• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

  • شروع کننده موضوع N.M
  • تاریخ شروع
  • شروع کننده موضوع
  • #1

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
سلام
داشتم همینطوری تو اینجا گشت میزدم ، دیدم بیشتر بحثا درباره ی یه نویسنده ی خاص یا کتاب خاصه .بنظـــر من یه کتابخون حرفه ای باید با ایسمــای ادبیم آشنا باشه ! همین دیگه ! این شد این تاپیکُ زدم ! :D هر چند وقت یه بار درباره ی یه مکتب توضیح مختصر میدم و چه بهتر که شما ــَم همکاری کنید و بحث شه و اینا ! :D

کلاسیسیم
"کلاسیسم به مکتب ادبی ای گفته می شود که از پیش از پیدایش سایر مکاتب ادبی(در قرن 17) در فرانسه به وجود آمده و از ادبیات قدیم یونان و روم تقلید کرده"[nb]مکتب های ادبی / رضا سید حسینی / نشر نگاه[/nb]
از اصول مهم مکتب کلاسیسم قانون سه وحدته : وحدت موضوع ، زمان ، مکان که از آثار ارسطو به ارث مونده .
1. وحدت موضوع : اصلش اینه که شاخ و برگ اضافی به اثر داده نشه و حوادث فرعی توش نباشه .
"وحدت موضوع را ارسطو در "فن شعر" خورد بیان کرده است . نخست میگوید که وحدت موضوع بهیچوجه با انتخاب یکنفر بعنوان قهرمان حاصل نمی شود زیرا در زندگی یک نفر ممکن است چندین حادثه ی گوناگون اتفاق بیفتد ."[nb]منبع قبلی[/nb]
2/وحدت زمان : اینم از ارسطو به جا مونده . اصلش اینه که بهترین اثر (نمایشنامه) نمایشنامه ایه که مدت وقوع حادثه در اون تقریباً برابر با همون مدتی باشه که برای نمایش دادنش لازمه . (چون توی نمایش 3،4 ساعتی نمایش دادن یه مدت طولانی طبیعی نیست و از حقیقت نمایی(از اصول دیگه ی کلاسیسیم) دوره .
3. وحدت مکان : این از ارسطو نیست ! :D ماگی منتقد ایتالیایی این اصل رو از اصل وحدت زمان نتیجه گیری کرده . => " اگر مدت نمایش کوتاه باشد ولی مکانهایی که حوادث در آن اتفاق می افتد متعدد و دور از هم باشند تراژذی حنبه ی طبیعی خود را از دست میدهد . از این رو تا حد امکان حادثه باید در مکان واحد اتفاق بیفتد ."[nb]همون قبلی ! :D[/nb]
یه سری اصول دیگه م دارن اینا ! هرکدومُ در حد دو سه خط میگم !
تقلید از طبیعت
~تقلید از قُدَما : میگه که آثار تازه خوب باشن یا بد دیر یا زود فراموش میشن . اما شاهکاراری قدیمی مثلاً انئیدِ ویرژیل وایفی ژنی 2000 سال مونده پس خوب نوشته شده پس هرکی بخواد اثرش حاودان شه باید ازونا تقلید کنه !
~آموزنده و خوشایند : اثر هنری باید آموزنده و دارای نتیجه ی اخلاقی باشد .اما باید از وعظ و خطابه م جلوگیری کرد به طوری که آموزش ها برای مردم خوشایند باشد .
~وضوح و ایجاز : "اثر کامل اثری است که روشن و واضح باشد . وضوح و سادگی عبارت از این نیست که اثر فقط از طرح سطحی و ساده ای تشکیل شده باشد بلکه عبارت از این است که جمله ها با دقت و شرافت هنرمندانه ای تنظیم شود و از کلمات نامفهوم و زائد تصفیه گردد."[nb] :-" :D[/nb]هنرمند کلاسیک تو استفاده از کلمات حساسه و کلمات متعدد و غیر مصطلح به کار نمی بره .
~حقیقت نمایی
خب ، اینا بنظر من مهم ترین مطالب درباره ی کلاسیسیم بودن بصورت خلاصه شده ! :D
مهم ترین نویسنده های کلاسیک : بوالــو ، راسین ، مولــیر ، لافونتــن ، بوســـوئه ، لابرویر ، مادام دولــافایت و...
همین دیگه ! :D
مشارکت یادتون نره ! :-" :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

