (انسان) زورگو دارن ٬ و به توصیه یکی از خوک‌های پیر ٬ بر علیه اون یارو انقلاب می‌کنن و خودمختار می‌شن . بعد دو تا از خوک‌ها می‌شن سردسته‌شون . اولشون شعارشون برابری همه حیوونا و اینا بوده ٬ ولی خب در طول داستان کاملا به این شعار ِ " همه برابرند ولی بعضی‌ها برابر ترند " (همین بود دیگه؟ دقیقش یادم نیست) آدم پی می‌بره. بعد دیگه در انتها حکومت خود مختار حیوونا ٬ هیچ فرقی با حکومت زمان انسان‌ها نمی‌کنه . گفتم حکومت چون آدم خیلی راحت‌تره که بخواد این مزرعه رو یه جامعه‌ی واقعی فرض کنه . اصن کل داستان‌رو که آدم می‌خونه ٬ حس می‌کنه خودشم داره توی همین داستان زندگی می‌کنه . اورول خیلی طعنه‌ی قشنگی زده که جامعه رو در قالب یه سری حیوونی که ما بهشون می‌گیم نفهم اورده . که در واقع خود انسان‌ها می‌تونن از گوسفند ٬ گوسفند تر باشن :د کتاب با این که راجع به حیواناته ولی یه حقیقت محضه . خیلی واقعیه داستانش ٬ واقعیتیه که اورول خیلی خوب بهش طعنه زده . در تمام طول کتاب من به حال کل انسان‌ها تاسف خوردم :- " . بعد ته کتاب یه جایی داره که اون خوک‌های برابر تر (!) می‌رن توی خونه‌ی قدیمی اون انسانه و پشت میز می‌شینن و غذا می‌خورن و از سایه‌هاشون پیداست که قیافه‌هاشونم شبیه آدم شده . کلا کتاب فوق‌العاده‌ایه .
دیگه ... علی‌رغم این که خیلی مفهوم عمیقی داره و خیلی خیلی جای تفکر ٬ ولی اصلا نیومده با یه نثر سنگین و پیچیده الکی کتاب رو ثقیل کنه . کتاب خیلی صاف و ساده‌ایه که امکان نداره خواننده سطحی ازش رد بشه ٬ همه اون مفاهیمش رو توی یه قالب یه داستان با یه نثر ساده جا داده . و خیلی قابل تحسینه .
این کتاب رو دوبار خوندم که هردوبار هم دوازده سالم بود ٬ ولی با این‌حال مشکلی نداشتم با کتاب و فکر کردن در موردش . آری . :دال (ینی خواستم بگم در حدی هست که یه بچه دوازده ساله هم بتونه به مفهومش فکر کنه و درک کنه)
بعد دیگه این‌که اون ورژنی که من خوندم ٬ یه ترجمه و چاپ خیلی قدیمی بود ٬ فکر کنم چاپ دهه‌ی شصت - اسم مترجمشم یادم نیست . ولی در عین قدیمی بودنش خیلی خوب بود ٬ راضی بودم . (اصولا من با ترجمه‌های قدیمی خیلی مشکل دارم ٬ خیلی به نثر و کلمات بدی ترجمه می‌کنن ٬ ولی این خوب بود)
در کل فکر کنم جزو کتاب‌هایی باشه که باید حتما قبل از مرگ خوند .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #28

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی
سرزمین بی‌حاصل - تی. اس. الیوت
ترجمه جواد علاف‌چی ٬ انتشارات نیلوفر
تیر ۹۱
red_star_4_of_5-6eaf424fc9979bb41f1d52441036b13b.png



