من که دیروز گفتم عمرا پلیس بتونه نیما رو با اون ماشین بگیره .واقعا چی میشه گفت راجع به این پلیسا؟؟؟؟مجرم جلوی چشمشون در میره خب با 4 نفر بیشتر می اومدین چی میشد؟؟؟؟؟به نقل از ریــحــانــه :ولی خیلی توپ در رفت نیما !
دقت کردین چقد تو سریالا پلیسُ احمقُ دست پا چلفتی نشون میدن ؟![]()
آره ايول منم همين فكرو ميكنم.به نقل از M!racle :یه سوال الان شیطان کیه این وسط؟؟!!میگم نکنه اون پسر مثبته باشه![]()
به نقل از Lord Loss :این یخه بستهه شیطونهفک کن.......
آقا یک سوال. اگه این شیطونه پس اون قسمت ترسناکه نیما چه جوری رفت تو خونه فاطمه انقد راخت؟ خونه مردم بود مثلا.....![]()
به نقل از H O S E I N :بیش بینی تون درست بود. پیش بینی من هم همینطور. میدونید من از کجا فهمیدم ؟ وقتی فاطمه تو قسمت پیش ازش پرسید چطوری اینقدر به خدا نزدیک شدی گفت یه گناه بزرگ کردم بعدش توبه کردم و به خدا نزدیک تر شدم. گفت یه توبه خیلی بهتر از کار های دیگه ست. این ماجرای یه عابد تو دوره ی حضرت موسی بود. این عابد یه نفر رو دید که بهش گفت من یه گناه بزرگ کردم بعد توبه کردم و محبوب خدا شدم. تو هم همین کار رو بکن. این عابد هم رفت پیش یکی از خانم های ... شهر . اون خانم ازش پرسید تو که اینقدر کارت درسته چرا اومدی اینجا ؟ عابد هم تعریف کرد ماجرا رو و اون زن گفت اون کسی که اینو بهت گفته شیطان بوده و میخواسته گمراه بشی. این مرد عابد هم میفهمه و از این کار دست برمیداره و نجات پیدا میکنه. فردای همون روز اون خانم فوت میکنه. خداوند به حضرت موسی میگه که برو در خونه ی اون زن بنویس این زن از بنده ی آمرزیده ی خدا بود و عاقبت بخیر شد (چون یه بنده ای رو از انحراف نجات داد)
به نقل از ن.رها :وای من دیگه می ترسم
همه ی موهای بدنم سیخ شده بود
بعد از ظهر داشتم می گفتم عجب آدم باحالی #![]()