بعـــله بعله بلــخره رومانتیسم پیش روی شما ! :D معذرت میخوام بابت تاخیر ، به سیاوشم گفتم . خیلی طولانی بود و وقت نکردم تایپ کنم ! خلاصه م حاضر بود! :D :-"
++++++++++++
رومانتیسم :
رومانتیسم در واقع مکتب اهمین به احساسات و حساسیت های فردیســت .کلمه ی رومانتیک از قرن 17 در مورد تعبـیرات شاعرانه به کار میرفت و میتوان آن را مترادف با خیال انگیز و افسانه ای به کار برد.
اول تفـاوت های این مکتب رو با مکتبی که قبلش رایج بود یعنی کلاسیسیم میگیم :
1.کلاسیک ها بیشتر ایده آل هستند یعنی در هنر میخواهند فقط زیبایی و خوبی را شرح و بیان کنند و حال آنکه رومانتیک ها میکوشند گذشته از زیبایی،زشتی و بدی را هم نشان دهند.
2.کلاسیک ها عقل را اساس شعر کلاسیک میدانند و رومانتیک ها بیشتر پابند احساس و خیالپردازی اند.
3.همونطور که گفتم کلاسیک ها از هنرمندان یونان و روم باستان الهام میگیرند.اما رومانتیک ها از ادبیات مسیحی قرون وسطا و رنسانس و افسانه های ملی کشورشون الهام میگیرند. ( گفتم که افکار ارسطو پایه ی تمام افکار و آثار قبلی ها بود ، اما توی رومانتیک ها شکسپیر اینطوره و بهش استناد میشه)
4."کلاسیک ها بیشتر طرفدار وضوح و قاطعیتند و رومانتیک ها پابند جلال و رنگ و منظره. رومانتیک ها به صورت های مختلف حوادث و به تضادها توجه دارند و به جای توسل به زبان شعر منظم و یکنواختی که بوالو مدافع آن است ترجیح میدهند اشعاری بگویند که بیشتر شبیه نثر و تصویری و متنوع باشد "
5.روش رومانتیک ها منفیه . به این حرف هوگو دقت کنین که میگه رومانتیسم عبارت از آزادی خواهی در هنر است . :-? اونا اعتقاد دارن که دستورالعمل های رواج یافته توی ادبیات مانع آزادی فکر میشه پس کلن قوانین کلاسیسیسمُ در هم شکستن و اینا ! :D
+++++++++++
اصول اساسی رومانتیسم :
1.آزادی : اینُ قبلن اشاره کردم بهش(همون گفته ی ویکتور هوگو) هنرمند رومانتیک برای خواسته ها و احتیاجات روحش ارزش قائله و اصلن اونچیزی مه به هنرمند الهام میده و معنی و مفهوم زندگی و اصل مطلب و ایناس همون عشق و علاقه ــس ! :D (عشق و علاقه م باید آزاد باشه و بر اثر فشارای جامعه یا هر اثر دیگه ای نباشه . از ته دل باشه بقول معروف!)
2.شخصیت:کلاسیکا همونطور که گفتیم یه قهرمانُ از بین افسانه ها و اینا انتخاب میکرد اما هنرمند رومانتیک خودش رو اون سوژه/قهرمان قرار میده و بوسیله ی هنر خواهشهای روح و رنجای دل و ..(همون چیزای تهِ دل :D)ــِشو میگه !
3.هیجان و احساسات:این همون اصل رومانتیکه دیگه . فرماندهی احساسات بر عقل و از ته دل حرف زدن ! :D بقول کتاب منبع : "دل باید بی قید و بند سخن بگوید و بی قید و شرط فرمان براند.شاعر موهای آشفته را بدست باد سپرده ، شنل سیاهی رو دوش،زیر سایه ی بیدی در روشنایی ماه و در کنار برجی ویران و با دلی که بی شک بر اثر عشق بدفرجامی شکسته است با خویشتن خلوت میکند و غرق رویا می شود.ادبیات رومانتیک چنین قیافه ی قرار دادی را تعمیم داده و توده ی مردم را با آن آشنا کرده است."
4.گریز و سیاحت: یجورایی فرار ذهنی بسوی فضاها و مکانهای دیگه در اثر آزردگی از محیط و زمان موجود ! همون سوار شدن بر بالهای خیال ! :D ( توضیح های بسیار مفصلی در این باره تو کتاب بود که فک کنم بهتره ننویسم . چون قصدم اینه که اینجا فقط یه خلاصه و شمای کلی از مکاتب بدم !)
5.کشف و شهود : " هنرمند رومانتیک تخیل و امید و آرزو و معجزه را جانشین حقیقت می سازد و بیش از تقلید پابند تصور است.هنر خورد را با مبالغه می آمیزد یعنی آنچه را که هست نمی گووید و از آنچه باید باشد بحث میکند . ""
6.افسون سخن : گفتیم قبلاً که کلاسیک ها کلمات متعددی به کار نمی بردن و اینا ! رومانتیک ها برعکس اعتقاد داشتن که "کلمه تنها بیان کننده ی یک منظور ساده نیست بلکه برای خود ارزش و اهمیت خاصی دارد و باید متوجه مفهوم خیال انگیز و ارزش آهنگ آن بود" . اونا خیلی به روابط کلمات با همدیگه تو جمله و متن دقت داشتن و اکتفا به کلمات ساده رو که از اصول رومانتیک بود زیر پا گذاشت . این نقل قول ویکتور جالبه : کلمه عبارت از سخن است و سخن خداست :D <D=
++++++++++++
یه نکته ی دیگه اینکه رومانتیسم ها بر خلاف کلاسیک ها که بطرف رمان نمی رفتن ، رمان براشون مهم بود و آثار زیاد رومانتیکی بصورت رمان داریم ! مثلن همین کتابای هوگو که معرف حضور همه هست و در انجمن کلاسیک هم درباره شون بحث شده ! :-"

خب توضیحاتم همین بود ! اگه کسی چیز دیگه ای میدونه هم بگه ماــَم مطلع شیم ! :D بزودی نمونه ی آثار رمانتیسمم میذارم ! :)

× پــی نوشت : بعــله بعله ممنون از همکاریتون واقن !!
 

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,096
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

من یه مطلب در باره ی رمانتیسم پیدا کردم یه ذره قابل فهم تره :D ( کپی پیسته ولی بهش نیاز هست :-" با تشکر از نرگس )

● رمانتیسم ( Romantism )


عصر رمانتیسم که از ۱۸۳۰م آغاز شد، عصر انحطاط جامعه املاکی فئودالیته و ظهور نظام بازرگانی بورژوازی بود، در این عصر حزن و اندوه با احساسات درونی هنرمندان و شاعران آمیخت، تمایل عاطفی بیشتر شد، اشعار صمیمانه‌تر و ساده‌تر و آزادتر شدند، احساسات خیال‌انگیز، افسانه‌ای، عاطفی گشتند. نماگری بدبختی و پریشانی مردم و ضدیت با اشرافیت و آمیزش اضداد با هم و درهم شدن نیکی‌ها و بدی‌ها و زیبایی‌ها و زشتی‌ها در نوشتارها نمایان و عریان شدند، رنگ و شکوه مناظر تصویری شدند، با تخیل شاعرانه ناشناخته‌ها کشف و با بال‌های خیال محدودیت جغرافیای زمان و مکان برداشته شدند، با یک درون بینی مبالغه‌آمیز، امیدها جانشین حقیقت گردیدند، فنا روی، درونمایه شاعران رمانتیک شدند، تسلط کامل تخیل بر واقعیت مشهود گردید و سرزمین آرزوها و رویاها مطلوب و موردنظر قرار گرفت و با ظهور صنعت چاپ، نوشتارها از سالن‌ها به نشریه‌های گوناگون راه یافت و عوامل آزادی بیان، فراروی از جغرافیای زمان و مکان، تسلط خیال بر واقعیت، کشف ناشناخته‌های اندوه واندیشه پنهانی در ادبیات رمانتیسم با گرفتاری‌ها و قصه‌های قرون وسطایی آن را به رمان کشانید واین عصر به شکوفایی رمان انجامید.
______________________________________________________
اینم سخنان بعضی از نویسندگان:

