روز تولد

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Sarina_ahm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
نمیدونم از شانسم یا چی که چن ساله تولدم میفته به محرم یا اولای صفر و اربعین
این شانسه من دارم عایا؟؟؟؟؟:-?:-?:-?


این فقط چند ساله

من تولدم تو 23 محرمه

یعنی هر سال توی محرم واقع میشه
 
راهپیمایی :| آخه تولدم 22 بهمنه :| یعنی تنها خاطرم همین بوده از کل تولدام :| هرکیم رسیده بهم گفته عه هر سال بهت سکه میدن خخخخ آره آره حتما میدن :دی
 
دوست من ۲۵ اردیبهشت به دنیا اومده؛ امون روزی که امتحان ورودی سمپاد داشته:/
یعنی ادم تولدش باشه و ازمون ورودی هم کنارش
یه دوست دیگه ای هم دارم که تولدش ۳۰ شایدم همون ۳۱ اردیبهشته!
اونم بدبخته:/
 
آخرین ویرایش:
تو مدرسه قرار بود کسایی که تولدشون تو دهه فجر و بیست و دو بهمنه رو هدیه بدن،بعد اومدن تو کلاس گفتن کی تولدش این موقع س؟ منم همینطوری الکی دست بالا کردم،فکرشم نمیکردم اسممو بنویسه،اسممو که نوشت هیچ،تازه سرصف هم اسممو خوندن،جایزه هم گرفتم،کلی هم در کمال ناباوری کیف کردم:) ، فکر کن چقدر الکی الکی این برنامه هارو برگزار میکنن، معلوم نیس کی به کیه!!..
 
بدم میاد از تولد گرفتن و اینجور چیزا. نمی دونم چرا!!؟؟
تولدم 13 اردیبهشته که همیشه خدا مدرسه لطف میکنه امتحانات میان ترم فشرده می زاره.
 
بدم میاد از تولد گرفتن و اینجور چیزا. نمی دونم چرا!!؟؟
تولدم 13 اردیبهشته که همیشه خدا مدرسه لطف میکنه امتحانات میان ترم فشرده می زاره.
همروز مریم میزاخانیه این همکلاسیه ما:>:>:>:>
 
6 سالم بود تو مهدکودک واسه دوستم تولد گرفتن کیک و این برنامه ها کادو هم واسش اسکیت گرفته بودن...
بعد منم همش میگفتم واسه منم تو مهد تولد بگیرین منم تولد میخام ولی قبول نکردن گفتن تو خونه واست تولد میگیریم...
اولین بار بود واسم تولد اون طوری بزرگ میگرفتن :D
بردنم شیرینی فروشی کیک انتخاب کردم...
کلی از این تزیینات...
همه رو هم دعوت کرده بودن :))
مثلن دخترخاله ی بابام به همراه خانواده :))
ملت تو عروسیاشون فامیل تا این حد دور رو دعوت نمیکنن
خیلی خوب بود دیگه...
یادش بخیر =((
 
امسال که خبری نبود:)):)):))
پارسال چرا خیلی ذوق مرگ شدم:)):)):))
با بابام سوار ماشین شدیم بریم دنبال مامانم رسیدیم به یه شیرینی فروشی بابام نگه داشت گفت امروز تولدته که پسر
رفت ی نیم کیلو شیرینی گرفت تو راه خوردیم:)):)):)):)):))=))=))=)):)):))
خلاصه که اینقد مث من تولدتون رو سخت نگیرید حساس نباشید:))
 
چند وقت دیگه تولد یکی از بچه‌ها قصد داریم پول بزاریم سر هم واسش پلی ۴ بخریم بریم باغ حال کنید بچه ها پایه رو:>
 
تولدم اواخر خرداده :|:|[مادر من ناموسا زمان زاییدن بود اونموقع؟؟]
سال کنکورم هیچی نگفتم و هیچیم نخواستم ازشون چون اگه کنکورو خراب میکردم زهرمار میشد واسم اون تولد
مامان و خواهرمم رفته بودن ی شهر دیگه چون کار داشتن اونجا
ساعتای 8 از اتاق اومدم بیرون
بابامم بیرون بود و خونه نبود
ما دو تا یخچال داریم , توو یکی خوراکی ها و چیزای خوبو میذاریم:D
توو یکی دیگه ترشی مرشی و هر چی ک باعث میشه یخچال بو بگیره
خلاصه از اتاقم اومدم بیرون
و ب طرز عجیبی ی راست رفتم سر اون یخچال ترشی اینا [ آخه من اکثرا سراغ اون نمیرم]
توش ی جعبه کیک تولد دیدم
و من ذوق مرگ ب خاطر بابام:x
با اینکه وانیلی بود کیکش:|[آخه پدر من وانیلی !!!!!!!؟؟؟ هیچ مزه ای نمیداد , امیدم فقط ب توت فرنگیای روش بود]ولی خوشحال شدم
+راستی تولدم روز جهانی بیابان زدایی عه :|
 
آخرین ویرایش:
Back
بالا