خب ٬ راجع به این کتاب خیلی حرف‌ها دارم که بگم . اول از همه باید بگم که من نسبتا شعر کم می‌خونم ٬ و دیگه این که خوندن شعر انگلیسی یا کلا غیر فارسی ٬ کار سختیه . من این کتاب رو اول به فارسی خوندم ٬ بعد دو بار به انگلیسی خوندم ٬ در نهایت مجبور شدم یه بار دیگه برگردم و باز ترجمه رو بخونم . در مورد شعرهای مثلا اسپانیایی یا فرانسه طبیعتا نمی‌تونم چنین کاری بکنم ٬ ولی به نظرم دست کم برای فهمیدن وزن و ریتم شعر و فهمیدن این که شاعر از چه کلماتی برای بیان منظورش استفاده کرده واجبه ٬ و بعد هم ترجمه برای این که خب انگلیسیم اون‌قدر خوب نیست که بخونم و بفهمم همه‌شو ٬ فارسی‌شو باید یکی دوبار با تامل خوند و بعد روی معنی‌ش فکر کرد . که البته توی سرزمین بی‌حاصل ٬ کار سختیه . سرزمین بی‌حاصل یه شعر عجیب غریبیه ٬ که من بعد قبل از خوندنش خیلی نقد و اینا هم راجع بهش خوندم و پرسیدم . شعریه که روایتی نیست . یعنی اصلا یه داستانی نیست که روایت بشه. تکیه‌گاه موضوعی ِ خاصی هم نداره ٬ یه مقدار مبهمه . آدم هر خط شعر رو جدا گانه می‌فهمه ٬ ولی بعد کنار هم که قرار می‌گیرن ٬ تقریبا هیچ ربطی به هم ندارن . در این مورد خود الیوت گفته که : " شاعر ممکن است معتقد باشد که فقط تجربه‌ی شخصی خود را باز می‌گوید اما سطرهای شعر او ممکن است برایش صرفا در حکم وسیله‌ای باشند تا٬ بدون آنکه دست خود را رو کند ٬ حال دل خود را بازگوید . " و خب دقیقا هم همین‌طور هست ٬‌ یه جوری تجربه‌های شخصی ِ موزون و ریتم‌دار شاعره که در یه قالب مبهم بیان شده‌ن ٬ شاید مثلا نمی‌خواسته همه‌چیز رو رو کنه . یه جوری مثل پست‌های طولانی حرف‌‌بزن خودمون می‌مونه که می‌خوایم یه چیزایی رو نگیم بعد تهش اصن یه متن عجیب غریب در میاد . :د مثلا یه جا هست توی شعر می‌گه : " در آفتاب به راه افتادیم و در هوفگارتن٬ قهوه‌ای خوردیم و ساعتی صحبت کردیم" . دیگه این‌که تعداد خیلی زیادی اشخاص و مکان‌های ناشناخته و مبهم داره که برای خود شاعر می‌تونن معنی‌دار باشن ٬ البته ته کتاب تمام این‌ها رو اورده و توضیح داده که هرکدوم چی بوده‌ن ٬ ولی بازم از اون حالت مبهم خارج نمی‌کنه شعر رو .
شعر ۵ قسمته : تدفین مردگان ٬ بازی شطرنج ٬ موعظه‌ی آتش ٬ مرگ در آب ٬ تندر چه گفت . قسمت اول ٬ بیش‌تر راجع‌به مرگ و این‌ها داره صحبت می‌کنه . قسمت بازی شطرنج و موعظه‌ی آتش راجع به عشق‌های پایان یافته و اینا صحبت می‌کنه . قسمت چهارم دقیقا راجع به همین مرگ در آب ٬ و قسمت آخر راجع به عبور از سرزمین بی‌حاصله . قسمت پنجم انگار همین‌جوری داره رد می‌شه و حرف می‌زنه ٬ رد می‌شه و حرف می‌زنه . اصولا در طول کتاب خیلی رد می‌شه و حرف می‌زنه ٬ بعضی جاها هم انگار قرن‌هاست که ساکن وایستاده و داره حرف می‌زنه .
دیگه این که در تمام کتاب یه حس ناامیدی و پوچی و اینا احساس می‌شه . مثلا :
در نور بی فروغ ماه
تنها صدا
آواز خشک علف‌هاست
و خب بیش‌تر شاعر ها به این علاقه‌ دارن که بگن در روشنای مهتاب ٬ سرود ملایم علف‌ها ٬ سکوت شب را شکسته است‌ (!) ( شاعر هم شدیم!‌ = )) ) یا چمیدونم چنین چیزی . ترجیح می‌دن راجع به طبیعت خوب بگن و زیبا توصیفش کنن ٬‌ولی الیوت ٬ نع خیر ٬ اصن از کل طبیعت بریده .
دیگه این که زمان و وقایع شعر هم زیاد مشخص نیستن ٬ به گذشته می‌ره ٬ به آینده می‌ره ...


دیگه ٬ یه نکته‌ی خیلی مهم دیگه در مورد این شعر هست که باید بگم ٬ اونم ترجمه‌شه .
ادبیات غیر فارسی ٬ ترجمه‌شون خیلی مهمه ٬ خیلی ٬‌ مخصوصا شعر . مترجم باید خودش شاعر باشه ! و باید حتما یه ترجمه خوب از شعر بخونید . توصیه‌ی من همین ترجمه‌ی جواد علاف‌چی از نشر نیلوفره . من ترجمه‌ی بهمن شعله‌ور از نشر چشمه رو هم خونده‌م ٬ ولی با این که جناب شعله‌ور بسیار مترجم نامداری هستن و به نقل از ویکی‌پدیای فارسی : «در ۱۸ و ۱۹ سالگی خشم و هیاهوی ویلیام فاکنر و سرزمین هرز تی‌ اس الیوت را ترجمه کرد که این دو هنوز از بهترین ترجمه‌های فارسی به شمار می‌روند» و با این که می‌گن مترجم خوبیه ٬ ولی من اصلا ترجمه ایشون رو قبول ندارم . عنوان اصلی کتاب هست The Waste land که ایشون ترجمه کرده سرزمین "هرز" . و وقتی شعر ٬ مخصوصا قسمت آخر رو می‌خونی که از بی‌آبی می‌گه ٬ از خشک بودن علف ها و از شن و صخره می‌گه ٬ می‌فهمی که سرزمین "بی‌حاصل" خیلی بهتر مفهوم رو می‌رسونه تا هرز . و یک نمونه‌ی دیگه . این یک قسمت از شعره :
That corpse you planted in your garden last year
Has it begun to sprout? Will it bloom this year?​
که ترجمه‌ی آقای علاف‌چی این طوری هست :
«آن جنازه‌ای که سال گذشته در باغت کاشتی ٬
آیا جوانه‌ای زده؟ آیا شکوفه می‌دهد امسال؟»
و حالا ترجمه جناب شعله‌ور :
«لاشه‌اي را كه سال پيش در باغت دفن كردي،
آيا جوانه زدن آغاز كرده است؟ آيا امسال گل خواهد كرد؟»
خب جناب شعله‌ور عزیز ٬‌شما فکر نمی‌کنید اون کلمه "لاشه"ای که به‌کار برده‌اید ٬ خیلی گند زده تو حس شعر؟ فکر نمی‌کنید لاشه یه ذره ادبی نیست؟ لاشه اون‌طور که توی فارسی به‌کار می‌ره می‌تونه حتا به معنی لاشه‌ی یک سگ یا حیوون دیگه‌ای باشه ٬ ولی هیچ جا به جسد سگ نمی‌گیم جنازه !
و دیگه این که جناب شعله ور ٬ شما فکر می‌کنید وقتی شاعر فعل to plant رو به کار می‌بره به معنی کاشتن ٬ و بعدش هم از شکوفه زدن و جوانه زدن حرف می‌زنه٬ واقعا منظورش کاشتن ِ جنازه بوده یا دفن کردن؟ همین که شاعر جنازه رو به چیزی که می‌شه کاشت‌ش و شکوفه‌هم بزنه تشبیه کرده ٬ جزو زیبایی‌های شعره که به لطف ترجمه جناب شعله‌ور از بین رفته .
دیگه این که عنوان همین شعر : Burial of dead رو شما ترجمه‌ کرده‌اید "تدفین ِ مرده" و باز هم فکر نمی‌کنید کلمه‌ی "مرده" اصلا مناسب این‌جا نیست و شاید مردگان بهتر باشه؟
و دیگه این که این شعر ٬ همه‌ش انگلیسی نیست و قسمت‌هایی به زبان‌های آلمانی و فرانسه داره ٬ که جناب شعله‌ور عزیز لطف کرده‌ن و اصلا این‌ قسمت‌ها رو ترجمه نکرده‌ن و همون طور آلمانی و فرانسوی وسط ترجمه‌ی فارسی گذاشته‌ن بمونه ٬ در حالی که آقای علاف‌چی اون قسمت‌ها رو هم ترجمه کرده و توی متن فارسی ٬ ایتالیک نوشته‌ن .
و دیگه این که ترجمه آقای علاف‌چی ٬ خیلی خوب وزن شعر رو به فارسی برگردونده ٬ قسمت پنجم (آخر) شعر ٬‌ توی ترجمه فارسی ٬‌ کاملا ریتم داره و خیلی خوب ترجمه شده ٬‌ می‌تونه از نظر وزن شبیه ِ شعرهای وزین فارسی به نظر برسه حتا .
دیگه این که نشر نیلوفر و اقای علاف‌چی لطف کرده‌ن و مقدار زیادی نقل و تحلیل و بررسی و تاریخ‌چه‌ی این شعر رو ته کتاب اورده‌ن . از ۱۵۰ صفحه‌ی کتاب ٬ ۱۰۰ صفحه‌ش نقد و بررسیه که واقعا هم خوندنشون خیلی مفید و خوبه .

