مرگ نبض

[نی لوفر]

نبض ساعت روی دیوار داره میمیره...
همین چند تا تیک تاک آخریشم داره حوصلمو سر میبره!
ازصدای بغضش بدم میاد. همون تیک تاک های خستش...چون منو میبره به گذشته ها.وقتی تو بودی!!
اما حالا نیستی و من نمیخوام بغض کنم. نمیخوام اشکام دلنوشته هامو خیس کنه!نمیخوام بگن این دختره دیوونس...
اما نمیشه...! یه کاری کن بیخیال...
من دارم تو گذشته ها کنارتو نفس هامو میشمارم...
یک...دو...سه...
اما همیشه خیلی زود نفسم وایمیسته...تو گذشته هام. تو گذشته هات.تو گذشته هامون...!
اون وقته که دارم روزی هزار بار پیش تو و چشمات میمیرم.
اماتو...حتی تو خیالمم بی محلی!
خودمو میبینم که دارم میمیرم و تو میری...خیلی ساده میگذری...!
"عاشقا باید تنها بمیرن. عشق باید بمیره. نبض ساعت باید رو دیوار وایسته..." دنیا میگه.
تو خیالم سردی نگاهت تنمو میلرزونه.
مثل همیشه سرد و خاموشی و من روبروی تو کنار دیوار سرد اتاقت نبضم داره آروم آروم میمیره
و تو فقط بی حوصله نگاه میکنی و سکوت!!
من از صدای تیک تاک های ساعت خستم چون میخوام بمیره تا یکم بیشتر نگات کنم
و تو از صدای نبضم بدت میاد چون دوست داری اونو نگاش کنی...
ساعت روی دیوار میمیره
اما یکم دیر...
چون من خیلی وقته که مردم
و تو داری اونو نگاش میکنی...!

 

[sill]

پاسخ : مرگ نبض

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
نیلو جووون خیلی رومانتیک بود...
موفق باشی عزیزم قلم قشنگی داری..
راستی تو سال چندمی؟

 

[marlik]

پاسخ : مرگ نبض

هرکس در راه عشق سکوت کند تا بمیرد ، شهید است

 

[نی لوفر]

پاسخ : مرگ نبض

شاید من!
روی شیشه ی بخار گرفته ی اتاقم مینویسم سکوت.

مینویسم شب. مینویسم من...

از روزنه ی نقطه ی "من" نگاه میکنم.

دنیایی گیج. کوچه هایی شلوغ...و آدم هایی شاید خیالی!

بوی تن خدا...سکوت شیطان!!

یک طرف دنیایی رویایی... آسمانی آبی تر از همیشه. خورشیدی خندان.

سربرمیگردانم...کمی آ نطرف تر ...

سرزمینی پر از غم...دلتنگی...بهانه برای گریستن! و البته وسوسه های شیطان!

این طرف دختری آرام. صبور. مهربان. پراز حس دوستی و عشق...پر از امید و نشاط...

...آن طرف دختری پر از غم...سرد وشاید بی انگیزه برای زندگی!

من با انگشتم... با لمس شیشه... دنیای غم را از پنجره ی اتاقم پاک میکنم...

خیره میشوم به دنیای رنگارنگم...منِ عاشق...ع ا ش ق خ د ا !!

 

[babak_eb]

پاسخ : مرگ نبض

هرکس در راه عشق سکوت کند تا بمیرد ، شهید است

وقتی که سکوت میکنی ...
وقتی که اشکات گونه هاتو خیس میکنه ....
وقتی که حتی قلبت به حرفات گوش نمیده ....
وقتی که شب ها نفست در نمیاد .....
اونوقته که دق میکنی....
و بعد .... شهید میشی
شهید شدن برای یه کار مقدس
چه چیز مقدس تر از عشق

 

[ارنواز]

پاسخ : مرگ نبض

نیلوفر جون پیش از این ها هم چندین بار گفتم، واقعا زیبا و معنادار می نویسی (که من دوست دارم) و بی هدف نمینویسی (که من دوست ندارم):)

 

[shershere]

پاسخ : مرگ نبض

مقدس؟ شهید؟

چرا؟

مگه عشق چیه که مقدس باشه؟ جز اینکه عقل رو از سر ادم میبره!