ویکتورهوگو می‌گوید: آزادی‌خواهی در هنر و شخصیت است، نویسنده باید خود را قهرمان و همانطور که هست مثل همه مردم بپذیرد، چون در روح انسان، احساس بیش از اندیشه نفوذ داد، پس باید به احساس درونی بها داد.

آلفرد دوموسه می‌گوید: آنچه باید بیان کرد خیال واحساسات شاعرانه است و آنچه باید از شعر به دست آورد هیجان مردم است، اندوه زاینده توقعات قلب است و چون ما در جهان بی‌احساس وایمان گرفتار شده‌ایم پس دل باید بی‌قید و شرط سخن بگوید.

تئوفیل گوتیه می‌گوید: رمانتیسم ذهنی و درونی است، سرمستی و بیماری است.

نیچه می‌گوید: عصر، عصر اراده نامحدود است برای رسیدن به آگاهی باید واقعیت‌ها را مسخ کرد.

نشان دادن تضادها و تمایلات درونی و بیرونی و احساس‌های اجتماعی و اندوه‌ها و اندیشه‌های پنهانی به تدریج گرایش نوشتارها و اشعار را به رئالیست کشانید .
____
پ.ن : سبک بعدی رئالیسمه؟
پ.ن 2 : خوشم میاد تاریخ نزدی :-" :D بزودی :>
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

با عذرخواهی فراوان بابتِ تاخیر :-" :D
این ها نمونه متن های رمانتیسم هستن
به زودی ( نه از اون به زودی ها ! :-") توضیحای رئالیسمُ میذارم

1.اوسیان Ossian از مک فرسن
(این قسمت ها از زبان یه آدم نابیناس )(شدیداً پیشنهاد میشه کامل بخونید ! :Dهم برای آشنا شدن با مدل رومانتیکـا ؛ هم کلـن قشنگه )
به خورشید :
ای خورشید که بر بالای سرهای ما روانی و چون سپر پدرانمان مدوری، انوار تو از کجا می آید ای خورشید؟انوار جاودانی تو از کجا می آید ؟تو با زیبایی شاهانه ات پیش میروی .ستارگان در آسمان پنهان میشوند.ماه پریده رنگ و سرد در میان امواج غرب غوطه میخورد.تو تنها روانی ای خورشید!چه کسی میتواند رفیق راه تو باشد ؟سلسله ی جبال از هم گسسته میشود،کوه ها نیز در طول سالها از میان میروند،دریا به نوبت در جذر و مد است،ماه در آسمان گم میشود.تنها تویی که پیوسته یکسانی...تو مدام در محیط نورانی خویش شاد و سرگرمی.هنگامی که زمین بر اثر طوفان ها تاریک است،هنگامی که برق میجهد و رعد میغرّد ،تو با همه ی زیباییت برهنه بیرون میایی و به طوفان میخندی .
افسوس ، تو بیهوده برای "اوسیان" نور میپاشی.چه گیسوان زرینت بر روی ابرهای خاور موج زند و چه انوارت بر دروازه های باختر بلرزد ،او دیگر اشعه ی تو را نمی بیند،اما شاید تو هم چون من،فصلی بیش در پیش نداری و سالهای عمر تو پایانی خواهد داشت.چه بسا که روزی در سینه ی ابرها خواهی خوابید و صدای صبح را نخواهی شنید.
2.منظومه ی دریانورد فرتوت از س.ت کولریج
دریانوردی است فرتوت با ریش دراز خاکستری و چشمان درخشنده .و اینک دست فرا برده یکی از سه تن راهگذر را متوقف میسازد...
"ای پیرمرد چرا مانع راه من شده ای؟ در خانه ی داماد باز است و من از نزدیکان وی هستم مهمانان همه گرد آمده اند و تو خود آهنگ شادی را میشنوی. بگذار بروم."
دریانورد فرتوت دست درشت استخوان خود را برشانه ی میهمان عروسی نهاده است،و نمی گذارد وی قدم از قدم بردارد.
دریانورد میگوید "کشتی ما..."
"مرا رها کن !دست از من بردار ای احمق دراز ریش!"
دریانورد دست خود را از شانه ی او برگرفت . لکن اینک با چشمان درخشنده ی خود او را مسخّر کرده از حرکت بازداشته است.
مهمان عروسی روی سنگی مینشیند زیرا وی را از شنیدن گزیری نیست.
آنگاه آن مرد فرتوت ، دریانورد درخشان چشم چنین سخن گفت :
.....(بقیه شو بیخیال ! دریانورد داستانشو میگه ! :D)

+حالا جدی من پست نمیدم شما نباید مشارکت کنین ؟! :-"حداقل الان نظرتونُ درباره این دو تا بدین ! :| دستم درومد !
+خـدایی متنُ دارین ؟! :-? جدی ازینا میخوندن قدیما !:D
+مرسی ساینا !:) امیدوار شدم !
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