و خب ٬ همین دیگه! نکته‌ی اصلی‌ای که می‌خواستم راجع بهش حرف بزنم ترجمه بود که گفتم .
راستش نمی‌دونم اینو توصیه کنم یا نه . بچه‌هایی که به شعر ٬ اونم انگلیسی علاقمندن کمن ٬ و از اون کمتر کسی که حوصله داشته باشه نقد و بررسی های تهش رو هم آروم آروم بخونه و بعد برگرده چند بار دیگه هم شعر رو بخونه .
بر اساس نقدهایی که ته کتاب خونده‌م ٬ شعر ساختارشکنی‌یه و شاید نسبت به شعرهای دیگه‌ی انگلیسی وزن و قافیه رو خوب رعایت نکرده باشه و حتا بعضی منتقد ها گفته‌ن که شعر نیست ٬ برای همین فکر نمی‌کنم کتاب مناسبی باشه برای شروع شعر انگلیسی . ولی کلا من این کتاب رو خیلی دوست دارم و به کسایی که حوصله بررسی دارن توصیه می‌کنم که بخونن . در ضمن ٬ توصیه می‌کنم که حتما ٬ حتما ترجمه‌ی خوب آقای جواد علاف‌چی رو بخونن .

تمام . :د
 
  • شروع کننده موضوع
  • #29

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی
پس باد همه‌چیز را با خود نخواهد برد - ریچارد براتیگان
ترجمه حسین نوش‌آذر ، نشر مروارید
مرداد ۹۱
red_star_4_of_5-6eaf424fc9979bb41f1d52441036b13b.png


p-khorshid-765.jpg

براتیگان آدم عجیبیه . وقتی داشتم این کتاب رو میخوندم به طور متمرکز به این فکر می‌کردم که نقد براش چی بنویسم . در طول کتاب یه چیزایی به نظرم اومد که بنویسم ، ولی ته کتاب به این نتیجه رسیدم که عملا هیچی نمی‌شه در باره این کتاب نوشت . داستان در مورد پسری / مردی / بچه‌ای یه که داره یه تیکه‌های پراکنده از زندگیش ، پنج و شیش و دوازده و سیزده سالگیش می‌گه . از این که یه بچه‌ی عجیبی بوده که دوست داشته با آدم‌های پیر حرف بزنه و مراسم ترحیم رو تماشا کنه . البته آدم‌های پیر هم نقش زیادی دارن تو کتاب . بعد این بچه ، یه جاهایی هم می‌پره به چهل و دو سالگی‌ش و از زبون یه مرد چهل و دو ساله حرف می‌زنه ، ولی کم هستن اون تیکه‌هاش . به نظر من صرفا جهت اینه که تاکید کنه اون سی‌و دو سال رو چجوری باد با خودش برده .
زبون کتاب (یه مقدارم به لطف ترجمه‌ش) کاملا عامیانه‌س ولی یه مقدار با عامیانه از نوع لاتی تفاوت داره ، عامیانه‌ی یه بچه‌ی صاف و ساده‌ست بیش‌تر . و کلا نثرش دوست‌داشتنی‌ئه.
شخصیت‌های کتاب کم‌ن ، یکی دو تا پیرمرد و یکی دو تا بچه ، دو سه تا هم آدم بزرگ . هیچ‌کدومشونم چنین نقش اساسی و کلیدی‌ای در داستان ندارن ، صرفا شخصیت‌هایین که تو کتاب هستن و باد اون‌ها رو با خودش می‌بره . خود راوی بچه‌/آدم ایه که شخصیت آرام و کنجکاوی داره ، ولی کنجکاو در مسائل ساده ، مثل تار عنکبوت . از اون بچه‌هاییه که معمولا آزارش به کسی نمی‌رسه . یه جوری انگار یه شخصیت ِ روح مانند و آرام ئه ، که باد اونو همه‌جا با خودش می‌بره .
عنوان کتاب خیلی عالیه ، یا شاید هم خود کتاب خیلی به عنوانش می‌خوره ، چون در تمام طول کتاب انگار همه‌چیز رو باد داره با خودش می‌بره .
به نظر من (صرفا نظر شخصی و حسی که من داشتم) قالبش تقریبا شبیه در رویای بابل ئه ، همون جور پایان آرام و ساکن و همین‌طور روند داستان که خیلی آرام و ساکنه ولی در عین حال یه هیجان نهفته‌ای داره ، یه هیجانی که توی بطن داستانه و خواننده رو دنبال خودش می‌کشونه .
زمانش اصلا خطی نیست و هی از این سال به اون سال می‌پره ولی اصلا گیج کننده نیست ، اتفاقا خیلی جالب شده بعضی جاها ، که انگار از آینده داره گذشته رو تعریف می‌کنه یا برعکس . مثلا یه جا می‌گه که یه زن و شوهر شام پختن برا خودشون همبرگر و سس گوجه و نخود فرنگی و بعد می‌گه : " پس امشب شامشان این بود ، سی و دو سال پیش . "
دیگه این که کتاب اصلا فصل‌بندی نداره برعکس رویای بابل . فقط هر چند صفحه یه جا می‌گه " تا باد همه چیز رو با خودش نبره ، غبار ، غبار آمریکا " و انگار با این حرکت کتاب رو بخش بخش کرده .

