• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

سیزیف

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
757
امتیاز
1,740
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من رفتم دوست مامانم رو ببینم بعد خیلی رودروایسی داشتیم <منم که خجالتی > منشی ش ازم پرسید :«شما دخترخانوم فلانی رو میشناسید ؟» منم سریع گفتم :«نه» قبل اینکه اسم دختره رو بگه حتی #-o . چه فکری راجبم کردن خدا عالمه :-" .+لحن فلانی طوری که میگه شیت .
 

Anee

کاربر تحت فعال
ارسال‌ها
144
امتیاز
4,147
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک.
شهر
.
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اول راهنمایی میخواستیم برای محرم نمایش اجرا کنیم؛ بعد بچه ها صورت هاشونو پوشونده بودن و اینا، معلوم نبود کی به کیه! :D
یکی از بچه ها میکروفن دستش بود، وسط نمایش اومده میپرسه: سکینه کودومتونید؟ :))
 

dark shadow

خائــن.
ارسال‌ها
1,166
امتیاز
13,561
نام مرکز سمپاد
Farz2
شهر
KRG
سال فارغ التحصیلی
1399
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من:یلدا کجاست؟
بغلی:نیست
دو دقیقه بعد
من:یلدا کجاست؟رفته دفتر
شیش دقیقه بعد..
من:یلدا کجاست؟
بغلی: X-(نمی دونم
یه ربع بعد...
من:یلدا کجاست؟
بغلی:درگیره
معلم اومد
من:یلدا کجاست؟
بغلی: ~X(دلگیله!!(بیچاره اینقدر گفت بجای درگیر گفت دلگیله!!)
 

-mina-

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
601
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میانه
دانشگاه
اهواز
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

در راستای اینکه ساعت ها کشیده شدن عقب :-"
قرار بود بریم مسافرت ، وقت نشده بود ساعت ها خونه رو بکشیم عقب ، وسایل رو جمع کردیم منتها مامانم رفته بودند سرکار و
قرار بود ساعت 2 بیان خونه ، من ناهار خوردم به بابا گفتم بفرمایین ناهار ، گفتن صبر میکنن مامان بیان ، بعد بابا از روی ساعت قدیمی
که دو شده بود ، منتظر موندن :-"
هر چند دقیقه هم میگفتن عه چرا مامان نیومدن :-"
دیگه من دو چهل دقیه [یک و چهل جدید] دلم سوخت گفتم بهشون:-" :)) :)) :)) :)) :))
مردم آزارم خودتونین :-"
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوتی یکی از دوستان هست این :))
چند وقت پیش این دوست ما می خواست به دوستش که اسمش نازنین بود پیامی رو به شرح زیر بده ;;)
_ساعت 7 شرلوک داره تو تلویزیون نازنینم ;;)
هیچی دیگه بعد ازفرستادن می فهمه این پیام رو به معلم فیزیکش که اتفاقا مرد بود و باز هم اتفاقا جوون بوده تقریبا , داده :))
انا لله و انا الیه راجعون ... :))
 

M.H.R

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
685
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
urm
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یکی از بدترین سوتی هایی که دادم این بوده که چند سال قبل گفتم مگه کولر گازی با گاز شهری کار نمیکنه؟؟ :D فکر می کردم از تو دیوار با یک شیلنگ به گاز اشپزخونه وصلش می کنن :D :D
 

الهام1375

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
318
امتیاز
1,966
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
شیمی میخوندم.
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

موقع ثبت نام یه فرم نظام وظیفه برای پسرا دادن ، توش نوع معافیت رو باید مشخص میکردن. بعد بابای پسره گفت بزن معافیت تحصیلی، پسره با یک جدیتی نگاه باباش کرد و گفت : نباید بزنم معافیت پزشکی؟ پزشکی قبول شدم آخه :-? [nb][SIZE=small]مثلا اگر دندون قبول میشد میرفت میپرسید چرا معافیت دندون ندارید ؟؟؟ :)) [/SIZE][/size][/nb][SIZE=small]

[/SIZE] :-" :)) :-سر به ستون کوبیدن[size=small]
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,516
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(&#39;) امیــ(&#39;)
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

تلفن زنگ زد، من تو اتاقم بود ، گفتم : علی‎رضا برو ببین کیه.
رفت گوشی رو برداشت گفت : کیه ؟ :د
پشتیبانم بود. X_X ;;)
 

nilofar banihashem

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,011
امتیاز
11,418
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان/فرهنگ
شهر
بجنورد
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چند روز پيش دايى م داشت با تلفن با خالم حرف ميزد بعد گوشيو داد به نسترن ،بعد خالم گفت تو نسترنى يا لولوفر ؟ اخه صدامون عينه همه !بعد نسترن هول شد گفت خاله من نيلوفرم

من ودايى م :)) :))
 

7T

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
278
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
برنز ریاضی :/
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

الان تو رستورانیم....خواستم بگم "چیز دوبل برگر" میخورم گفتم"چیز دول برگر" میخورم...... :-/ :|
 

najmeh_abl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
639
امتیاز
8,404
نام مرکز سمپاد
فرزانگانـ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
AUT (Tehran Polytechninc) + University of Naples Federico II
رشته دانشگاه
Industrial Bioengineering
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

نجار قرنی رو بخار قرتی خوندم :-" :D [nb] کنکور کورم کرد :rolleyes:[/nb]
 
