این چه صحبتی ه خب برادر من؟ ((: به شخصه این دوره «اژدها وارد میشود» مانی حقیقی و «من» سهیل بیرقی رو دیدم؛ اژدها.. که حرف نداشت، من هم در سطح خودش به عنوان یه فیلم اول بسیار خوب بود.
ولی «سطح سینمای ما همین ه» رو واقعا چهطور میتونی بگی؟ :-خنده هیستریک
اژدها وارد میشود - مانی حقیقی - [غیر قابل ارزش گذاری]
مانی حقیقی اینکه فکر میکنه روشنفکره درش هیچ شکی نیست، امّا به نظر من اصلا این طور نیست. اژدها به مراتب فیلم ضعیفتری بود نسبت به پذیرایی ساده. پذیرایی ساده هم البته فیلم غیر قابل تحمّلی بود. خیلی دوست داشتم یه بارم هم که شده راجع روشنفکرهای سینما مثل تارکوفسکی، کیشلفسکی، بلاتار، سوکوروف و در ایران هم مانی حقیقی صحبت بکنم. افرادی که غالبا تو فیلمهاشون روایت خطی و کلاسیک رو شکوندن و حتّی پا رو فراتر از این هم گذاشتن و در شخصیت پردازیها هم تغییرات گستردهای دادن. البته به ضعم من عملا فیلمنامه تو اینجور فیلمها حذف شد؛ حذف فیلمنامه به این معنا که دیگه این فیلمها قصه نمیگفتن. فرضا توی فیلم زندگی دوگانه ورونیکا، چرا اصلا باید زندگی اون دو تا دختر که خیلی شبیه هم بودن، به هم ربط داده میشد؟ ما هیچ وقت ربط دختر اولی به دومی رو نفهمیدم! یا اینکه کسی میتونه قصه فیلم آینه تارکوفسکی رو توی یه خط برای من بگه؟ و ... این سوالها زیادن. ولی چیزی که برای من عجیبیه اینه که این کارگردانها طرفدار هم دارن! نمیتونم درکش کنم.
امّا یکم بیشتر راجع مانی حقیقی صحبت کنیم. به عقیده من بهترین فیلم مانی پذیرایی و معمولا هم همه این فیلم رو بهترین فیلم مانی میدونن. پذیرایی ساده فیلم نوئی بود تو سینمای ایران. پست مدرن بود فیلم. امّا فیلم به نظر من به شدت فاجعه بود و اینکه فیلم رو تا آخر دیدم فکر کنم لطف بزرگی در حق مانی حقیقی کردم! چرا حالا؟ چون فیلم از لحاظ کارگردانی و فیلمنامه به شدت ضعیف و حتّی خطرناک بود. تو فیلم پذیرایی، فیلمساز خودش رو به نظرم یه جورایی در قالب همون شخصیت ترانه علیدوستی و مانی حقیقی نمایان میکنه و دیدی که نسبت به مردم داره از بالا به پایینه. و مدام مردم رو با دید تحقیر نگاه میکنه. مثلا اون سکانس مربوط به پول دادن به اون دو تا داداش رو یادتون بیارید. فیلمساز میخواد بگه:«این داداش حیوون صفت رو نگاه کنید! به خاطر پول ببینید چجوری قید داداش رو زد!» و یا اون سکانس مربوط به دفن کردن نوزاد توسط باباش تو قبرستون، فیلمساز میخواد بگه:«این بابای حیوون صفت رو نگاه کنید، نگاه کنید به خاطر پول از قید خاک کردن بچهش گذشت!» و فیلمساز، آدمِ ایدهال لااقل تو این دو موضوع رو فردی معرفی میکنه که حاضر نیست به خاطر پول قید برادرش رو بزنه و یا حاضر نیست به خاطر پول قید دفن کردن بچهش رو بزنه. امّا من به این بَدمَنهای داستان حق میدادم. اگه اون موقیعیت برای منم پیش اومد منم دقیقا