یه تیکه از کتاب :

« مامان ، بابا کجاست؟ »
«داره ستاره ها رو رصد می‌کنه »
« مامان ، توام از بابا متنفری؟»
«آره عزیزم ، منم ازش متنفرم»
«مامان، دوستت دارم ، می‌دونی واسه چی؟»
«واسه چی؟»
«به خاطر این که توام از بابا متنفری . خیلی باحاله که آدم از بابا متنفر باشه ، مگه نه؟»
«آره عزیزم.»
« چرا بابا تمام مدت به ستاره ها نگاه می‌کنه؟ »
« به خاطر این که آدم دیو*ی ئه»
« مامان ، آدمای دیو* به ستاره ها نگاه می‌کنن؟»
« از بقیه خبر ندارم ، اما بابات که این کار رو میکنه..»

من خیلی خرم که تنها قسمتی رو این جا مینویسم که از کلمه‌ای ناپسند استفاده کرده :D تنها مورد کتابه :د
 
  • شروع کننده موضوع
  • #30

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# پیش‌غذا
بادبادک - سامرسِت موآم
ترجمه‌ی شهرزاد بیات موحد - انتشارات فرزان‌روز
مرداد ۹۱
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


789.jpg

یه مجموعه از داستان‌های منتخب سامرست موآم که خیلی اتفاقی تو نمایشگاه چشمم بهش خورد و خریدم . موآم نویسنده‌ی معروفیه، نمی‌دونم چرا این‌جا زیاد حرفی ازش نیست .
به هرحال ده تا داستانه که کوتاه ترین‌شون هشت صفحه و بلند ترینشون تقریبا پنجاه صفحه‌ست . داستان‌ها تا حد زیادی معمولی و حتا یکی دو تاشون یه مقدار شعاری‌ن ، ولی چیزی که توش شکی نیست اینه که موآم خیلی در داستان پردازی و شخصیت پردازی مهارت داره ، در ساختن توصیف شخصیت‌هاش، توصیف تک‌تک حرکات و رفتار و اخلاق و نگاه و خصوصیاتشون . کتاب چنان تفکر برانگیز یا سنگینی نیست و محتوای خاصی نداره ولی نثر ساده و داستان‌های روانی داره ، کشش داستان‌هاش هم زیاده . یعنی از وسط‌های داستان به بعد دیگه اصلا نمی‌تونی بذاری زمین کتاب‌رو تا تموم بشه اون داستان . توی توصیف کردن ِ لحظه‌ها و مواجهه کاراکترهاش با لحظه‌های مختلف و احساسات و رفتار و عکس‌العمل‌هاشون عالیه .
کتابیه که خوندنش خیلی خوبه برای کسایی که خودشون می‌نویسن و یا دوست دارن بهتر بنویسن ، واقعا به نظر من برای آموزش داستان نویسی می‌تونه نمونه‌ی خیلی خوبی باشه .
دیگه این که مکان اتفاق افتادن داستان ها زمین تا آسمون با هم فرق داره ، از جزایر دور افتاده تا اروپا .
نه فقط مکان اتفاق افتادنشون ، نوع داستان‌ها هم یه مقدار فرق داره ، بعضی‌ها یه مقدار شعاری که آدم رو ناامید می‌کنه و بعضی‌ها عالی . واقعا چندتاش بودن که خیلی ارزش خوندن داشتن .
در کل کتاب زیادی ساده و سبکیه و به کسایی که کتاب تفکربرانگیز دوست دارن توصیه نمی‌شه .

یه تیکه از کتاب (مورد علاقه خودم) :

به زودی ، شاید تحت تاثیر سیاهی شب و دل و جرئتی که تاریکی به او داده بود و یا احساس تنهایی با دریا، خواننده تنور ایتالیایی همراه با گیتار شروع به خواندن کرد . نخست به آرامی ولی بعد صدایش را به تدریج بلند تر کرد و موقعی که موسیقی تمام وجودش را تسخیر کرد با احساس فراوان شروع به خواندن کرد . صدای واقعی یک ایتالیایی را داشت ، ماکارونی ، روغن زیتون و نور آفتاب .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #31

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی
برج - جِی. جی. بالارد
ترجمه علی‌اصغر بهرامی ، نشر چشمه
مرداد ۹۱
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