عشق چون اید برد هوش دل فرزانه را / دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را

(زیب النساء - مخفی)


این تقدسه الان؟

 

[marlik]

پاسخ : مرگ نبض

مقدس؟ شهید؟

چرا؟

مگه عشق چیه که مقدس باشه؟ جز اینکه عقل رو از سر ادم میبره!

عشق چون اید برد هوش دل فرزانه را / دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را

(زیب النساء - مخفی)


این تقدسه الان؟

"عشق را از عَشَقِه گرفته‌اند و عشقه، آن گیاه است که در باغ پدید ‌آید در بن درخت. اوّل ، بیخْ در زمینْ سخت کند. پس سر برآرد و خود را در درخت می‌پیچد و هم چنان می‌رود تا جمله درخت را فرا گیرد و چنانش در شکنجه کشد که نم در میان رگ درخت نماند و هر غذا که به واسطۀ آب و هوا به درخت می‌رسد، به تاراج می‌برد تا آن گاه که درخت، خشک شود."

اون بیتی که حضرتعالی در وصف عشق اووردی باید بگم تضاد عشق و عقل رو در بُعد مادی خودش میگه ، ینی اینکه نمیشه با چرتکه و حسابای عقلانی نشست و عشق رو حساب کرد یا سنجید

نکته ی بعد اینکه عشق فقط عشق دو انسان نیست و بیشتر عشق مشهود تو شعرای حافظ و خیام منظوره

تقدس ینی چی ؟ ینی امام زمان یا اهل بیت ؟ تقدس ینی هرچیزی که پاک باشه واسه کسی ... حالا این پاک بودن ی مفهوم عام میتونه باشه و یا نه خاص واسه ی فرد ؛ ینی همون عاشق

 

[shershere]

پاسخ : مرگ نبض

اولا كه چرا ميزنين؟دوما با تعريفی كه شما گفتين يه جور بدبختيه كه در نبود عقل بوجود مياد ... از اينكه درخت آخرش خشک شد و مرد به اين نتيجه ميرسيم كه پاکه؟خب اين نبود عقله... البته من اصلا نميخوام به مقدسات كسی توهين كنم. معذرت!‏


 

[marlik]

پاسخ : مرگ نبض

من نزدم ، خب حرفمو زدم ؛ تو زبان فارسی احتمالا مطالعه داشتین که نوشته ها و گفته های علمی ، کاملا خشک هستن ... و اینکه نمیشه از اونا برداشتای خاصی رو داشت در قالب احساس

عقل که زیب النسا میگه و شما ب اون تکیه دارین ب عنوان ستون خیمه ی استدلالتون واسه نفی این تقابل ، عقل در منظور مادی ه اونه
عقل نمیتونه در بعد مادی و اونچه حسابگرایانه بودن ِ این عقله ، عشق رو درک کنه ، ب ناچار باید خارج بشه ، خروج عقل ب این معنی نیس که نباشه نه ، عقل در حوزه ی عشق باید باشه برای جلوگیری از انحراف ، برای کنترل احساسات ، اما عقل نباید در ادراک عشق دخالت کنه
اینجور همه ی محاسبات ب هم میریزه ، عشق ب مادر ادم هم نفی میشه چه برسه ب بقیه چیزها

معذرت چرا ؟! گفتم بحث علمی ه !! :)

 

[sill]

پاسخ : مرگ نبض

نیلو جون الحق که عروس خودمونی!
اینم خیلی قشنگه اما واسه چی؟ چرا همکلاسیت رو اینجا نمی ذاری اون که خیلی باحال تر وناز تره..؟
ضمنا عشق دونوع داره عشق پاک وخاصانه مقدسه اما عشقی که پشتش در رویی ودروغ باشه ...اونی میشه که شما گفتی..