بچه انشا

[parnian.d]

اینجا انشای بچه های بی سرپرست رو میذارم.
البته این بی سرپرست بودن فقط تو موضوع های خاصی نمود پیدا میکنه.

شاید انشاهای بچگی خودم رو هم گذاشتم! شما هم اگه بچه انشا دارین بذارید. :)

 

[parnian.d]

پاسخ : بچه انشا

موضوع: حضرت اسماعیل

بهترین بهترین پیامبر خدا اسمش اسمایل بود.
هر یک روز خدا با خودش فکر میکرد اسمایل که بهترین پیامبر خودش بود یک روز با خودش گفت او را امتحانش کند و به او گفت تو میتوانی گردن پسرت را بزنی و حزرت اسمایل میگوید چشم و به پسرش بیدار میکند تا گردن او را بزند و هروقت چاقو را برداشت چاقو کند شد و سر حضرت اسمایل را نبرید.
خدا گفت به جای سر پسرت این گوسفند را بزن و آن وقت خدا میداند حزرت اسمایل بهترین بهترین حزرت آن است

(امیرحسین 9ساله)

1.هیچگونه ویرایشی اعم از زبانی و املایی و ... صورت نگرفته
2.فکر کنم این ماجرا مربوط به حضرت ابراهیم بود

 

[parnian.d]

پاسخ : بچه انشا

ااااااااااااااااااااااا
پرنیان حزرت دیگه چیه؟

گفتم که هیچ گونه نگارشی صورت نگرفته!
بچه انشا با غلط املایی هاش قشنگه!

 

[L.L]

پاسخ : بچه انشا

مزخرف ترین انشا در باره ایران! خودم نوشتم!!
من کشورم ایران را دوست دارم.
ایران مثل یک گربه ی بزرگ است. ایران خیلی بزرگ است. ایران بسیار شهر و استان دارد. ایران آب و هوای خوب دارد که ما از آن لذت می بریم.
من و خانواده ام در ایران زندگی میکنیم و ایرانی هستیم. همه ی ایرانیان ایران را دوست دارند.
ایران سرزمین آبادی است!

(فک کنم این دیگه خیلی بچه انشا بود!! دوم، سوم بودم نوشتمش )

 

[Arsham]

پاسخ : بچه انشا

ای کاش همه بچه ها تا بزرگ شدنشون هم این احساسات پاک میهن پرستانه رو داشتن......

 

[parnian.d]

پاسخ : بچه انشا

مرگ بر شاه چون ایران و امام خمینی را کشتند و آن را شهید کردند و او را میکشیم تا از ایران فرار کند ما هیچ وقت خوشحال بودیم تا شاه از ایران فرار کند. شاه دستور داد که همِ را بکشند تا همیشه خودش را جانشین کند و از ایران فرار کرد و امام خمینی به شر ما آمد و ما خوش حال شدیم و ما جشن گرفتیم و ما به امام خمینی به ما دستور داد به همِ بگویید که شما باید خوش حال باشید و من میخواهم به طلبه ها درس بدهم.

حسین 9ساله