borj_balard.jpg

داستان کتاب راجع به یه برج مسکونی بزرگ چهل طبقه‌ست که همه ساکناش آدم‌های بسیار پولدار و اینا هستن و هر شب پارتی دارن و خوش می‌گذرونن و اینا . برج هم یه مدرسه ابتدایی و دو تا استخر و رستوران و سوپر مارکت و آرایشگاه و کلا همه تجهیزات شیک و اینا رو داره . بعد ساکن‌های برج ، به هر اشکال کوچیک موقتی که پیش میاد ، گیر می‌دن . هی از این گیر دادن های کوچیک شروع می‌شه تا به همسایه‌هاشون و بقیه‌هم گیر می‌دن . بعد دعواشون می‌شه . همسایه‌ها با هم دعواشون می‌شه . طبقه بالایی‌ها با طبقه پایینی ها دعواشون می‌شه . کلا دعوا بالا می‌گیره و برج می‌شه سه قسمت ، ده طبقه پایینی ، سی طبقه میانی و پنج طبقه بالایی . یه جوری جامعه طبقاتی می‌شه . بدبخت ها طبقه پایینی ها و ارباب ها (!) طبقه بالایی ها . بعد این طبقه ها که با هم جنگ دارن ، یه عالمه حمله میکنن به طبقه های همدیگه و خرابکاری . مدرسه رو خراب میکنن ، سگ های ساکنان رو میکشن ، هم دیگه رو می‌کشن . اون آدم های شیک و مدرن ، تبدیل می‌شن به یه سری موجود بدوی وحشی که همدیگه رو میکشن و هرجا هر خرابکاری ای خواستن میکنن و هربلایی سر هم میارن . برق ها قطع میشه ، آسانسور ها رو خراب میکنن و همه جا پر از آشغال ... کتاب روای خاصی نداره . هر چند فصل یک بار شرح حال یه نفر رو میگه (از بین سه نفر) که یکی ساکن طبقه پایین ، یکی وسط ، و اون یکی بالا ئه . یعنی اصلا تعلق خاصی به یه شخصیت ِ خاص نداره .
کتاب بسیار بسیار متعفنیه . یعنی من هم خوشم اومد ، هم خوشم نیومد .کتاب از وسطاش تقریبا حال آدم رو به هم میزنه این قدر از آشغال و گند و کثافت حرف می‌زنه ، شاید خیلی ها بگن واو ، چه فوق العاده ، چه نویسنده روشنفکری ، چقدر آزادی بیان ، ولی من خوشم نمیاد از کتاب هایی که توشون از گند و کثافت بگن اونم ایــن همه . :- & البته خیلی حیف بود ، چون به جز این مورد خیلی کتاب خوبی بود و کشش زیادی داشت .
از یکی از دوستان (ارغوان!!) شنیدم که میگفت نثرش سنگینه ولی من حس نکردم . نثرش سنگین نبود .
شخصیت پردازیش لایک نمیشه . شخصیت ها غیر قابل باور و کاملا غیر ممکن هستن . اصن رفتار ها و تصمیم و ها عکس‌العمل‌هاشون امکان نداره تو واقعیت اتفاق بیفته . عجیب غریبه یه کم . البته غیر از اون ٬ این یه داستان موقعیت ئه نه داستان شخصیت . برای همین شاید این نکته که زیاد عمیق به شخصیت‌هاش نپرداخته زیاد مهم نباشه . در عوض هرچقدر بخواین خوب به موقعیت‌ها پرداخته ولی متاسفانه به موقعیت‌های خیلی حال به‌هم زنی پرداخته! :D
کلا حس کردم جزو اون دسته از نویسنده های پست مدرنیه که راجع به چیز های متعفن مینویسه و بعد یه عده روشنفکر نما برمیگردن میگن واو ، به به ، عجب کتابی ، عجب ساختار شکنی ای ، چقدر فوق العاده ، چقدر به مشکلات جامعه اشاره کرده از دریچه ی تعفن ، وااااو ... ولی به نظر من نوشتن راجع به این جور چیز ها ارزش کتاب رو بالا نمیبره.
کلا اون قسمت هایی که راجع به تعفن میگه خیلی من رو اذیت کرد . ولی غیر از اون ، آدم میتونه کتاب رو بخونه کلی به اتفاق هاش فکر کنه ، همه چیز رو مو به مو با واقعیت تطبیق بده . انسان های به ظاهر مدرنی که در باطنشون چیزی به جز "وحش" وجود نداره . ارزش هایی که انسان ها زیر پا میذارن ، دیوار هایی که آدم ها میشکنن و خیلی ، خیلی چیز های دیگه . آدم با برج فکر میکنه . تاسف میخوره . جلو میره . با واقعیت تطبیق میده ، و باز هم تاسف میخوره . برج فوق العاده ست ، ولی حیف که قسمت های "آشغال و فلان"ش بیش از حد آدم رو [دست کم من رو] اذیت میکنه .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #32

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# دسر ( :| )
اسب‌های پشت پنجره -ماتئی ویسنی‌یک
ترجمه تینوش نظم‌جو ، نشر نی
شهریور ۹۱
red_star_2_of_5-06da198f9c925747430d7de6c0828bb5.png


3724991_1.jpg

یه نمایشنامه‌ی کوتاه از ماتئی ویسنی یک ، (البته نه به کوتاهی داستان خرس های پاندا) که فکر میکردم چون نمایشنامه داستان خرس های پاندا ... ش خوب بود این یکی هم خوب باشه ، ولی تقریبا چرت ترین کتابی بود که تا حالا خونده‌م! داستان که اصلا نداشت! یعنی صرفا چند تا شخصیت بودن که با هم داشتن حرف میزدن و حرف هاشونم و واقعا بی سر و ته بود! تهش هم هیچی نشد! یعنی نه در طول کتاب نه آخرش هیچ اتفاق جالب توجهی نیفتادن. نثر و دیالوگ هاشونم اصلا قشنگ نبود یا چنگی به دل نمیزد! شخصیت پردازیش هم اصلا لایک نمیشه ، خیلی مبهم و تقریبا هیچ جا شناسونده نمیشن به آدم . فقط مثلا یه شخصیت هست که یه پدر پیریه ، از حرفاش معلومه بیماری روانی داره مثلا! تقریبا توی هرشخصیت یه خصوصیت کوچیک (وسواسی ، روانی، جدی، بی حوصله ...) میشه پیدا کرد ولی به هیچ دردی نمیخوره : - ؟؟
برای داستانشم تنها چیزی که میتونم بگم اینه که صحنه اول یه مادر و پسرن که دارن حرف میزنن ، صحنه دوم یه پدر و دختر ، صحنه سومم یه زن و شوهر ، ته هر صحنه هم شخصیت زن با یه پیک نظامی حرف میزنه . همه شونم حرفاشون راجع به ارتش و جنگ و ایناس : - ؟؟