رئالیــــــسم
نکته ی اول اینکه میشود گفت رئالیسم،رمانتیسمیست بدون جنبه های درونی و تخیل.یعنی مـانند رومانتیـسم و بر خلاف کلاسیسیم دنیای واقعی ، و نه محدود و کلاسیک را به تصویر می کشد.رئالیسم از آن جهت مهم است که هنوز هم که هنـوز است بنای رمان نویسی جدید روی آن است و مکاتب جدید از اعتبارش کم نکرده است.
+شروع و پایه ریزی : تقریباً پس از سقوط امپراتوری ناپلئون ، کم کم رومانتیسمِ احساساتی جای خود را به رومانتیسم اجتماعی میداد.فـرق این افراد با رومانتیسم ها این بود که فرد و احساساتِ فردی خود را به جمع ترجیح نمیدادند.
پایـه گذارانِ رئالیسم،نویسنده های درجه یکی نبودنـد(موژه،دورانتی و..)امـا تلاش های همین افراد تاثیر بزرگی در پیشرفت و پا گرفتن رئالیسم داشت.
بالزاک [nb]که خودش قصد تشکیل مکتب نداشت و تئوری نویس نبود اما پیشوای مسلم رومانتیسم است[/nb]با نوشته های خود درباره ی اوضاع جامعه و... میخواست نشان دهد که کار رمان نویس این است که جامعه ی خود را تشریح کند .در واقع از نظر او "نویسنده" ، "مورخ" ِ عادات و اخلاق مردم و اجتماعش و رسالت اصلی او ثبت کردنِ حقیقت است. یک تفاوت رئالیسم با رومانتیسم همین مرز واقعیت و خیال است.ماوراء الطبیعه ، رویا ، فرشتگان ، جادو ، اشباح و...در دنیای رئالیسم جایی ندارند.البته "توجه به سرزمین ها و زمان های دور" که در رومانتیسم هم وجود داشت ، در رئالیسم دیده می شود اما خیالبافی درباره ی این سرزمین ها و... ، جای خود را به سفر واقعی و مشاهده شان داده است (!!!!) [nb]مثلاً گوستاو فلوبر ، نویسنده ی مادام بوواری برای نوشتن رمان سالامبو ، به تونس سفر کرد و داستان را با استفاده از تجربیات سفرش نوشت[/nb] طبیعتاً در این حالت شاهدیم که بیشتر نویسنده های رئالیسم ماندن در شهر خود را ترجیح داده اند و از شهر و محله ی خودشان نوشته اند.
رومانتیسم مکتبی درونی و ذهنی بود ؛ یعنی خود نویسنده در داستان مداخله میکرد و به اثرش جنبه ی خصوصی میدهد.اما برعکس ، رئالیسم مکتبی "برونی/عینی" است . نویسنده ی رئالیسم تماشاگر اثر خود است و افکار خود را به آن وارد نمی کند.نویسنده حق ندارد صدای خود را با ضخصیت های اثر مخلوط کند،درباره شان قضاوت کند یا سرنوشت آن ها را پیش بینی کند. [nb]البتـه واضحه که صدای خودشون رو بین داستان به خواننده میرسوندن اما این کار مستقیم نبود .[/nb]
نویسنده ی رومانتیسم برای توصیف هر محیطی ، بدون توجه به واقعیت و در راستای تاثیر گذاری و نفوذ بیشتر بر خواننده صحنه سازی میکند ؛ اما هدف نویسنده ی رئالیسم توصبف میکند تا خواننده ذقیق تر با شرایط محیط آشنا شود و رمـان واقعی تر بنظر بیاید.

+هـــوف ! :D بلخــره رئالیسمُ نوشتم ! مکتــبِ بعدی : ناتورالیسم
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

یه چیزیو تو رئالیسم نگفتی!نمی دونم شایدم می خواستی بعدا بگی!
یکی از زیر مجموعه های رئالیسم رئالیسم جادوییه!
ینی هیچ چیز غیر واقعی ای توش پیدا نمی کنی....ولی توش اغراغ(اقراق؟)های طبیعی پیدا می کنی!
ینی مثلا توش جادو و اینا نداره!
مثال برای رئالیسم جادویی:کتاب مثل آب برای شکلات
یه مثال می زنم که تو همین کتابم بوده:اونقدر اشک ریخت که سیل به راه افتاد!
تو اینجا هیچ چیز غیر واقعی ای نیس ولی نمی شه گفت همچین چیزی واقعیت داره!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

با وجود این از اعماق درونش ، در انتظار حادثه ای بود . همچون ملوانان نا امید،نگاه های غمزده اش را بر روی زندگی تنهایش می انداخت و انتظار بادبان سفیدی را می کشید که از افق های دوردست ظاهر شود . چه تصادفی ممکن بود مایه ی بروز این حادثه گردد ؟ کدام بادی این بادبان را به سوی او می آورد و به چه ساحلی او را می برد ؟ آیا این بادبان از قایقی بود یا از کشتی سه عرشه ای ؟ آیا این کشتی ، باری از هزاران غم با خود داشت یا مالامال از شادی بود؛هیچ نمیدانست . فقط هر روز صبح که چشم باز می کرد بانتظار رسیدن آن می نشست بهر صدای کوچکی گوش فرا میداد.از جا می پرید و از نرسیدتش تعجب میکرد و چون خورشید غروب می کرد.با اندوه بیشتری آرزو می کرد که فردا زودتر بیاید .

قسمتی از مادام بوواری / گوستاو فلوبر

تاریخ و ادبیات-حقیقت و دروغ،واقعیت و افسانه- آنچنان در این متون به هم آمیخته اند که بازشناختن آنها از هم اغلب ناممکن است.مرز باریک میان این دو ااغلب محو می شود،به گونه ای که هردودنیا میتوانند تار و پود مکمل یک کل باشند که هرچه مبهم تر باشد فریبنده تر است زیرا چنین می نماید که در آن محتمل و نامحتمل هردو از یک جوهرند.درست در هنگامه ی نبردی خونین مریم باکره ظاهر می شود،جانب مومنان را می گیرد و به کفار بخت برگشته حمله می برد .

