• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

غزل همگانی

گرگ57

کاربر جدید
ارسال‌ها
0
امتیاز
42
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 2
شهر
تهران
مدال المپیاد
...
پاسخ : غزل همگانی

به نقل از Bittern :
خب با توجه به استقبال بی سابقه ی کاربران(!) بر آن شدیم تا بیت بعدی را خود قرار دهیم...

یکی صیاد بس بی رحم و غضبان - در اطراف چمن بنموده نخجیر
بدید آن مرغک بی جان و نالان ز ترکش بر کشید او چوبک تیر
 

Bittern

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
84
امتیاز
522
نام مرکز سمپاد
farzanegan 4D
شهر
تهــــ ران
مدال المپیاد
ریاضی کار بودیم، مدال نیاوردیم ولی حال کردیم.
پاسخ : غزل همگانی

به نقل از گرگ57 :
کبــــوتر بچه ای پایــــش به زنجیـر - شکسته دل ، شکسته پر ، زمین گیر

نگاهی بر دم و بالش بیانـــــداخت - که اسب زندگی بــســتــســت زنجیر

وجودش با صدایی سرد می گفت - خداوندا که اینــک چــــیســـــت تدبیر؟

برفتا بر لـــــــبِ جــــوی و نظر کرد - بــــه آبــی که در آن افــــتــــاده تصویر

یکی صیاد بس بی رحم و غضبان - در اطراف چمن بنموده نخجیر

بدید آن مرغک بی جان و نالان - ز ترکش بر کشید او چوبک تیر​
ز دل برخواستش مرغک خروشی - به سان طعمه ای کاندر پی اش شیر
 

Ehsan.Ansari

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
189
امتیاز
3,192
نام مرکز سمپاد
حلی شماره دار!
شهر
021
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کشاورزی
پاسخ : غزل همگانی

به نقل از Bittern :
کبــــوتر بچه ای پایــــش به زنجیـر - شکسته دل ، شکسته پر ، زمین گیر

نگاهی بر دم و بالش بیانـــــداخت - که اسب زندگی بــســتــســت زنجیر

وجودش با صدایی سرد می گفت - خداوندا که اینــک چــــیســـــت تدبیر؟

برفتا بر لـــــــبِ جــــوی و نظر کرد - بــــه آبــی کانـدر آن افــــتــــاده تصویر

یکی صیادِ بس بی رحم و غضبان - در اطـــــرافِ چـــــــمن بنموده نخجیر

بدید آن مرغک بی جان و نــــالــان - ز ترکــــش بر کـــشید او چـــوبک تیر

ز دل برخواستش مُرغک خروشـی - به سانِ طعمه ای کاندر پی اش شیر​

بِشُد زار و پریشان حال و مُضطَــــر - اَجَــل را دیـــد و شد تســـلیـمِ تـقـدیر​
 

Niloofar sharafi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,159
امتیاز
2,805
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
-
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
ریاضیات و کاربرد ها
پاسخ : غزل همگانی

دو چشم مضطرب را بست آرام به دل می گفت : یا رب ! دست من گیر !
به دست خود پر و بالم بدادی به پیش پای تو من گشته ام پیر
تو روزی می دهی هر روز رز را به اذن تو شکوفا گشت انجیر
تویی دادار دریا و که و هور خداوندا ! الها ! دست من گیر !

ببخشید
يه کم طولانی شد !
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : غزل همگانی

کبــــوتر بچه ای پایــــش به زنجیـر - شکسته دل ، شکسته پر ، زمین گیر

نگاهی بر دم و بالش بیانـــــداخت - که اسب زندگی بــســتــســت زنجیر

وجودش با صدایی سرد می گفت - خداوندا که اینــک چــــیســـــت تدبیر؟

برفتا بر لـــــــبِ جــــوی و نظر کرد - بــــه آبــی کانـدر آن افــــتــــاده تصویر

یکی صیادِ بس بی رحم و غضبان - در اطـــــرافِ چـــــــمن بنموده نخجیر

بدید آن مرغک بی جان و نــــالــان - ز ترکــــش بر کـــشید او چـــوبک تیر

ز دل برخواستش مُرغک خروشـی - به سانِ طعمه ای کاندر پی اش شیر

بِشُد زار و پریشان حال و مُضطَــــر - اَجَــل را دیـــد و شد تســـلیـمِ تـقـدیر

دو چشـــــم مضطرب را بست آرام - به دل می‌گفت: یا رب! دست من گیر!