کلا کتابی نبود که من خوشم بیاد یا حتا حوصله کنم تئاترش رو ببینم! دوست نداشتم ، توصیه هم نمیشه
 
  • لایک
امتیازات: dorna
  • شروع کننده موضوع
  • #33

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# دسر
قطعه‌ی آموزش - برتولت برشت
ترجمه و چاپ مال دهه چهل ، پنچاه ...
بهمن ۹۰
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


خب اول بگم که این یه نمایشنامه تیکه تیکه‌ی قدیمی ِ کوتاهه که به نقل از پیشگفتارش برای آموزش تئاتر استفاده میشه - شایدم میشده - بیشتر . داستان خاصی نداره و بیشتر یه سری صحنه و صحنه سازی و حرکات و دیالوگ هاییه که اجرا کردنشون به نظر خیلی سخت میاد و خیلی عالین . بیشتر از اینکه آدم داستان خاصی حس کنه ، حس میکنه نشسته و داره تمرین یه تئاتر عجیب غریب رو نگاه میکنه . راستش نمیخواستم راجع به کتاب به این کوتاهی چیزی بنویسم ولی بعد دیدم خب قطرش خیلی کمه ، به هرحال خوندنش / نوشتن راجع بهش هیچ ضرری نداره . (ارغوانم اغفالم کرد گفت بنویس بنویس) کلا چیز خاصی نداره به جز یه سری صحنه سازی ها و دیالوگ های خیلی خوب و قوی و همین دیگه :- ؟؟
این جناب برشت هم من یه ننه دلاور نصفه نیمه ازش خوندم و کلا خیلی نمایشنامه نویس معروفیه ولی دست کم این جا که خبری ازش نیست؟ فکر کنم مثلا از مد افتاده :د
 
  • شروع کننده موضوع
  • #34

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# برای من که پیش غذا بود .
مرگ غم‌انگیز پسر صدفی - تیم برتون
انتشارات حرفه هنرمند - مترجم؟
شهریور ۹۱
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


2040078.jpg

(این داستان کوتاه حساب میشه یا شعر؟)
خب این یه کتاب کوتاه مصوره ، خیلی به کتاب های سیلور استاین شبیهه ، در نگاه اول خیلی بچه‌گونه‌س ولی مطمئنم هربچه‌ای اینا رو بخونه افسردگی می‌گیره!
داستان‌ها (شعرها) کوتاه و یکی دو صفحه‌این که همه‌شون داستان یه سری بچه‌های غیر عادیه
(دختری که یه عالمه چشم داشت ، دختر ساخته شده از آشغال ، پسر برقی ، پسر صدفی ...) و تو همه‌شونم این بچه‌ها خیلی دوست‌داشتنی‌ن ولی هم به خاطر عجیب غریب بودنشون تنها و طرد شده‌ن ، هم یه بلایی سرشون میاد و تقریبا همه‌شون می‌میرن . لحن کتاب هم خیلی بیخیال و انگار از زبون یه بچه‌ست ، ولی چیزهایی که میگه در عین ظرافت ناراحت کننده‌ن ، بچه‌گونه هم نیستن در واقع . همین دیگه .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #35

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی
ناتور دشت - جی. دی. سلینجر
ترجمه احمد کریمی
بهار ۹۰
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


317.jpg


داستان کتاب ، خلاصه ، راجع به هولدن کالیفلد ِ هیفده - هیجده ساله ست که از مدرسه اخراج شده و داستان چند روز سرگردونی اون ئه .
مهم ترین نکته توی این کتاب ، اینه که اول از همه با هولدن ارتباط برقرار کنید . باید با هولدن دوست باشید و دوستش داشته باشید که بعد محو کتاب بشید و ازش لذت ببرید . خیلی خوبه . ولی متاسفانه من اصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. :دال برای من کاراکتر های یک کتاب خیلی مهمن . من در طول خوندن کتاب با اونا همراه میشم و معمولا خیلی ارتباط عمیقی (!) باهاشون دارم! در نتیجه اگه از کاراکتر کتاب خوشم نیاد ، کلا از کتاب هم خوشم نخواهد اومد .
خب اقتضای سن هولدن این جوریه که خیلی عامیانه حرف میزنه ، و همچنین به هرچیزی که میرسه در حال فحش دادنه . در نتیجه تمام کتابی که از زبون چنین آدمی نقل بشه ، پر از این جور حرف زدنه. من اصولا از آدم هایی که راه میرن به در و دیوار و هرچه در جهان است فحش میدن خوشم نمیاد . هولدن خب جزو همین دسته از آدم هاست . البته سلینجر کار خودشو خوب انجام داده ، و اتفاقا آدم های زیادی هستن که از هولدن و طرز حرف زدنش خوششون بیاد و در نتیجه از کتابم خیلی لذت ببرن .
کلا من این کتاب سلینجر رو به اندازه اون دو تای دیگه ای که ازش خوندم دوست نداشتم .
در ضمن ٬‌ من ترجمه بدی از کتاب رو خوندم ٬ این ترجمه رو بهتون توصیه نمی‌کنم اصلا ٬ ترجمه بهتر رو از محمد نجفی ٬‌ نشر نیلا بخونید .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #36

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# دسر
ها کردن - پیمان هوشمند زاده
نشر چشمه - مهر ۹۱
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


2148233_1.jpg

چهار تا داستان کوتاه ٬ و البته دنبال هم . ( باز هم فرق زیادی نمی‌کنه اگه دنبال هم بخونید یا یهو باز کنید داستان سوم رو بخونید مثلا . هرکدومش یه جور خاصی خوبه . ) به عنوان نویسنده‌ی معاصر ایرانی و نه چندان معروف ، خیلی خوب . نثر کاملا امروزی ، قابل درک ، خوب . قابل باور ، ملموس . شخصیت پردازی ، نمی‌شه گفت کامل ، ولی هرکی می‌تونه احساس نزدیکی خاص خودش رو با شخصیت اصلی داشته باشه . خودم قبل از این که بگه سیگار می‌کشه و اون دختره‌ی توی داستانم همسرشه، یه دختر همسن و سال خودم تصورش می‌کردم که داره به مامانش غر می‌زنه و همون غرهایی رو می‌زنه که من معمولا می‌زنم :D
در کل اگه تازگیا زیادی کوتاه می‌نویسم ، نکته‌ای نمی‌بینم که بخوام بگم ، یا اگرم نکته‌ای هست من بلد نیستم بیان کنم .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #37