آمریکای لاتین ، افسانه و واقعیت / مقاله ای از ماریو بارگاس یوسا [nb]این مقاله نمونه ی رئالیسم جادوییه که گولی گف ! :D[/nb]

+نویسنده های معروفِ سبک : از انگلیس : چالز دیکنز ، گیسینگ ، هنری جیمس . از آمریکا : جک لندن ، استفن کرین . از روسیه : گوگول ( :D ) ، تورگنیف ، تولستوی ، داستایوسکی ، ماکسیم گورگی . بقیه : امیل زولا ، گابریل گارسیا مارکز و ...

+ همه چی خوبههه .. من چقد خوشالم ... چقد ملت میخونن این تاپیکُ ... دیگه غمی نداارم.... :| :)
 

nimche

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
542
امتیاز
2,261
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
مدال طلای بیست و ششمین دوره‌ی المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی معماری و زبان و ادبی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

رئالیسم جادویی Magic Realism
خب اونایی که خیلی علاقه مندن یه سر برن اینجاhttp://en.wikipedia.org/wiki/Magic_realism
ولی حالا یه چیزایی در حد آشنایی من بگم.خب این رئالیسم جادویی اوجش توی جنبشی تحت عنوان Latin America BOOM بودش و کلا یه سبک مخصوص اون خطه هستش.خطه ی آمریکای لاتین.از اونایی که ته رئالیسم جادویی رو در آوردن میشه به گارسیا مارکز و بورخس و فوئنتس و یوسا تو آمریکای لاتین و کافکا و کالوینو و موراویا از اروپا اشاره کرد.مکتب ادبی هم نیست.بیشتر یه سبک و ابزاره.
قضیش هم اینه که توش نویسنده میاد عناصر فانتزی رو وارد دنیای رئال میکنه...مثل مسخ کافکا،یا مثلا وقتی که موراویا میاد با توصیف داخل گوش همسرش داستان رو شروع میکنه....
 

nimche

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
542
امتیاز
2,261
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
مدال طلای بیست و ششمین دوره‌ی المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی معماری و زبان و ادبی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

خب:
بنا به درخواست مدیر انجمن:
ناتورالیسم!
ناتورالیسم جنبشی بود که تو اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم به وجود اومد و یکی از صدها جنبشی بود که از دل جنبش بزرگ مدرنیته زاده شد.میدونیم که یکی از عوامل موثر در به وجود اومدن جنبش مدرنیسم یا مدرنیته،نظریه ی داروین بود که به انکار وجود خدای قادر و توانا و نامحدود بودن انسان انجامید که یکی از شعارهای مدرنیستا بود.ناتورالیسم میاد این نظریه و به طور کلی علم رو با ادبیات پیوند میزنه و نقطه ی مقابل سورئالیسم هستش.در حقیقت ناتورالیسم یک رئالیسم بسیار شدید است و فرقش با رئالیسم اینه که ناتورالیسم کمی فراتر میره و علاوه بر توصیف چیزها به همون صورتی که هستن،سعی میکنه به صورت علمی اونها رو توصیف کنه و مثل سورئالیسم و بقیه ی جنبشها و سبکهای زاده ی مدرنیسم توش سمبل و تلفیق وهم با واقعیت و فلان نداره.توی نویسنده های معروف هم امیل زولا یک ناتورالیست بارزه.امیدوارم کافی باشه!
 

سنگین دل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
657
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

بنا به اجازه ی گرفته شده از مدیر انجمن،
داداییسم:

دادائیسم یا همون مکتب ابهام زدایی، درواقع یکی از جنبش های فرهنگی طی سال ها پیش بوده که توسط گروهی از نویسنده ها و هنرمندان که در طول جنگ جهانی اول به شهر زوریخ در سوییس پناه آورده بودند، پایه گذاری شد. پناه آوردن این هنرمندان به سوییس که اغلبشون به پایداری هیچ امیدی نداشتند، باعث ایجاد فضای هنری در این کشور میشه و سرانجامش پایه گذاری این مکتب بوده. میشه گفت داداییسم، بیشتر به ادبیات شعرگونه، تئاتر، گرافیک و هنرهای تجسمی مربوط میشه که به نظرم از ناامیدی و استرسی که درطول جنگ کشیدن سرچشمه میگیره یا شایدم تاثیرات آدمکشی ها و ویرانی های جنگ بوده باشه.
هدف از اغلب فعالیت هایی که در زمینه ی این مکتب صورت گرفته، زیر سوال بردن هنر و اجتماع در اون دوره بوده و نویسندگان و شعرا ناچار بودند همچو بنای این مکتب که روی هوا شکل گرفت، آثار داداییستی خودشون رو هم به شکل عبارت های غیرقابل فهم ارائه بدن. برای مثال، شعرهای دادییسم به این صورت گفته میشد که میومدن یه سری واژه از روزنامه ها جدا میکردن و با کنار هم گذاشتن اونها شعر می سرودند و حقیقتا جملاتی بی معنی رو تبدیل به شعر میکردند.
یکی از برنامه های فعالان این مکتب، جمع شدن در مکانهای عمومی و نتیجتا گوش دادن به موسیقی های گوش خراش و شعرهای چرند بوده.(اینو یه جا خوندم که نوشته بود: یکی از بنیان گذاران داداییسم در ساعت فلان بعد از ظهر روز فلان، در اتاق، پشت میز بودیم و یکی داشت دست در دهانش میکرد. فرهنگ لغت را باز کردم و کلمه ی دادا به معنای اسب چوبی بچه ها آمد. )
درآخر باید بگم، درسته که عمر مکتب داداییسم کوتاه بوده ولی تاثیرات فوق العاده ای به جا گذاشته. مثلا مکتب سورئالیسم بعده ها از همین مکتب داداییسم نشات میگیره.
والسلام!
 

nimche

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
542
امتیاز
2,261
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
مدال طلای بیست و ششمین دوره‌ی المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی معماری و زبان و ادبی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

مطلب تکمیلی:
To make a Dadaist poem:
Take a newspaper.
Take a pair of scissors.
Choose an article as long as you are planning to make your poem.
Cut out the article.
Then cut out each of the words that make up this article and put them in a bag.
Shake it gently.
Then take out the scraps one after the other in the order in which they left the bag.
Copy conscientiously.
The poem will be like you.
And here you are a writer, infinitely original and endowed with a sensibility that is charming though beyond the understanding of the vulgar​
.