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

خب میدونین،من دست راست و چپم رو هیچ وقت نتونستم تشخصی بدم،ینی یه زمانی میگفتم اون دستم که زشته دست راسته،جای یه جراحت بود ولی خب رفتش بعد یه مدت،منم تا الان درگیرم اینم که چه جوری چپ و راست رو تشخیص داد. این مسئله باعث بروز دوتا مشکل شد.اولیش اینه اومدم توی تاکسی آدرس بدم،با دستم چپ رو نشون دادم و گفتم راست ;;) یا مثلا در که سمت راست بود رو گفتم ضلع غربی کلاس ;;) ولی ماجرا شد بزرگ تر از اون
و من با مفهوم عمودی و افقی هم مشکل پیدا کردم ;;) وقتی که به یه اشکال توی اثبات هندسه برخورد کردم.
:دایی بیا اینو ببین،چه جوری شروع کنم.
-کاری نداره که ،یه عمود رسم کن به دست میاد
:خب عمود از کدوم طرفی ؟ X_X
یا مثلا اول راهنمایی که بودم دبیر فیزیکمون من که مثلا درسم خوب بود رو برد پای تخته
:خب دخترم شکلش رو بکش،دونده ای در سطح افق با سرعت بیست کیلومتر بر ثانیه و....
و من حرکتش رو به سمت بالا کشیدم ;;)
تنها کاری که تونست بکنه این بود که گفت برو بشین
چرا آخه ؟؟ :>
 

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

با موبایلم زنگ زدم به دوستم :
.
.
.
من : خیلی خوشحال شدم ... راستی شمارمو داری ؟
تلویزیون خودش خاموش شد ... ساعت هم یه لحظه وایستاد صدای تیک تیکش نیاد ... خلاصه همه جا ساکت
اعضای خونواده : :-\
دوستم : :-\
حتی خودم : :-\
:))
 

Farzin2x

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
512
امتیاز
423
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی3کرج
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چند وقت پیش مادرم خونه نبود و غذا هم نداشتیم.منم رفتم تن ماهی خریدم.بعد از باز کردن درش با در باز کن اشتباهی در باز منو گذاشتم تو یخچال!تن ماهی رو هم گذاشتم تو کابینت!با پارچه آبی که از تو یخچال برداشته بودم رفتم سمت میز.یه پنچ دقیقه ای داشتم فکر می کردم چی رو نیاوردم!بعد قضیه رو فهمیدم :D
 

ترنم فوقانی

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
87
نام مرکز سمپاد
راهنمایی فرزانگان دو
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اول مهر بود زنگ تفریح با بچه ها نشسته بودیم کیف های همه رو میریختیم بیرون و لوازمشون رو میدیدیم :)
همه خوراکی هامونو گذاشتیم وسط و شروع کردیم خوردن و خندیدن :D
یهو یکی از بچه ها گفت:تو رو خدا انگورای منو بخورین صب به مامانم گفتم یه شوخه بزار برداشته کل انگورایی که خریده بودیم گذاشته برام X_X
منم گفتم نه مرسی انگور نمی خورم h-:
و با قیافه ای گه شبیه علامت سوال بود :-/ متفکرانه به جلو خیره شدم و از مخ تیزهوشم(به قول مهرسان)کار میکشیدم که بفهمم وات ایز شوخه



ناگهان ساره (یکی از همکلاسی هامون)گفت:منظورت خوشه نیس :-?

من ~X(
ساره B-)
خودش #-o
بقیه بچه ها :)) :)) :)) =)) =)) =)) =))
 

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دبیر عربی: بچه ها برای اسم های معرفه با الف ولام مثال بزنین...
من: آلمعلم.....الکلاس!!!!!!!!!!
:| :| :| :|
 

-mina-

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
601
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
میانه
دانشگاه
اهواز
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

قشنگ یادمه ، دوم راهنمایی اشتباهی رفتم تو کلاس اول رهنمایی مون :-"
سوم راهنمایی توی دوم ؛
خوشبختانه دبیرستان مدرسه مون عوض شد :-"
ولی بازم دوم دبیرستان همون آش و همون کاسه :)) :))
**
 

++MaRyAm++

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
160
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یکی از هم اتاقیام:واااای چه بوی خوبی میاد :)
بعد نگاه کرده ب قفسه مواد شوینده و اینا تو فاصله دومتری یکی از مایع دستشوییا رو دیده،برش داشته بو کرده
میگه:عه بچه ها بوی همینه،من حس سوم دارم!
ما: :D
:)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))
=)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 

fatemeh.sh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
8,143
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم اباد
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

رفتم نمایشگاه کتاب ،یه دختره اومده دم غرفه گاج از فروشنده میبرسه شیمی مبتکران دارید؟ :|
 

doctor428

کاربر فعال
ارسال‌ها
56
امتیاز
328
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
قصـــــــــــد طلای زیست!!!
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اصن هرچی سوتیه،مربوط به دوستم فاطمه س!! =)) =))
دیروز توی مدرسه،دوستم مهرناز بهش گفت فاطمه خیییلی الاغی...اینم میخواسته بگه تو هم الاغی،ولی برگشته گفته دقییییییییقا :لایک =))
امروزم دوباره مهرناز بهش گفت خیییلی بی عقلی...اینم حواسش نبود گفت میدونم میدونم =)) =)) =)) :لایک





فاطمه از من و مهرناز پرسید:بچه ها دیوَس ینی چی؟؟ :-? :-/
دیوَس؟!!
یهو من گفتم:منظورت دیوث(ببخشیددددد این کلمه ی زشت رو میگم)نیس؟؟ :|
گفت عهههههه؟؟!! :D :))
فکر کنین دیوث رو میخونده دیوَس :|
 
بالا