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

#غذای اصلی
بیست‌و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه
انتخاب و ترجمه ابوالحسن نجفی
نشر نیلوفر - مهر ۹۱
red_star_4_of_5-6eaf424fc9979bb41f1d52441036b13b.png


faranse_dastan.jpg

داستان‌ها از نویسنده‌های قرن بیستمی فرانسه انتخاب شده‌ن، و نویسنده‌های معروف زیادی هم توش هست که به نظرم داستانی که از هر نویسنده انتخاب شده می‌تونه معرفی خوبی باشه برای سبک کار اون نویسنده . ( نویسنده‌های معروفی که توش بودن و یادم مونده : اوژن یونسکو ، ژان‌ پل سارتر ، آلبر کامو ، رومن گاری و ... ) وقتی کتاب رو شروع می‌کنید ، شاید به نظر بیاد که "جو" داستان‌های کتاب اصلا فرانسوی نیست . داستان‌های اول توی مکزیک ، نیویورک ، اسپانیا ، ایرلند ، و ... می‌گذره . ولی هرچی جلوتر می‌ری ، "فرانسوی" بودن داستان‌ها خیلی بیش‌تر جلب‌توجه می‌کنن . خیـــلی فرانسویه اصن .فرانسوی نه به اون معنی که خیلی‌ها فکر می‌کنن : ایفل ، پاریس ، کافه ، قهوه ، قدم زدن . (و خودم قبل از خوندن کتاب حتا) فرانسوی از یه نظر دیگه ، مذهب ، اعدام ، جنگ ، خوددرگیری . از نوع فرانسوی. کلمه ای بهتر از خوددرگیری پیدا نکردم . ولی خیلی چیزای دیگه ای میتونستم به جاش بگم ، تاثیر مرگ آدما ، تاثیر مرگ تدریجی ِ خود شخصیت ، تاثیر خاطرات گذشته ، تاثیر زمان و خیلی چیزای دیگه که تهش به خوددرگیری ِ شخصیت ها میرسه . :د نثر داستان ها (با این که مترجمشون یه نفره) زمین تا آسمان با هم فرق میکنه و این حرکت مترجم خیلی خوبه از نظرم چون تونسته تفاوت توی سبک نوشتن نویسنده های مختلف رو کاملا القا کنه . یه داستان خیلی روون ، اون یکی داستان نصف کلمه هاش رو نمیفهمی . داستان ها همه شون خوبن ، داستان بد خیلی کم داره ، ولی سه چهار تا داستان هستن که عالی ، خیلی عالی هستن . هر کدوم از داستان ها هم کلی جای فکر و بحث دارن . داستان ها از ده - دوازده صفحه هستن تا سی و خورده ای . البته کوتاه ترین داستان پنج صفحه س .
در کل به کسایی که ادبیات فرانسه دوست دارن ، دوست ندارن ، هیچ ذهنیتی ندارن ، دارن ، و کلا به همه توصیه میشه .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #38

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# دسر
ماجرای عجیب سگی در شب - مارک هادون
ترجمه شیلا ساسانی‌نیا - نشر افق
مهر ۹۱
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


1266.jpg

داستان راجع‌به کریستوفر پونزده ساله‌ست که اوتیسم [nb]درخودماندگی یا Autism سندرمیه که باعث می‌شه فرد مبتلا از یه سری روابط اجتماعی عادی و ارتباط با بقیه آدم‌ها عاجز باشه . +[/nb]داره . تو مدرسه بچه‌های استثنایی می‌خونه و به چیزهای عجیبی (مثل رنگ زرد ٬ غریبه‌ها ٬ لمس شدن و ...) حساسیت داره . یه شب ٬ سگ همسایه‌شون رو می‌بینه که مرده و چون به داستان‌های جنایی علاقه داره ٬ تصمیم می‌گیره بره قاتل سگه رو پیدا کنه و این تجسس‌هاش (!) باعث می‌شه که کلا چیزهای دیگه‌ای بفهمه و اتفاقات مهم‌تری و بیفته و ... . با کارهایی که می‌کنه و کارآگاه بازی‌هاش و کلا رفتاراش٬ خیلی باعث دردسر و عذاب پدرشه ٬ البته پدرش خیلی صبوره و خیلی تحمل‌ش می‌کنه . در کنار اینا خیلی به ریاضی علاقه داره ٬ و همه‌چیز توی ذهنش از راه منطق ریاضی و اثبات و برنامه ریزی می‌گذره ٬ کاملا دقیق . با این که تو ارتباطاتش با دیگران عاجزه ولی توی ریاضی و فیزیک نابغه‌ست . فصل‌های کتاب به اعداد اول شماره گذاری شده‌ن و بلخره منو مجبور کردن که به جای حفظ کردن شماره فصل ٬ نشونه کتاب بذارم لای صفحه‌ها . :د کتاب ٬ که در واقع چیزیه که کریستوفر نوشته و همه چیز از زاویه دید اون‌ه و تمام چیزهایی رو که از نظر خودش جالب بوده‌ن توی کتاب روایت کرده . باز به نظرم ارتباط برقرار کردن با این کتاب ٬ مثل قضیه‌ی ناتور دشته . این که چقدر با کریستوفر ارتباط برقرار کنید و درکش کنید و در نتیجه بتونید از کتاب لذت ببرید . خب من نتونستم با کریستوفر ارتباط برقرار کنم . از شخصیت‌ش خوشم نمیاد اصلا . مخصوصا اون علاقه‌ای که به ریاضی داره برام قابل درک نیست . :دال در نتیجه من زیاد از کتاب خوشم نیومد . در کل بد نبود ولی به نظرم در حدی هم نبود که جزو ۱۰۰۰ کتابی باشه که باید قبل از مرگ خوند و از این حرفا .
راجع به ترجمه نظرم مساعده . هم نثر نویسنده خیلی خوب افکار کریستوفر رو به خواننده می‌شناسونه ٬ هم ترجمه خیلی خوب تونسته این‌ها رو به خواننده انتقال بده . البته من تعریف ترجمه گیتا گرکانی (نشر کاروان) رو هم زیاد شنیده‌م ولی خودم اون نسخه رو نخوندم ٬ به هرحال فکر کنم ترجمه خوبی باشه مال نشر افق .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #39