-Tristan Tzara(یکی از سران جنبش دادا)​
 

سنگین دل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
657
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

به نقل از نیمچه :
مطلب تکمیلی:
To make a Dadaist poem:
Take a newspaper.
Take a pair of scissors.
Choose an article as long as you are planning to make your poem.
Cut out the article.
Then cut out each of the words that make up this article and put them in a bag.
Shake it gently.
Then take out the scraps one after the other in the order in which they left the bag.
Copy conscientiously.
The poem will be like you.
And here you are a writer, infinitely original and endowed with a sensibility that is charming though beyond the understanding of the vulgar​
.

-Tristan Tzara(یکی از سران جنبش دادا)​
شیوه ی شعر گفتن و اطلاعات بیشتر در این کتاب:
_1_~1.JPG

همین Tristan Tzara ویرایشش کرده.
 

سنگین دل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
657
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

خب، می ریم سراغ مکتبی به نام "پارناس":

هوگو، مکتب ادبی پارناس یا "پارناسیانیسم" رو پایه گذاری کرد و هدف نام گذاری این مکتب، جز زیبایی چیزدیگه ای نبوده.*
شعار هنرمندان و شاعران این مکتب: هنر برای هنر است و بس.
و بیشتر علاقمندان این مکتب پارناسین ها، به معنای شاعران، بودند. زیرا که اعتقاد داشتند وقتی انسان شعری می گه،به این معناست که به کمال و اوج زیبایی ها رسیده و دخالت دادن احساسات خود شاعر معنایی نداره و این شاعر فقط و فقط برای روی ماه هنره که به زیبایی شعرش اهمیت می ده و به آرمان ها و آرزوهای خودش توجهی نمی کنه. درواقع با شعر گفتن، مفهوم و هدف خاصی رو نمی خواد منتقل کنه. درنتیجه به گمون خودش، به آیین هنر برای هنر، که یکی از اساسی ترین آیین های این مکتب هستش، پایبنده.
و به این معتقد بودند که شعر و شاعری، سخت ترین کار موجود در عالمه. شاید چون به الهامات و استعداد ذاتی شاعر معتقد نبودن، این کار براشون سخت تر بوده و صرفا هر جوانی که اعتقاد داشته باشه هنر برای هنره، می تونه بگه بسم الله و شاعری رو شروع کنه.

*این هم معنای پارناس:
پارناس در افسانه‌های یونانی نام کوهی است که نه دختر زئوس خدای خدایان افسانه‌های یونان که حافظ هنرهای زیبا بودند با برادرشان آپولون که خدای شعر بود، در آن زندگی می کردند.
 

سنگین دل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
657
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

مکتب ابهام زدایی، مکتبی برونی، مکتب اصالت، یا همون مکتب رئالیسم

رئال به معنای واقعیت، رئالیسم به معنای واقع گرایی.
مکتبی ادبی به دور از هرگونه درون گرایی و احساسات. با این قانون می ره جلو: دنیای ساختگی و ذهنی افاقه ای نداره.(نقطه ی مقابل برخی مکاتب)
در واقع در این مکتب، اصل بر اینه که حقایق جامعه به تصویر کشیده بشه، بدون هیچ گونه تخیلی، بدون هیچ تصور ذهنی. و برای نشون دادن این تصویرها، نویسنده باید زبان ساده ای رو به کار بگیره.
پایه‌گذاران این مکتب اغلب نویسندگان متوسط و ناشناخته ای بودند كه به طور صریح با "مكتب رمانتیسیسم" مقابله می‌كردند: شامفلوری، مورژه و دورانتی. می شه گفت نویسنده های رئالیسم معتقد بودند اثر کامل وقتی به وجود میاد که به دور از هرگونه هیجان های شخصی باشه و نویسنده، موجودات جهان خارج رو واقعی محسوب کنه و درنتیجه اون ها بیشتر تماشاگر وقایع به شمار میان. بر اساس همین اعتقادات، یکی از نویسنده های اون دوره به نام گوستاو فلوبر با بیرون دادن اثرش(مادام بوواری) بزرگ ترین نویسنده ی رئالیست شناخته شد.
و ختم کلام اینکه این مکتب هیچ گاه رونق خودش رو از دست نمی ده و فقط به قرن نوزدهم محدود نمی شه. چرا؟ چون انسان رو موجودی اجتماعی فرض می کنه و اون رو با جامعه پیوند می ده. درنتیجه رمان نویس اگر شناخت کاملی از جامعه ی خودش داشته باشه، می تونه یک اثر کامل رو خلق کنه و این در همه ی دوره ها جواب می ده!
اولین رمان فارسی واقع گرایانه، "تهران مخوف" نوشته ی مرتضی مشفق کاظمی نام برده شده. اثر دیگه ای هم که به طور خاص می تونه نمایان گر این مکتب باشه، حاجی آقا از صادق هدایته.