همون کارها رو میکردم. مثلا منم جای برادره بودم پول رو میگرفتم حتی اگه به این قیمت که هیچی به داداشم ندم. خب داداشم هم باید بم حق بده. لاقال زندگی یکدوم از ماها درست میشه دیگه! یا اگه جای بابائه بودم. پول رو میگرفتم و میبردم و نمیذاشتم بقیه بچههام بمیرن. و اینا ریاکشنهای عادی بودن. در حالیکه فیلمساز لباس عافیت پوشیده و نوچ نوچ کنان وابستگی مردم به پول رو نقد میکنه و سر تکون میده. این فیلم ضد انسان و طبیعت آدمیان بود. این فیلم من و شما رو تحقیر میکنه. و انتظارات بیجا و خدامعابانه از ما داره! خیلی این فیلم پذیرایی بدی داره ولی صرفا خواستم مهمترین مشکل فیلم رو بگم تا بیاد دستتون چیخوام بگم. مانی حقیقی روشنفکر خطرناکیه، و در ضمن فیلمساز خوبی هم نیست و فیلمنامههای خوبی هم نمیسازه. و فیلمهای مشوشی داره و سر و ته خاصی ندارن؛ از روابط علت و معلولی تبعیت نمیکنن.[nb]من توجه شما رو به این حرف چخوف جلب میکنم. اون اینقدر به رعایت روابط مشخص در داستانها معتقد بوده:«اگر در فصل اول به این اشاره کنید که تفنگی به دیوار آویخته شده است، این تفنگ باید در فصل دوم یا سوم مورد استفاده قرار بگیرد. اگر قرار نیست تیری از آن شلیک شود، نباید به دیوار آویخته شده باشد.» تو سینما هم این قانون برقراره ولی خب کات این امکان رو فیلمساز داده که اون قسمتهایی که اصلا در خط اصلی داستان قرار نمیگیرن، رو بتونه حذف کنه و فیلم جمع و جوری رو رو پا کنه. آیا فیلمهای مانی حقیقی اینجورین؟! و دیگر روشنفکرنماهای سینما.[/nb]
دیگه حالا دوست ندارم راجع فیلم به مراتب بدتر اژدها صحبت کنم. فکر میکنم اگر کسی بتونه نقد بالا رو قبول کنه میتونه هم عقیده من راجع این فیلم مزخرف هم باشه.
× اهوم راستی یه چیزی هم بگم. توی سینما تقریبا چیزی به اسم سلیقه زیاد وجود نداره. به چه معنا؟ به اون معنا که کسی که میگه من از کیشلفسکی خوشم میاد و سلیقه من اینه. و تو هم باید بم احترام بذاری که این انتخاب رو داشتم. در حالیکه ابدا اینطور نیست. سینما تکنیک و ظرافته. فرضا میگم. شخصی مثل مانی حقیقی ار لحاظ تفکرات شخصی خیلی به من نزدیکتره تا ابراهیم حاتمیکیا. امّا حقیقتا هیچ جوره نمیشه منکر توانایی و قابلیتهای حاتمیکیا شد. و خب طبیعی هم هست به خاطر همین تواناییها فیلمهای بهتری هم توسنتن تولید بکنن امثال حاتمیکیا. من طرز تفکرم به شدت با حاتمیکیا، بهروز شعیبی و همایون اسعدیان فرق داره ولی به نسبت روی فیلمهاشون اینقدر مسلط هستن که مجبورم به فیلمهاشون احترام بذارم. بحث تکنیکه نه سلیقه! بهترین فیلم ایرانی که من دیدم بچههای آسمان بوده که تونسته از من سه از چهار بگیره. خب به هر حال این سقف سینمای ایرانه. سلیقه رو در این حد قبول دارم که یکی بگه من جان فورد رو بهتر از هیچکاک میدونم و با فیلمای جان فورد ارتباط بهتری برقرار میکنم. همین!