
آره تا دلت بخاد! اوایل سال اول تقسیم کار نبود و مرامی کارا پیش میرفت. بعد از یه مدت که آدما روشون به هم باز میشه دیگه کار ما پیش نرفت. قانون وضع کردیم برای نظافت اتاق و شستن ظرفا که اجرایی نشد

. و سیستم مرامی جاشو به سیستم رقابتی/مرامی داد. یعنی یه وقتایی یکی مرام میذاشت کار میکرد. اگه همیچین کسی نبود اینجا بود که رقابتی میشد و هرکس در تلاش این بود که دیگری رو قانع کنه ظرف بشوره.یا اینکه هرکی مال خودشو بشوره.
نظافت هم هروقت حال اکثریت افراد از اتاق بهم میخورد در یه اقدام جهادی انجام میشد. البته گهگاهی دوستان تهرانی تشریف میاوردن خوابگاه و میگفتن این چه وضعه اتاقه. ماهم از این فرصت استفاده میکردیم به کار میگرفتیمشون

و اتاق میشد دسته گل

سال دوم دو سخنور ماهر به اتاق ما اضافه شدن. شدیم 8 نفر. با فشار این دو دوست جدید جمع شدیم و قانون گذاشتیم! نتیجه اش شد یه تفاهم نامه همکاری که به امضای همه اعضا رسید. مفاد تفاهم نامه اینا بود:
شستن ظرف
تهیه صبحانه
نظافت اتاق
جارو زدن
جمع آوری وسایل صبحانه
ساعت خاموشی شب.
این تقسیم کار توسط بعضی افراد اصلا اجرا نشد و پس از یک هفته اونایی که کارشون رو در زمینه تولید صبحانه انجام میدادن هم انجام ندادن و کاملا به فراموشی سپرده شد. این اتفاق به علاوه لغو مالکیت خصوصی بر وسایل باعث شد خاطرات کثیفی رقم بخوره

در سال های آینده به اتاق 3 نفره نقل مکان کردیم و کارا با همون سیستم مرامی رقابتی پیش میره. هنوز هم مالکیت خصوصی بر ظروف نداریم و هرکی قبل غذا یه ظرفی قاشقی پیدا میکنه واسه خودش یا بقیه میره میشوره. نظافت هم هروقت حالش باشه انجام میشه. ساعت خاموشی هم معمولا به صورت دیکتاتوری تعیین میشه و اینو همه پذیرفتن و مشکلی هم نیست. اواخر تنها درگیری سر دمای اتاق بود که اونم با همین سیستم های مرامی/رقابتی حل میشه.
یه خوبی که این تکه رقابتیش داشت این بود که از اونجایی که رقیبای ما مهارتهای عجیبی در استدلال ساختن و توجیه کردن داشتن؛ ما هم در این زمینه ها چیزای زیادی یاد گرفتیم و قدرت زیادی کسب کردیم
پ.ن: البته همونطور که زرد گفت بعضی ها هم موفق میشن قانونا رو اجرا کنن!
پ.ن2: یکی از دلایل اجرا نشدن تفاهم نامه ما همینی بود که علیرضا گفت. هرکی میخاست بگه کار من زیاده بقیه کم.