خب، حالا توی این تاپیک با توجه به شناختی که از این مکتب دارید (یا پیدا کردید):
یک، اگر احیانا اطلاعات تازه تری دارید، از ما دریغ نکنید!
دو، بحث کنید :D
سه، یه کم که بریم جلو، می تونیم داستان های کوتاهی که برپایه ی این مکتب نوشته شدند رو معرفی کنیم و دسته جمعی بخونیم!
چهار، بگید که چه آثاری از نویسنده های اون دوره خوندید؟ یا فکر می کنید کدوم یک از کتاب هایی که تا به حال خوندید، رئالیسم هستن؟
پنج، بحث کنید :D
 

dorna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,588
امتیاز
4,448
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

خب من یه سری چیز بگم که امکان داره یه سریش تکراری هم باشه.
اول اینکه رئالیسم معمولاً درون مایه ش چیزایی مثل فقر ، فلاکت و ایجور معضلات اجتماعیه. اما در عین حال زبانش جوری نیست که احساسات رو درگیر کنه. یعنی قرار نیست یه اثر رئالیستی که فقر رو در بدترین شکل به تصویر میکشه شما رو به گریه بندازه! اصلا! رئالیسم یه تصویر واقع گرایانه از اون مشکل ارائه میده. از توصیفات و آرایه های ادبی استغاده میکنه اما نه به شکلی که فضا رو خیال انگیز کنه. توصیفات در حدی هستن که اون فضا رو بتونن مجسم کنن.
شروع رئالیسم رو با بعضی از آثار کسایی مثل بالزاک میدونن. بعد هم نویسنده های دیگه ای شروع میکنن به رئال نوشتن که مثلاً معروف تریناشون کسایی مثل فلوبر هستن.

اگه میخواید رئالیسم و به شکل خاص تر رئالیسم توایران رو بهتر درک کنید این کتاب خیلی مفید و خوبه. به این شکل هست که یه داستان میاره. وقتی خوندیش جزئی بررسیش میکنه. برای آشنایی با رئالیسم کمک خوبی میکنه.
برای خوندن به اثر رئالیستی هم من ترجیحم رو داستان کوتاهه . اگه ایرانی هم باشه بهتره به نظرم.
"خاکستر نشینان" غلامحسین ساعدی کاملا یه اثر رئالیستیه. داستان کوتاهه ولی یه مقدار طولانیه. اگه چیز کوتاه تر و در دسترس تر پیشنهاد دارید میتونیم اون رو بخونیم و نقد و بررسی کنیم . اگه هم نه اگه این کتاب داستان کوتاه در ایران رو که خودم ندارمش گیر بیارم اگه بتونم خاکستر نشینان که توی اون هست رو پی دی افش میکنم میذارم که بخونیمش.
 

Mozartine

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
388
امتیاز
1,737
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

خود رئالیسم به چهار دسته تقسیم میشه:

1-رئالیسم ابتدایی
2-رئالیسم سوسیالیستی
3-رئالیسم انتقادی
4-رئالیسم جادویی

بعد از رمانتیسم که رئالیسم شروع شد دیگه اون حالت اشرافی و فردی توی رئالیسم دیده نمیشد.قهرمان ها مردم عادی بودن و قرار بود فضای زندگی عادی مردم به تصویر کشیده بشه.
رئالیسم با رئالیسم ابتدایی از بالزاک شروع شد(قرن 19).

رئالیسم سوسیالیستی با تشکل شوروی توی کشور های کمونیستی شروع شد. تاکید رئالیسم سوسیالیستی هم بر اصول سوسیالیستی مثل کار مشترک و گروهی و درآمد مشترک و گروهی ه.

و اما رئالیسم جادویی! رئالیسم جادویی اصولاً تو کشور های جهان سوم رایجه. مثل کشور های آمریکای لاتین. گابریل کارسیا مارکز مشهور ترین نویسنده ی رئالیسم جادوییه و اون کتاب معروفش یعنی صد سال تنهایی که همه اسمش رو شنیدیم هم جز کتاب های رئالیستی جادویی طبقه بنده میشه.

اما سوالی که مطرح میشه اینه که آخه چجوری میشه واقع گرایی جادویی بشه!؟

اولین چیزی که باید بهش توجه کرد اینه که ادبیات هر ملت با فرهنگش ارتباط تنگاتنگی داره. ادبیات کشور های جهان سوم و آمریکای لاتین تا قبل از ورود فرهنگ اروپایی مثل همه ی زندگیشون آمیخته با اسطوره ها و عناصر تخیلی و چیزای جادویی بوده.
حالا فکر کنید یه نویسنده ی لاتین میخواد یه چیز رئال بنویسه!
نباید فراموش بشه که اولین ویژگی مهم رئالیسم نا فرد گرایی (!) و پرداختنش به چیزایی مثل فقر، ظلم و دیکتاتوری، تبعیض نژادی و چیزای سیاسیه.
رئالیسم جادویی هم همینکارو میکنه. اما با این تفاوت که یه کم هم تخیلی میشه :D یه عنصر تخیلی و فانتزی هم میاد توی داستان. اما همچنان حالت توصیفات رئالیستی و واقع گرایانه پدیده ها و درون مایه ی واقع گرایانه ش حفظ میشه! برای همین کی میتونه بگه یه کم تخیل نوشته رو از حالت رئالیستی خارج کرده (;



و اما یه داستان کوتاه که به نظرم رئالیستیه. میتونیم بخونیم و بررسیش کنیم. خیلی هم کوتاهه . فقط 10 صفحه :D

بخونیمش بعد بحث کنیم که اگه فکر میکنیم رئالیستیه چرا رئالیستیه؟ جز کدوم دسته رئالیسم محسوب میشه. و اینکه اگه فکر میکنید رئالیستی نیست چرا رئالیستی نیست؟ پس چیه؟

دسته گل کوچک از گابریل گارسیا مارکز
 

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,146
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

خب ، من خوندم این رو :D و به نظر منم رئالیستی بود .

