- ارسالها
- 629
- امتیاز
- 2,396
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- نجفآباد
- سال فارغ التحصیلی
- 1394
- رشته دانشگاه
- کامپیوتر
پاسخ : جیم زدن
من که فک کنم کم کم از مدرسه بیرونم کنند
اخه معمولا اول زنگا یا اخرش بیرونم و جالبه که مدیر منو میبینه و میگه فاطمه من نگرام درستم بیا برو سر کلاس
چند روز پیش یه زنگ کامل مشاوره بودم دبیر رفت به مدیر گفت منم :-[
امروزم بعد امتحان زدم بیرون که مدیرمون از بغلم رد شدم 
 
گفت کجا؟
گفتم ابخوری اما فک کنم فهمید
				
			من که فک کنم کم کم از مدرسه بیرونم کنند
اخه معمولا اول زنگا یا اخرش بیرونم و جالبه که مدیر منو میبینه و میگه فاطمه من نگرام درستم بیا برو سر کلاس
چند روز پیش یه زنگ کامل مشاوره بودم دبیر رفت به مدیر گفت منم :-[

امروزم بعد امتحان زدم بیرون که مدیرمون از بغلم رد شدم
 
 
گفت کجا؟
گفتم ابخوری اما فک کنم فهمید
 
	 
     
 
		
 
 
		



 
 
		
 (اونا زمين داشتن و دبير زمينمونم كسي ـو نميشناسه!)
 (اونا زمين داشتن و دبير زمينمونم كسي ـو نميشناسه!)

 گفتم آره من ورزش داشتم اومدم سر كلاس شما (آخه خواهرم كه تو مدرسمونه اون زنگ ورزش داشت و من ميخواستم بگم كه اونم و ...
 گفتم آره من ورزش داشتم اومدم سر كلاس شما (آخه خواهرم كه تو مدرسمونه اون زنگ ورزش داشت و من ميخواستم بگم كه اونم و ...  
 
 
 
		


 
 
		
 
  


 
 
		 و ما اون ساعتو قشنگ در رفتیم از آمار !
 و ما اون ساعتو قشنگ در رفتیم از آمار ! خدا رحمتشون کنه ...  :)
 خدا رحمتشون کنه ...  :) گفتم خانوم مدیر گفتن برم کتابخونه المپیاد بخونم . گفت برو یه نامه ازشون بگیر بیار بعد برو هرجا عشقت میکشه !
 گفتم خانوم مدیر گفتن برم کتابخونه المپیاد بخونم . گفت برو یه نامه ازشون بگیر بیار بعد برو هرجا عشقت میکشه !  


 
 
		

 
 
 
 

 
 
		


 
 