• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

حافظ

  • شروع کننده موضوع sona
  • تاریخ شروع
پاسخ : حافظ

اما در لفظ به مفهوم درخشان هست
و بنده هم به همين منظور استفاده كردم
 
پاسخ : حافظ

معنیش هم اینه
سلمی دل مرا با دو صدغش اسیر کرد/ وروحم هر روز مرا ندا میدهد
................/و بر خلاف میل دشمنان مرا بوصل رسان
ای کسی که مرا از دوست داشتن سلمی رغم میکنی / غرق شده عشق دردریای محبت است
................./ بر پروردگار بندگان توکل کردیم
................../در شبی تاریک وخدا راهنماست


صدغ به معنی موی آویخته و پیچیده ی شقیقه است
از ترجمه ی بدم خیلی عذر میخواهم :-[ :-[
 
  • لایک
امتیازات: po0ya
پاسخ : حافظ


سلام خدمت همه ی دوستان سمپادی عزیز
من امشب به عنوان اولین پستم توی این سایت می خواستم یه خورده در مورد تصحیح های مختلف از شعر حافظ صحبت کنم.
البته یه علت داره. علتشم پست دومی هست که توی چند روز آینده می خوام بذارمش.
توی اون پست یه شعر از حافظ هست که توی تصحیح های مختلف صورت های مختلفی به خودش گرفته که ازتون می خوام بگین که به نظرتون کدوم زیبا تره. ولی قبل از اون لازمه یه چیز هایی درمورد تصحیح بدونیم تا بعدش با یه دید کلی و خوب انتخاب کنیم.
البته خیلی نمی خوام در این مورد طول وتفصیل بدم.چون نه شرایط یه همچین چیزی رو ایجاب می کنه و نه من سواد درست و حسابی دارم که بخوام در مورد شعر حافظ و این جور چیزا صحبت کنم.

راستش اولین چیزی که به ذهن میاد اینه که چرا این همه تصحیح از شعر حافظ وجود داره؟ کدومش اونی بوده که واقعا خود حافظ گفته و ....؟

اولین نکته ای که باید اینجا اشاره بشه اینه که حافظ هیچ وقت خودش اشعارش رو جمع نکرد.

دیوان حافظ اولین بار در سال 789 هجری شمسی توسط محمد گل اندام ، 22 سال بعد از فوت حافظ گردآوری شد.خوب این شاید خودش مشخص کننده خیلی چیزا باشه.

البته اینجا نحوه کتابت در اون زمان هم خیلی مهمه.اینکه اون کاتب چقدر باسواد بوده یا چقدر دقت می کرده و موقع نوشتن مشغول چه کار دیگه ای بوده و ....

یه مطلب جالبی هم از حافظ می خوندم بد نیست اینجا بهش اشاره ای بشه:

حافظ آدم سختگیر و وسواسی در زمینه شعر بوده و خیلی از اشعارش رو بالا و پایین می کرده تا به بهترین شکل ممکن برسه.

دیوان حافظ تقریبا حدود 470 تا غزل داره . حافظ حدود 65 سال عمر کرده بود. حتی اگر فرض کنیم که حافظ از سن 20 سالگی شروع به شعر گفتن کرده ، تقریبا می شه گفت که حافظ در هر سال به طور میانگین 11 غزل سروده .

یعنی برای هر غزل بیشتر از یک ماه وقت گذاشته و بعضی از عبارات رو تغییر داده. این خودش یکی از دلایل وجود نسخه ها و تصحیح های شعر حافظه. چون کسی که این ها رو ثبت کرده در بعضی مواقع به صورت دلخواه عبارات رو انتخاب کرده و ....

در مورد تصحیح شعر هم روش های گوناگونی وجود داره و این هم باز خودش یکی از دلایل زیاد بودن تصحیح های شعر حافظه.

در کل 4 روش متداول موجوده که :

1- تصحیح تک نسخه ای : تو این روش باید یه نسخه قدیمی تر و کم غلط تر انتخاب بشه . بعد با یکی دوتا نسخه کمکی، ایراد های اون نسخه گرفته بشه. معروفترین نمونه از این تصحیح کاریست از استاد عبدالرحیم خلخالی که در سال 1308 منتشر شد و منبع اصلیش هم نسخه ای بود مربوط به سال 827 هجری قمری (حدود 35 سال پس از فوت حافظ).

2- تصحیح چند نسخه ای: توی این روش مصحح از چندین نسخه گوناگون استفاده می کنه و در موارد اختلاف به نسخه های قدیمی تر یا به عباراتی که در تعداد نسخه بیشتری وجود دارند اعتماد می کنه. اولین و معروف ترین نمونه از این روش تصحیحی است که استاد علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی در سال 1320 انجام دادند.اونا تفسیر خلخالی رو به همراه 17 نسخه دیگه مطالعه کردند و تصحیح خودشون رو ارائه دادند.