به دست خود پر و بالـــــــم بدادی - به پیش پای تو من گشتــــه ام پیــــــر

تو روزی می دهی هــــــر روز رز را - به اذن تو شــــــکوفا گشت انجیــــــــــر

تویی دادار دریا و کــه و هــــــــــور - خداونـــــدا ! الهـــــا! دست من گیـــــر!​



خیلی خوبه بچه ها! من چرا اصن نمیتتونم اینجوری شعر بگم؟ :-" حتی نمیتونم سعی کنم. :-"
وزنشم مفاعیلن مفاعیلن فعولن ـه. :-" :-تازه عروض یاد گرفته :-" سعی کنید وزنشم رعایت بشه.
شاعران محترم ادامه بدید. :D
به نقل از نیـلوفر :
...
خیلی کارا میشه کرد
همین که قافیه رو رعایت کنید کافیه !
می تونه ادامه ش طنز باشه
یا هر بیتش سبک متفاوتی داشته باشه کلا
می تونه بعضیاش لهجه داشته باشه
یا به یه زبون دیگه باشه
فقط کافیه قافیه رو رعایت کنید

این هم نظر خوبی بود که نیلوفر صفحه ی قبل نوشته بود. :D
 

ranjame

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
205
امتیاز
793
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
طهران
دانشگاه
صنعتی آریامهر
رشته دانشگاه
م.شیمی
پاسخ : غزل همگانی

تویی دادار دریا و کــه و هــــــــــور - خداونـــــدا ! الهـــــا! دست من گیـــــر![/center]

خداوندی که رب العالمین است
دهد روزی به طفلی در دم شیر
عجب بین کاو بزد مهر کبوتر
در آن سنگین دل صیاد نخجیر
بلی هر کس که شد نالان به کویش
سرش بر آسمان باشد به تقدیر

(ببخشین از یک بیت بیشتر شد؛ چشمه ام هی قُل قُل می کرد :دال )
 

Bittern

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
84
امتیاز
522
نام مرکز سمپاد
farzanegan 4D
شهر
تهــــ ران
مدال المپیاد
ریاضی کار بودیم، مدال نیاوردیم ولی حال کردیم.
پاسخ : غزل همگانی

بچه ها این تاپیک قدیمی رو حیفم اومد به روز نکنم. واقعا شعر خیلی خفنی شده تهش. من خودم به تنهایی هیچ وقت قافیه هام به این خوبی در نمی آن. :)) گفتم یه نتیجه گیری ای باشه و کل شعر رو یه بار جمع بندی کرده باشم. همّت کنید بازم ادامه ش بدیم انصافا. تا چند روز دیگه اگه کسی هوس پست دادن نکرد، خودم می آیم مطلع جدید می گذارم.

شعر قبلی:


کبــــوتر بچه ای پایــــش به زنجیـر - شکسته دل ، شکسته پر ، زمین گیر

نگاهی بر دم و بالش بیانـــــداخت - که اسب زندگی بــســتــســت زنجیر

وجودش با صدایی سرد می گفت - خداوندا که اینــک چــــیســـــت تدبیر؟

برفتا بر لـــــــبِ جــــوی و نظر کرد - بــــه آبــی کانـدر آن افــــتــــاده تصویر

یکی صیادِ بس بی رحم و غضبان - در اطـــــرافِ چـــــــمن بنموده نخجیر

بدید آن مرغک بی جان و نــــالــان - ز ترکــــش بر کـــشید او چـــوبک تیر

ز دل برخواستش مُرغک خروشـی - به سانِ طعمه ای کاندر پی اش شیر

بِشُد زار و پریشان حال و مُضطَــــر - اَجَــل را دیـــد و شد تســـلیـمِ تـقـدیر

دو چشـــــم مضطرب را بست آرام - به دل می‌گفت: یا رب! دست من گیر!

به دست خود پر و بالـــــــم بدادی - به پیش پای تو من گشتــــه ام پیــــــر

تو روزی می دهی هــــــر روز رز را - به اذن تو شــــــکوفا گشت انجیــــــــــر

تویی دادار دریا و کــه و هــــــــــور - خداونـــــدا ! الهـــــا! دست من گیـــــر!

خداوندی که رب العالمین است - دهد روزی به طفلی در دم شیر

عجب بین کاو بزد مهر کبوتر - در آن سنگین دل صیاد نخجیر

بلی هر کس که شد نالان به کویش - سرش بر آسمان باشد به تقدیر
 
بالا