خاطرات سوتی‌ها

mohammadpasan1373 · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

داشتم مسابقه ی دو راهی میدیدم!
مجری : کودوم تابلو؟
شرکت کننده هل شد گف: نزدیک دور... =))

***
تو ی مصابحه ای از یارو میپرسن خواننده مورد علاقت میگه:محسن ِ یگانگی
***
مسابقه ی دو راهی ک تموم ش زدم شبکه سه؛اتاق فرمان داش؛بعد مامانم سرش پایین بود ندید.
وختی سرشو بالا آورد گف:وا؟

چرا مجری ها جاشونو عوض کردن؟ =))

roya kharkhon · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

دیروز با دوستم رفتم بیرون...
دم پله برقی بش گفتم...بیا از پل هوایی میریم...
بعد اون گفت: نه اسانسورش میره طبقه اخر...
یعنی خداییش سوتی توی سوتی :))

zeynab75 · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

من در حالِ اصرار کردن به دبیر جبر که بابا این برگه ی منو امضا کن: صَنَم لطفا این برگه ی منو امضا کنین دیگه X_X

(فامیلش صَنَمیه...مَرده)

+

دوستم موقعِ خوندن یه متنی: پَشخِ رادیویی ;))

+

با دبیرمون:

من: ببینید خانم من میگم شما غلط میکنید این اشتباهه X_X

(شما اشتباه میکنید این غلطه :-[ )

ghazale.gh · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

(توجه:این سوتیه یکی از دوستامه:)
دوستم: دیروز دوست پسر مامانم این کتاب آورده بود..

من:

کی؟؟؟

دوستم: ینی خب پسرِ دوستِ مامانم ....!!! :-[

من: :))

black spider · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

اونروز زنگ ورزش معلم گف دستاتونو ببرین طرف راست بکشین بالا همه بردن چپ :-w

[-( البته به جز من

مثلا دبیرستانیم ;;)

[-(

Barium · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم از بوفه مدرسه خوراکی خرید؛
بعد مونده بود به فروشنده بگه خیلی ممنون یا مرسی!
برگشت گفت خرسی!!! =))

hamidreza96 · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

رحمتی : من عددی نیستم که برا تیم ملی کشورم حاشیه بسازم
فردوسی پور : اون که آره

شاكسول · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

دوستم يه چيزي گف بش گفتم صب بخير!

برگشته ميگ صب شمام بخير :)
من در اين حالت

حالا دوباره برگشته عصباني بم نيگا نميكنه :-w

گفتم لابد فهميده منظورم از صب بخير چي بوده بالاخره !
تا اومدم دهنمو باز كنم گف:
الان ك صب نيس L-:

من:

دوستم:

@mirrez@ · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

امروز رفته بودم کتاب خونه مرجع مدرسه مون کتاب های المپیاد زبان اصلی اونجاست
کلید شو از مسئول کتاب خونه گرفتم رفتم توش
اونجا کل فیوز های مدرسه و کامپیوتر سرور هستش
من از به فیوزه دست زدم یهو برق کل مدرسه رفت :))

بعد سریع وصل کردم گفتم الانه که صاحبش بیاد
نیومد.......
یه نفس راحت کشیدم ^-^ ^-^
گفتم یا خدا منو دوس داشت یا صاحبش

mahdie · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

*امتحان زبان فارسی کلاسی داشتیم و قرار بود ما خودمون برگه هارو صحیح کنیم...

یه سوال داشتیم چند نوع خط کنونی نام ببرید: دوستم نوشته بود خط میخی

منم با سوزن ته گرد برگشو سوراخ سوراخ کردم و نمره ۱۹.۲۵ شو دادم :-"

*داشتیم فیلم میدیدیم خواهر کوچیکم میخواست بگه من مشتاقانه منتظر دوران سرکشی ام...گفت من منتظرانه منتطر

دوران سرکشی ام....یعنی اومد حرف بزنه جفت پا پرید.... =))

*بابام همیشه میاد اعصبانیتشو بهمون بروز بده یا میگه "کره خر" یا میگه "پدرسوخته " ...البته درهردوحال به ما هیچ حسی دست نمیده چون

تف سربالاس!!!

بابام: عسل!
عسل: ساکت بود.
-عسسسسسل!
ـ هم چنان ساکت!
ـ کره خرررررررررر!
ـ بله بابا!
:))

(:TABASSOM:) · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

سوتی پسر دایی ما رو داشته باش :
معلممونم بهش گفت : اگه عینک بزنی مثل پروفسورا دکتر میشی

بعد این بچه هه هم رفت عینک زد

(داشت خاطره تعریف می کرد )

Neg@r · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

معاونمون پشت بلندگو در سام دیز اگو :

شهادت رسول اکرم رو بهتون تسلیت میگم

در راهرو مدرسه ( عملا راه پله )

بنده : بنداز جلو خودتو دیگه خپل " L-:

برگشته میبینم معلم جغرافیمونه ... یخ زدم

Forooz · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

میخواستیم بازی کنیم به قطعات کاغذ در ابعاد کوچیک احتیاج داشتیم:
دوستم میخواست از همون اول یه کاغذ بزرگ رو تیکه تیکه کنه...
من:صبا اول اونو سه نصفکن که راحت تر بشه!!

ma2012 · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم بدونم امروز چندمه,میدونستم یکشنبه اول بود

تو ذهنم)
1+7=8=یکشنبه هفته بعد
8-1=7=شنبه
7-1=6=جمعه
...
4-1=3=سه شنبه=امروز
:-?

#

1+2=3=سه شنبه@!

Kite · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

بیرون بودیم که یهو امام جماعت مدرسمون رو (معروف به حاج آقا) دیدم
توی ماشین با خوشحالی:اِ... حاج آقامون بود P:>

خانواده با این حالت

:چی؟
من:حاج آقامون دیگه،خیلی وقت بود ندیده بودمش $/m\$
مامانم :حاج آقاتون کیه که ما نمیشناسیمش؟؟؟ :-?

من که تازه فهمیده بودم چه سوتی گنده ای دادم اینجوری X_X

:خوب منظورم همون امام جماعت مدرسمونه،خیلی آقای خوبیه

دوباره همه:

داداشم:بسه،تو اصن حرف نزنی سنگین تره :))

Shery · 2013/1/22

پاسخ : سوتی‌ها

اون روز گوشيم داشت زنگ ميزد

برداشتم يه خانومه بود:

من:الو؟بفرمايين

خانومه:همراه خانوم معتمد؟

من:نه خير اشتباه گرفتين

خانومه:مسعود تويي؟

من:نه خير اشتباه گرفتين

خانومه :غــــــلط کردييي خودتي مسعوددد