3- تصحیح ذوقی : افرادی که از این روش استفاده می کنن اعتقاد دارن که در ادبیات باید به مسائل زیبایی شناختی هم توجه کرد و فقط کثرت و تکرار ملاک انتخاب نیستند. معروفترین نمونه از این شیوه تصحیح مربوط به هوشنگ ابتهاجه که سال 1372 منتشر شد. در این تصحیح وی از 31 نسخه قدیمی استفاده کرده بود و علاوه براین زیبایی شناسی رو هم یکی از ملاک های خودش برای موارد مورد اختلاف قرار داده بود.

4- تصحیح گردآوری : این روش در واقع یه تصحیح نیست . توی این روش هر بیت و غزلی که مربوط به حافظ بوده رو جمع آوری کرده و در قالب یک دیوان قرار داده اند.

این مختصر!!!!! توضیح فکر می کنم برای پست بعد لازم باشه.
ایشالا توی چند روز آینده اون پست رو هم می ذارم تا نظر شماها رو در مورد اون شعر خاص بدونم
با تشکر (;
 
پاسخ : حافظ

سلام
توی این پست می خوام یکی از زیباترین اشعار حافظ رو براتون بذارم البته با استفاده از سه تصحیح متفاوت که مقداری با هم اختلاف دارن و در آخر هم از همه ی شما می خوام که نظر خودتون رو مبنی بر اینکه کدوم یکی از این سه تصحیح بهتر هست بگین. البته بهتره که توی قسمت نظرات در مورد چرایی این قضیه هم کمی بحث کنیم و با دلایل انتخاب بقیه هم آشنا بشیم.
خودم هم سعی می کنم به یه سری نکات خوب در مورد این شعر اشاره کنم.
فقط یه خواهشی از شما دارم اینه که حتما قبل از خوندن این پست ، پست قبلی من یعنی ((تصحیح های مختلف از دیوان حافظ چه ویژگی هایی دارند؟)) رو حتما مطالعه کنید چون کاملا در ارتباط با همین پست نوشته شده.
امیدوارم از این سبک پست ها خوشتون بیاد و از شعر هم لذت ببرین

من ابتدا این شعر رو از دیوان حافظ به تصحیح هوشنگ ابتهاج(سایه) می ذارم.

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بربندند بر بندند ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
ز چشمم لعل رمّانی چو می خندند می بارند ز رویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند دُر یابند رخ مهر از سحر خیزان نگردانند اگر دانند
چو منصور از مراد آنان که بر دارند بردارند که با این درد اگر در بند درمانند در مانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند بدین درگاه حافظ را چو می خوانند می رانند

بیت یکی مونده به آخر این شعر توی دیوان حافظ به تصحیح دکتر الهی قمشه ای به این صورت آورده شده:

چو منصور از مراد آنان که بر دارند بردارند ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند

در دیوان حافظ به تصحیح احمد شاملو به جای دو بیت آخر در تصحیح هوشنگ ابتهاج ، این سه بیت قرار گرفته:

دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانن
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند بدین درگاه حافظ را چو می خوانند می رانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند که با این درد اگر در بند درمانند در مانند

در ضمن ترکیب ((قرار دل)) که در شعر اول ،در بیت اول ، مصراع دوم وجود داره در دو تصحیح الهی قمشه ای و احمد شاملو به صورت ((قرار از دل)) آورده شده.

به عنوان آخرین نکته :
استاد شجریان تصنیفی از این شعر رو ارائه دادن که به احتمال زیاد خیلی هاتون اون رو شنیدین. لازم به ذکره که استاد این شعر رو از تصحیح احمد شاملو انتخاب کردن
برای دانلود این تصنیف زیبا که اسمش هم همین سمن بویان هست می تونید به لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.4shared.com/file/21528300/5857dad9/___online.html

امیدوارم لذت ببرین
منتظر نظراتتون هستم (;
 
پاسخ : حافظ

فکر میکنم دیوان حافظ به تصحیح احمد شاملو بهتر از دوتا ی دیگس. "قرار از دل" رو هم مناسب تر میدونم . همین طور بیت:
دوای درد عشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر در مانند در مانند
با محتوای شعر جور تره تا ابیات دیگه .
 
پاسخ : حافظ

منم نسبت که تصحیح شاملو احساس بهتری دارم، نمیدونم چرا :D
همونطور که گفتن، بیشتر به بقیه شعر میاد...
 
