







اینچقدر دخترو اذیت کردیم که خدا میدونه وبعد از مسافرت همشون پاسور باز شدن همشونو از راه به در کردم

به نقل از shadiiii :مسافرت امسال جزو بهترین مسافرتام بود 17 نفر بودیم رفتیم شما 10 تا بچه همشون پسر جز من یکیوای نمیدونین کلی پاسور بازی کردیم و کلی هم اذیتشون کردم![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
احیانا این یه سفر نبوده؟به نقل از امیر حسین . :مسافرت امسال یکی از بهترین مسافرتام بود یه گروه 17 نفره بودیم 7تا پسر 1دختر![]()
اینچقدر دخترو اذیت کردیم که خدا میدونه وبعد از مسافرت همشون پاسور باز شدن همشونو از راه به در کردم
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()



















آخرش داشتن فارسی حرف میزدن!!
اصن یه فرودگاهو این دو.تا بهم ریخته بودن...این مسافرتم اصن یادم نمیره!!!

) بعدش انقدر زیادزدیم اون چند تا واگن رفتن شکایت کردن و ماهم کلی جریمه شدیم! 



چندسال پیش رفتیم مشهد بابام باخواهرم کنار حوض حرم ایستاده بودن،زمستونم بود.یهو خواهرم دست بابامو ول میکنه میپره تو حوض
(عقل که نباشه جون درعذابه
)بعدش مثه بید میلرزید منم فقط میخندیدم.خداعاقبت یه خانومرو بخیر کنه زیر چادرش نگهش داشت تامامانم اززیارت اومد بعد بردیم براش لباس نو خریدیم.فرداش منم میخاستم اینکارو کنم شاید برای منم یه خریدی کنن.منتهی عمق حوضه کم بود ترسیدم بپرم توش بجاش برام کفن بخرن

بابام از همون راهی ک اومده بودیم برگشت سر همون میدون ک پلیسه بود. دوباره بابام رفت جلوش وایساد گفت آقا ببخشید آدرسی ک دادین پیدا نکردیم. پلیسه اینطوری ^#^ پرسید آدرس؟ کدوم آدرس؟ من که به کسی آدرس ندادم
هی بابام میگفت اون انکار میکرد ما هم همه اینطوری
از آخرم بابام دیه گفت من آدرس نمیپرسم نقشه خرید خودمون پیدا کردیم 












گروهامون 3نفره بود... 
وقتی x خوابش برد یکی یکی از تختا اومدیم پایین و زدیم بیرون..
(البته به جز یکیمون که پاچه خواره...
) رفتیم کوپه کناری تا نیمه های شب اونجا خوش گذروندیم...
فک کنم ساعت 2و3 بود که رسیدیم هتل.. تا وارد شدیم x اونجهارو مرتب کرد، چایم دم کرد بعدم گفت خب دیگه خسته ایم بخوابید...
تا آخر سفر برنامه همین بود دیگه.. باید میخوابیدیم... ولی ما که گوش نمیدادیم..
یه روز داشتیم ناهار میخوردیم که تو غذا یه بچه ا سوسک پیدا شد... :-& واااای.. چه دعوایی شد... 

[-([/size]
B-)