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی یا شاید دسر
در قند هندوانه - ریچارد براتیگان
ترجمه مهدی نوید ، نشر چشمه
آبان ۹۱
red_star_4_of_5-6eaf424fc9979bb41f1d52441036b13b.png


o_568996.jpg

داستان ، درباره‌ی یه محل زندگی جمعی [nb] کمون +[/nb] یه ، به اسم آی‌دث ، که در ظاهر جای غریبیه ، همه کلبه‌ها و وسایل و ... از "قند هندوانه" ساخته شده‌ن . راوی داستان ، یکی از کسایی‌یه که توی آی‌دث زندگی می‌کنه و بعد از چندین سال اولین کسیه که داره یه کتاب می‌نویسه .
داستان در ظاهر خیلی نامتعارف شاید باشه ، اتفاق‌هایی که توش می‌افتن شاید آدم رو یاد کتاب‌های فانتزی بندازن ولی یه مقدار عجیب‌تر از اون‌ها . ولی هرکدوم از آدم‌ها و مکان‌هایی که توی داستان هستن به نظرم نماد هستن (البته کتاب نمادین نیست) ، یه بیس ِ کلیشه‌ای داشته که خیلی خوب بهش پرداخته شده و تبدیل شده به یه رمان پست مدرن . [nb]من هیچ وقت اون‌قدر اعتماد به نفس نداشته‌ام که بتونم راجع به براتیگان اظهار نظر کنم ، صرفا برداشت خودم از قضیه[/nb]
شخصیت‌پردازی عالی . تک‌تک شخصیت‌ها از نظر رفتار کاملا پرداخته شده هستن . البته پرداخته شده بودن دلیل نمی‌شه کارهای غیرعادی انجام ندن . اتفاقا چرا ، کارهایی کاملا غیرقابل درک انجام می‌دن ، درک کارهاشون بیرون از کتاب تقریبا غیر ممکن ولی با فضاسازی کتاب کاملا عادی‌یه. داستان یک‌نواختی نیست، از اول یک گره وجود داره و آخرشم گره‌گشایی خیلی خوب انجام می‌شه .
نثر کتاب رو هم من دوست داشتم . نثر صاف و ساده و روانی داره . فصل‌ها کوتاه ، بین نیم تا دو و نیم صفحه ، برای همین خیلی سریع خونده می‌شه . ترجمه خوب . فقط یه ایراد به ترجمه‌ش می‌تونم بگیرم که به نظر من می‌تونست iDEATH و inBOLL رو در طول کتاب بنویسه آی‌دث و این‌بُل و توی پانویس اصلش رو بیاره . ولی مترجم در تمام طول کتاب این دو تا رو همون‌طور انگلیسی نوشته . بعد چون این کلمه‌ها زیاد هم استفاده شده‌ن یه جلوه‌ی نامنظمی به کتاب می‌دن.
در کل کتابی بود که بسیار زیاد جای فکر داشت و باید در بزرگسالی هم خوانده بشود .
دیگه همین . با تشکر .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #40

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# دسر
کودک ، سرباز و دریا - جرج فون ویلیه
ترجمه د. قهرمان ، کانون پرورش فکری ، چاپ سال شصت!
آبان ۹۱
red_star_3_of_5-dce13e2ac50789b696e95d56d586de2e.png


757150decbd8.jpg

کتاب قدیمی ، و راجع به بچه‌ها توی جنگ جهانی دوم نوشته شده . داستان یه شهر کوچیک توی فرانسه است . شخصیت اصلی کتاب ، یه پسر سیزده ساله است ؛ که پدرش توی جنگ کشته شده . به شدت از آلمانی ها نفرت داره . بچه های شهر توی یه جو جنگی ای بزرگ می‌شن که همه شون میخوان برای دفاع از کشورشون و انتقام گرفتن از آلمانی ها ، آشوب به پا کنن .
کتاب حرف های خیلی زیادی برای گفتن داره ، ولی بدیش اینه که کتاب برای مخاطب نوجوان نوشته شده و سیر داستان و اتفاقاتی که میفته و احساسات و حرف های شخصیت های توش خیلی بچه گانه تر از چیزین که میتونستن باشن، ته کتاب به طرز بچه پسندی "‌هپی اندینگ" ئه و عملا همه حرف های کتاب رو بی ارزش کرده . کتاب داره راجع به جنگ حرف میزنه ، راجع به بچه هایی که در طول جنگ بیشتر از سنشون رشد کرده ن ، در باره ارتباط آلمانی ها و فرانسوی ها و تناقض هایی که بین "دشمنی کشور ها" و "دشمنی با افراد" به وجود میاد و خیلی چیز های دیگه . توی کتاب ، یک سرباز آلمانی هست ، که خودش چند تا بچه به سن پی پر (شخصیت اصلی) داره ، برای همین با پی یر مهربونه و پی یر بر خلاف میلش ، میبینه به جای این که از اون سرباز متنفر باشه ، باهاش دوست شده و رابطه خیلی صمیمی ای هم پیدا میکنه باهاش . نصف کتاب کلا راجع به احساس های دوگانگی ایه که پی یر راجع به "آلمان" و "سرباز آلمانی" داره .
در هر صورت من این کتاب رو برای یکی از کلاس های مدرسه خوندم ، کتابیه که خوبه آدم بخونه ولی حد اکثر تا اول راهنمایی :-??
 
بالا