پاسخ : حافظ

ولی خب تصحیح شاملو یه سری ایراداتی به شعر وارد کرده و یه سری زیبایی هایی رو هم از بین برده
حالا منتظر نظرات بقیه دوستان هم هستم
 
پاسخ : حافظ

من خیلی وارد نیستم اما اون شعر اولی رو بیشتر دوست داشتم...دلیل خاصی ندارم به نظرم قشنگ تر بود :)
 
پاسخ : حافظ

توی بیت چهارم مصراع اول یه کلمه رو جا انداختم
درستش اینه:
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
 
پاسخ : حافظ

بسیاری از صاحب نظران ادبی تصحیح شاملو رو بیشتر دوست دارند(حداقل اونایی که من دیدم O0)
در شعراش ظرافت قشنگ تری هست بعضی از کلمات رو به صورتی میاره که به نظر من قشنگ ترین صورتش می تونه باشه x:
 
پاسخ : حافظ

خب الان بحث در مورد شعر های خود شاملو نبود
حالا باز هم روی این ابیات دقت کنید
ولی خب تصحیح شاملو هم طرفداران خودش رو داره و انصافا زحمت زیادی هم براش کشیده شده (البته بماند که در موقع انتشار این تصحیح چه جنجالی بوجود اومد)
ولی بحث ما کلا در مورد نوع تصحیح درمورد این شعر خاص بود
چون عناصر زیبایی شناختی زیادی درش بکار رفته
 
پاسخ : حافظ

ینی چی به تصحیح این و اون!
حافظ خوبه که اصلش باشه :-"
اصن خوشم نیومد دس به شعر حافظ زدن :-" :D
 
پاسخ : حافظ

خب احتمالا اصلش رو گیر نیوردن گفتن بذار خودمون درستش کنیم (;
 
پاسخ : حافظ

بهش اعتقاد داریم ، ینی واقعن فوق العادست ...

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم


می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم


زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم


یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم


رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافروز که از سرو کنی آزادم



شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم


شهره ی شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم


رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا به خاک در آصف نرسد فریادم


حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام آزادم​
 
پاسخ : حافظ

شعر حافظ همه بيت الغزلش معرفتست....
 
پاسخ : حافظ

واعظان كاين جلوه در محراب و مـنـبـر مي‌كنـنـد

چون به خلوت مي‌رونـد آن كار ديـگـر مي‌كنـنـد

مشكلي دارم ز دانشمند مجلس باز پـرس

تـوبه فرمايـان چرا خود تـوبه كمتر مي‌كنـنـد

گـوئـيــا بــاور نــمــي‌دارنـــد روز داوري

كاين همه قلب و دغل در كار داور مي‌كنـنـد

يارب اين نو دولـتان را بر خر خودْشان نشان

كاين همه نـاز از غلام ترك و اسـتـر مي‌كنـنـد

اي گـداي خانـقـه بر جـه كه در ديـر مـغـان

مي‌دهنـد آبي كه دل ها را معـطّـر مي‌كنـنـد

حسن بي پايان او چندان كه عاشق مي‌كشد

زمـره‌ي ديگر به عشق از غيب سر برمي‌كنـنـد

بر در ميخانه‌ي عشق اي مَلَك تسبيح گـوي

كاندر آنـجـا طـيـنـت آدم مـخـمّـر مي‌كنـنـد

صبحـدم از عرش مي‌آمد خروشي ، عقل گفت؛

قدسيان گوئي كه شعر حافـظ از بر مي كنـنـد
 
پاسخ : حافظ

استاد سخن سعدیست نزد همه کس لیکن
کس را نکند هشیار(؟!) الا غزل حافظ
هشیار رو درست گفتم؟ :-$ :D
 
پاسخ : حافظ

به حافـظ واقعاً معتقدم ... تو یه لحظه هاییَم خیلی میچسبه ، شدید :) :D
خودمم یه دیوانِ حافظ دارم که توشم یه چیزایی مینویسم . مثلاً بیتایی که خیلی فوف العاده ـنُ علامت میزنم یا معنیِ کلمه هایی که نمیدونمُ مینویسم .

سمن بویان غبارِ غم چو بنشینـَند ، بنشانند
پری رویان قـَرار از دل چو بستیزنـد ، بستـانند

به فـَتراک[nb]کمند[/nb]جفا دل ها چو بربندند ، بربندند
ز زلفِ عنبرین جان ها چو بگشایند ، بفشانند

به عـُمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهالِ شوق در خاطر چو برخیزند بنشاننـد

سـِرشگ گوشه گیران را چو دریابند ، دُر یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند

ز چشمِ لعل رمّانی چو میخندند می بارنـد
ز رویـم رازِ پنهـانی چو میبیـنند ، میخواننـد

دوای دردِ عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکـر آنان که در تدبیر درمانند درمانند

چو منصـور از مراد آنان که بردارنـد ، بردارنـد
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند ، میرانند

x: x: خیلی خوبـه :)

× با کتابای فال حافظم که الان هرکیُ ببینی یکی گرفته دستشُ چشاشُ میبنده و دستشُ میذاره رو شماره ی یه فال و بدونِ خوندنِ شعر ، میره طرفِ تحلیلش متنفرم :|
 
پاسخ : حافظ

نظرتون درباره ی فالِ حافظ چیه ؟
(
× با کتابای فال حافظم که الان هرکیُ ببینی یکی گرفته دستشُ چشاشُ میبنده و دستشُ میذاره رو شماره ی یه فال و بدونِ خوندنِ شعر ، میره طرفِ تحلیلش متنفرم
)

یه داستانیم بود که از کجا فال گرفتن باب شد ، اما یادم نمیاد :-"
 
Back
بالا