خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

من معمولا صبحا با بابام با موتور می رم مدرسه. بعد باید کلاه ایمنی بذارم.
امروز صبح یادام رف کلاه سرمه. همین جوری رفتم تو مدرسه. بعد دیدم که یه دومه داره این جوری :-\ نگام می کنه. بعد من احساس کردم یکم سرم سنگینه. بعد فهمیدم کلامو ندادم به بابام. دیگه برگشتم دادم دیگه.
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم هندسه تحلیلی ( مَرده ) داشت بیضی رو درس میداد
معادله بیضی اینطوریه که یه کسر که تو صورتش x هست + یه کسر که تو صورتش y داره = 1 بعد واسه مخرجاشون اگه مخرج اون که x داره بیشتر باشه بیضی میشه افقی اگه مخرج اون که y داره بیشتر باشه میشه قائم

معلم: واسه نوشتن معادله بیضی چیا لازم داریم؟
ما: مختصات مرکز
معلم: بله دیگه چی؟
ما: a , b
معلم : خب، دیگه؟

من میخواستم بگم اینکه اون کسر ها رو ببینیم که مخرج هاشون چجوریه که افقی میشه یا قائم، جمله بندی این شد که:

- :-? ببینیم کی زیر کیه

بعد که جمله رو واضح و بلند گفتم تازه فهمیدم که اوه... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها


(رفتم تو حیاط مدرسه دیدم دوستام دعوام شده :-s )
منظورم اینه که دعواشون شده بود(اینو بعد دوتا پست پایینی که نقل قول زدن نوشتم حرفشون درسته یعنی ) ;D


اولی : خفه شو...
دومی : خودت بیشعوری =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو سرویس نشسته بودیم داشتیم با بچه ها راجع به طالع بینیه ماه های سال حرف میزدیم
منم گفتم:من در مورد همه ی ماه ها دقیق اطلاع دارم
یهو راننده سرویسمون برگشت گفت:خانم بهشتیان در مورد ابانی ها هم میدونین؟
من:مرد یا زن؟
اون:مرد دیگه.خودم
منم یه ذره فکر کردم که شاید یه چیزی بگم ناراحت بشه گفتم:نه
اون:شما که گفتی که همرو میدونی
من:بله!راستی بچه ها داشتم میگفتم من در مورد همه به جز مرد متولد ابان اطلاع دارم ;D
اصلا یه وضعی :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از backslash :
رفتم تو حیاط مدرسه دیدم دوستام دعوام شده :-s

اولی : خفه شو...
دومی : خودت بیشعوری =)) =)) =)) =))
عزیزم شما Master ـی که توی سوتی دادن
رفتم تو حیاط مدرسه دیدم دوستام دعوام شده :-s
 
پاسخ : سوتی‌ها

این مال دوستمه سال اول دبیرستان که زیست داشتیم...

معلممون میگفت اگه خیلی خودتونو نگه دارید مواد مدفوع سرطان زاست و امکان داره سرطان روده بگیرید...

دوستم : اقا اجازه؟ مگه مدفوع تو مثانه جمع نمیشه؟
بد بختو تا یک ماه بش میخندیدیدم
 
پاسخ : سوتی‌ها

من امروز داره همه سوتی ها یادم میاد ببخشید دیگه ;D ;D ;D

همون دوستمو یکی بش فحش داد
گفت اشغال کثافت عوضی و ...
برگشت گفت من اشغال نیستم(یعنی بقیشو هستی؟؟؟)
=)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از backslash :
22385720560262563747.jpg
به بابام میگم بابا اینو برای چی اینجوری ساختن واقعا؟

میگه این برای بچه های دوقولوئه...
خو شاید واسه اون دوقلوهایه ایرانی بوده که از سر بهم چسبیده بودن :-"
چی بود اسمشون؟ :-?
آهان... لاله و لادن ;D
خدا رحمتشون کنه البته... :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

اگه فک میکنید حالتون بهم میخوره نخونید! ;D

سر کلاس زیست معلممون داشت میگفت که مقداری گلوکز در ادرار وجود داره
یکی از بچه ها به این حالت :-? برگشت گفت: ینی ادرار شیرینه؟
من: نه بابا ترشه خانوم مگه ادرار اسید نیست؟؟
یهو بچه ها =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها


خونه نشسته بودیم مامانم داشت به بابام میگفت خبر داری پسر داییت بچش به دنیا اومد؟؟؟

من گفتم : اینا رو ول کن حالا چی زاییده ؟ ;D ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از HIM :
به بابام میگم بابا اینو برای چی اینجوری ساختن واقعا؟

میگه این برای بچه های دوقولوئه...

خو شاید واسه اون دوقلوهایه ایرانی بوده که از سر بهم چسبیده بودن :-"
چی بود اسمشون؟ :-?
آهان... لاله و لادن ;D
خدا رحمتشون کنه البته... :-<

این سوتی بود دفاعیه از پدر من ؟؟؟ :-/
 
پاسخ : سوتی‌ها

خوب این یکجوری برای کسانی که تو یکی جا نمیشن دو تا لازم دارن خیلی خوبه :))
2*(wc) /m\
 
پاسخ : سوتی‌ها

با دخترخالم بیرون بودیم منتظر تاکسی...
بعد یه ماشینه اومد نگه داشت یه چیزی حدودای دو متری ما...
بعد این داشت یه چیزی به ما می گف بعد ماهم تریپ اینکه مزاحمه و چیزی نگفتیم و اینا!!!
این هی یه چیزی بلغور میکرد و ماهم :-"
بعد؛ بلند گفت بابا دارم میگم خیابون بهار از این طرفه؟؟!!! ماهم که :-[ :-[
-----
دخترخالم میخاد بره کلاس اسکی بعد خالم بهش میگه:
مونا من راضی نیستم الان تو امتحانات بری دانشگاهم که داری .. اصا زمستونه سرده میذاشتی تابستون میرفتی!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ... :
• فهميدم كه ما ها آدم بشو نيستيم!
هر چيزيو تا ثانيه ٩٠ كش ميديم!

دقیقه 90 منظورشه البته! :-"
کیمیا... X_X :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو كوچه داشت يكى پشت سرم ميومد و هى ىچى ميگفت و مىخنديد! منم ديدم ديگه خلى داره صدا نزديك ميشه دويدم طرف خونمون! بعد ديدم إ پسر همسايمونه هى ميگه از من مىترسى؟!!! على داداشتو ميگم خونست؟!!!
بسى ضايع شديم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتیه مامانم در دوران جوانی و بارداری ;D
مامانم داشت تعریف میکرد که بچه دار که بوده همکاراش بش میگفتن که شلوار با زیپ و اینا و تنگ نپوش فقط شلوار کشی اونم گشاد باشه
مادر بیچاره ی ما هم نمیدونسته هی میترسیده شلوار تنگ بپوشه

بعد یه روز که ازشون میپرسه چرا نباید پوشید میگن چون وقتی به دنیا میاد رو پیشونیش جا کش میفته :)) =))
 
Back
بالا