اولین چیزی که توجه من رو به خودش جلب کرد ، این بود که خیلی "فیلمی" بود . انگار کسی نشسته و داره یه فیلم میبینه ، و هرچیزی که میبینه رو بازگو میکنه . توصیفاتش دقیق بود - خیلی دقیق - ولی نه پر شاخ و برگ ؛ و تشبیهاتش خیلی کم بود .
به نقل از سنگین‌دل :
در این مکتب، اصل بر اینه که حقایق جامعه به تصویر کشیده بشه، بدون هیچ گونه تخیلی، بدون هیچ تصور ذهنی. و برای نشون دادن این تصویرها، نویسنده باید زبان ساده ای رو به کار بگیره.
تخیل این داستان کم بود ، در حد صفر میشه گفت حتّی ! و اگه بگذریم از ترجمه نسبتا ً بدش :-" ، زبان ساده ای داشت .

و این که پرنیان گفت بگیم چه دسته ای از رئالیسم بود ؛ به نظرم رئالیسم ابتدایی . رئالیسم سوسیالیستی که نبود ؛ همچین انتقاد زیادی هم به جامعه وارد نمیکرد که رئالیسم انتقادی باشه ، و عناصر تخیلی هم نداشت که بشه رئالیسم جادویی حسابش کرد . تنها گزینه ای که میمونه رئالیسم ابتداییه :D
 

dorna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,588
امتیاز
4,448
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

دسته گل کوچک اثر رءالیستیه. گرچه از این نوشته هایی نیست که بگیم انقدره رءالیستیه که بشه رءالیسم رو توش تعریف کرد! اما به واسطه ی محتوای واقع گرایانه و توصیفات دقیق و رءالیستیش یه اثر رءالیستی محسوب میشه.
یه مشکلی که من گاهی با آثار رءالیستی دارم اینه که نویسنده میاد هر چی دیده رو میگه! من به شخصه دوست دارم توی کتاب یه کم هم به خلاقیت خواننده مجال داده بشه. و یه دوستی یه جمله خوبی نقل قول میکرد که هر ادبیات بیشتر از اونی که یه نقاشی کاملا وفادار به سوژه باشه یه نقاشی امپرسیونیستیه.یعنی انتظار میره نویسنده به شکل هنرمندانه یه سری خطوط رو اضافه یه سری خطوط رو برجسته و یه سری خطوط رو کم رنگ یا به کلی حذف کنه.
من این حرف رو قبول دارم. و البته به این معنا نیست که کلا رءالیسم رو قبول ندارم یا معتقد باشم دوره ی نوشته های رءالیستی تموم شده. نه قطعا رءالیسم بخش بزرگی از ادبیاته و بهش نیاز هست. اما به شخصه همیشه ترجیح میدم فقط آثار رءالیستی رو بخونم که از نظر موضوع یه موضوع خیلی مهم و درخور توجه داشته باشن. یعنی از اونجایی که رءالیسم اصولا برام لذت زیادی از نظر فرم و ساختار نداره درون مایه ش خیلی اهمیت پیدا میکنه.
کتاب بادبادک باز رو احتمالا همه خوندن. ساختار و فرم به خصوصی نداره. اما به واسطه موضوع درخور توجه کسی منکر اهمیت کتاب نمیشه.
 

ادیبَک

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,380
امتیاز
4,204
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
Lund University
رشته دانشگاه
Law
اینستاگرام
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

رئالیسم به عنوان مکتب ادبی پیش از هرجای دیگه در فرانسه به میان اومد ولی پایه گذاران مکتب رئالیسم نویسندگان بزرگی که امروز ما میشناسیم نبودن بلکه نویسندگان متوسطی بودن که الان شهرت چندانی ندارن از جمله شانفلوری - مورژه - دورانتی. 8->
نام رئالیسم و قواعد مکتب اون رو قبل از هرکس دیگه ای شانفلوری در نوشته های خودش در تاریخ 1843 آورد. در مانیفست رئالیست نوشت:
<<عنوان رئالیست به من نسبت داده می شود ، همانطور که عنوان رومانتیک به نویسندگان و شاعران سال 1830 اطلاق می کنند.>>

رئالیسم و برون گرائی"

رئالیسم در درجه اول به صورت کشف و بیان واقعیتی تعریف میشه که رومانتیسم یا توجهی به اون نداشت و یا اون رو مسخره می کرد. در این دوره سلطه علم و فلسفه اثباتی (positivisme) رمان نمی تونه وجود خودش رو توجیه کنه مگر با کنار گذاشتن وهم و خیال و توسل به مشاهده! ;;)
فلوبر میگه:

<<رمان باید همان روش علم را برای خود برگزیند>>

قهرمان ها و موضوع و ویژگی اثر رئالیستی "


نویسنده رئالیست به هیچ وجه لزومی نمیبینه که فرد مشخص و غیر عادی و یا عجیبی رو که با اشخاص معمولی فرق داره به عنوان قهرمان داستان خودش انتخاب کنه.
اون قهرمان خودش رو از بین مردم و از هر محیطی که بخواد انتخاب میکنه و این فرد در عین حال نماینده هم نوعان خودشه و وابسته اجتماعیه که تووش زندگی میکنه.
مثلا وقتی نویسنده میخواد جنگ رو مووضع نوشته خودش قرار بده هیچ شکی نیست که توو انتخاب قهرمان یه سرباز رو به یه فرمانده لشکر ترجیح میده چون سرباز با میدان جنگ انس داره و نزدیک تره و تاثیر پذیری سرباز از محیط نسبت به فرمانده بیش تره. (; :)
 

Mozartine

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
388
امتیاز
1,737
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

البته این روش علمی تو ﺭﺋﺎﻟﯿﺴﻢ در حد خیلی زیاد اعمال نشد. بعد تو ناتورالیسم به اوج خودش رسید و البته به نظرم اصلا چیز جالبی نشد. حالا بعد که رفتیم سر ناتورالیسم میتونیم بیشتر بحث کنیم سر این روش علمی.
 
بالا