موش انداختم تو کیف معلم
صندلی معلممون قهوه ای بود منم با رنگ قهوه ای نوشتم من خرم معلممونم نشست روش بعد مجبور شد بره خونه
لولای درو بادوستان شل کردیم معلم درو ک باز کرد...
از هیچ کدوم از وسایل شهربازی نمی ترسم
باسوسک و.. هم مشکلی ندارم
ب معلممون گفتم یه بار درس دادنش ضیع است ک البته باهام لج کرد تااینکه من بهش گفتم شمابامن مشکلی دارید از اون موقع دیه خوب شد
تو نمایشگاه کتاب رد میشدیم رو ملت اب میریختیم بعد فرار
و...
پدر معلم شیمی مون فوت کرده بود اون هفته بجاش فیزیک داشتیم بطوری که هر روز اونم 2 یا 4 زنگ فیزیک داشتیم
ماهم که حسابی خسته سدیم روز اخر قفل درو شکستیم تا معلممون نتونه بیاد
پارسال با چند تا از بچه ها سر كلاس هنر داشتيم موج مكزيكي مي رفتيم
من هم كه ميز آخر بودم يهو معلم برگشت چند نفر آخر و ديد 50 تا ابر و باد جريممون كرد
البته بيشتر ابر و باد هاي من رو خواهرم درست كرد
ی بار ی میکروفن از دفتر کش رفتیم
ی بار دیگه ام ک سوما امت ترم داشتن میکروفن و کش رفتیم زدم زیر اواز
ب تعداد زیاد لاستیک پنچر کردیم
وسط کلاس نارنجک پرت کردیم بعد همه از کلاس دویدیم بیرون
ب مقدار زیاد کلاس پیچوندیم
برگه امتحانی کش رفتیم
از رو دیوار رفتیم بالا از مدرسه در رفتیم(ک بعد از همین اقدام دور دیوارو سیم خاردار کشیدن)
موبایلو گذاشتم داخل میز تو کلاس جغرافی. تنظیمش کرده بودم در هر شماره مختلف آهنگ مختلفی پخش کنه. از هر 5 دقیقه یک بار بهش زنگ میزدیم. بدبخت معلم داشت گریه می کرد که بسه.
انقد كه به معلم هندسه بگم اگه شما هم سر كلاس نياين ما بلديم از رو منتشران جواب تمرين ها رو كپي كنيم تو دفترمون اينجوري مجبور نيستم هربار هم تعريفاتون رو از خودتون بشنويم
و بعد گف برو بيرون و منم گفتم اگه كسي با حرف من مخالفه از بچه ها بگه من ميرم بيرون وقتي كسي چيزي نگفت داشت منفجر ميشد
من بخوام بگم یه کتاب میشه...
ولی یه بار توی اب بازی یه پلاستیک بزرگ اب رو میخواستم بریزم روی دوستم ولی جاخالی داد و منم حواسم نبود و ریختم روی ناظممون که پشت سرش بود ...اولش ترسیدم ولی بعد کلی خندیدم
روز اخری بود که میومدیم مدرسه...زنگ عربی بود و معلممون میخواست مرور کنه...منو صدا زد که برم مثالها رو حل کنم..بچه ها خیلی با مرور کردن مخالفت کردند...ولی من مظلومانه رفتم و تخته رو پاک کردم و برگشتم و روبه معلممون گفتم:ببخشید خانم
و بعد رو به بچه ها گفتم:بچه ها روز اخری رو استفاده کنید...حالا دستتتتتتتتتت....دستتتتتتتتتتتتت
خودم که هیچی اصلا آفساید آفساید ........
چندتا از بچه ها موبایلو میذاشتن تو جیب شون و میرفتن تو دستشویی مدرسه با هم سلفی میگرفتن X_
بعضیا هم رو دستشون با تیغ اسم دوستاشونو نوشته بودن
آخر سال هم اخراجشون کردن
کلی کار های ناجور دیگه هم انجام میدادن اندازه ی موهای سرشون تنبیه شدن