• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

YaSm!nA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,717
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حکیم زاده
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
98
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

تو مدرسه ها بود....که رفته بودم کلاس زبان....کلاس که تموم شد سر کوچه(همیشه بابام اونجا میومد دنبالم) کانون با دوستام وایستاده بودم..

مدیر کانون زبانم که از آشناهای خیلیییییییی دورمون بود چندمتر اون طرف تر از ما ایستاده بود!!

بهله...به کم که گذشت یه پراید سفید اومد کنارمون ...دقیقا کنارمون(جوری که من تو ماشینو نمیتونستم ببینم) ایستاد و شروع کرد بوق زدن...

بچه ها هی نگا میکردن و میگفتن یه پسرس ...بی خیال ...حوصله نداریم و این حرفا...

منم خیلی متواضعانه وایستاده بودم و نگام به این مدیره بود که مث بوق داره نگا میکنه.. ~X(

چند دقیقه اینطوری گذشت و دوستام هی میگفتن : کاش ول میکرد! خیلی اعصاب خورد کنه و...

من درهمون حالت متواضعانه بودم هنوز ;;)

یهو این آقا پسر راننده پیاده شد و گفت : یاسمین چرا سوار نمیشی؟؟

من برگشتم طرفش ببینم کیه که اسم منو میدونه......بعد دیدم پسر عممه!!

من : :O :O
پسر عمم : :|...سه ساعته دارم بوق میزنم!!نگاهم نمیکنی ببینی کیه!!بابا حتما باید صدات بزنم؟ سوار شو که خیلی دیرشده...الان مامانت پدرمو در میاره...

من دیگه نگاهی به مدیر و دوستام نکردم ک ...مث چی سوار شدم!!!!

حالا تو را :
پسر عمم : واقعا منو هیچ!!ماشین مامانتم نشانختی؟؟

من : عهههه جدی ماشین مامانمه؟!!میگم تو کی ماشین خریدی من شیرینی نخوردم!! :O

پسرعمم : :| هعی...

من :خب چیکار کنم ب ماشین بابام عادت داشتم!همیشه اون میومد دنبالم...

پسرعمم : خیله خب!حالا آدرس بده چحوری میشه از این کوچه ها رفت تو خیابون؟
( کانون زبانم وسط یه محلس...و باید چندتا کوچه رو بگذرونی تا برسی به خیابون!!!!!)

من : :-? فکر کنم از اون کوجهه بشه!(واقعا بلد نبودم!!ولی یه حسی بهم میگفت اون کوچهه خیلی آشناس)

پسرعمم: فک کنی؟؟!!! :O بلدنیستی؟

من : چرا چرا بلدم...خودشه!!مستقیم برو...

پسرعمم : اینکه سرش تابلو زده یه طرفس!!مطمینی؟

من : اره بابا...برو

(بهله!!وارد یه کوچه تنگ شدیم که همه ماشینا هم روبروی ما...با یه عذابی از این کوچه اومدیم بیرون...نمیدونین که!!!!!!!!!))

بعد که یه کم فک کردم به این نتیجه رسیدم که مسیرو اشتباه اومدیم و ما برای رفتن ب کلاس ربان از اون کوچه رد میشدیم!! برای بازگشت به خونه از کوچه کناریش...

:-[ :-[
 

Diyar

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
514
امتیاز
1,489
نام مرکز سمپاد
shahid beheshti
شهر
بجنورد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من یک بار سر کلاس یکی از دبیرای شاخو بداخلاقمون دستشوییم گرفت شدید :D :-<
بعد با کلی ترس و لرز اجازه گرفتم که برم دستشویی اینم با یه لحن تند گفت برو زود بیا :D
بعد منم رفتم انقد ترسیده بودم اول در زدم بعد درو باز کردم X_X
ینی دبیرمون که تو عمرش نخندیده بود داشت غش میکرد اصلا :))
 
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

- مهرداد تو چه طوری ریاضی محض خوندی؟
:به سادگی!چه طور؟
- آخه خیلی بی سوادی،سینوس صفر درجه رو نوشتی صفر بعد کسینوسش یک.
:خب مگه غیر از اینه. یه صفحه مختصات بکش ببینم چی میگی.
-بیا اینم از این.
(محور افقی سینوس،محور عمودی کسینوس) :D
جالبه داشتم ریاضی تکمیلی حل میکردم ;;)
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,214
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اومدم لطف کنم، کلّی نمک ریختم تویِ پارچِ دوغ ویکم هم نعنا خشک تویِ دستم پودر کردم و ریختم توش و بردم سرِسفره؛ بعد تازه فهمیدم شیر بوده. :))
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوتی اقای صالحی تو ی سخنرانی
- من فقط خدا رو داشتم ن پسر شخص مهمی بودم ن دامادش و ن عروسش
:-$ ^-^
 

najmeh_abl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
639
امتیاز
8,426
نام مرکز سمپاد
فرزانگانـ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
AUT (Tehran Polytechninc) + University of Naples Federico II
رشته دانشگاه
Industrial Bioengineering
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

مامانم میخواست به داداشم بگه وقتی 7ماه تورو حامله بودم گفت تو وقتی 7ماه حامله بودی
داداشم :O :-s
ما :))) =)))
 

قاصدک

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
539
امتیاز
3,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیهق
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

تو خونه‌ی مامان بزرگا ٬ به هیچ کدوم از شیشه‌های داخل یخچال اعتماد نکنید ! مثلاً به خیال خودتون یه لیوان آب از یه شیشه‌ی معمولی ریختین ٬ بعد وقتی سر می‌کشینش متوجه میشین عرق چهل گیاه بوده ! :|
 

ترنم فوقانی

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
87
نام مرکز سمپاد
راهنمایی فرزانگان دو
شهر
تهران
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

خب دوباره اومدم >:D<
همین دیروز مسافرت بودیم،رفته بودم لب دریا.مامانم زنگ زد گفت بیا جلوی ورودی میخوایم بیایم دنبالت بریم بیرون B-)
هیچی منم اومدم جلوی ورودی یه پژو 206وایساده بود (قبلا 206 داشتیم الان ماشین جدید خریدیم :P :P :P)
منم شروع کردم به چشمک زدن و دیوونه بازی کردن که یهو مرده از تو ماشین پیاده شد منو نگاه کرد :O :O :O
منه تیزهوشم تازه درک کردم وات هپندز :-/
هیچی دیگه تا خود ویلا دویدم مرده هم پشتم =))
 

YaSm!nA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,717
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حکیم زاده
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
98
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

این سوتی دوست عزیزم مایده جانه تو چت مسنجر
که گفت یاددگرفته چجوری میشه تو مسنجر گروپ تشکیل داد
و به ایده یا پیشنهاد من یه گروپ تشکیل داد...
که خب هیچ پی امی واسه ما نیومد ک عضو گروهیم: :))

QuickMemo_2015_09_15_15_01_38.png


x: x:
 
ارسال‌ها
2,289
امتیاز
63,013
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

کرایه اتوبوس ۳۰۰ تومنه! بعد من دیروز یه پونصدی گرفتم جلو راننده، با افتخار گفتم یه نفر. B-) یه جوری نگام کرد که مفهومش این بود که مگه می‌خواستی ۵ نفر حسابت کنم!؟ :D

بعد امروز شانسی دوباره سوار همون اتوبوس شدم! این بار پونصدی رو که گرفتم جلو راننده، گفت یه نفر!؟ :))

بعله؛ خدا جای حق نشسته. :))

یه نگاه هم از همون جنس نگاه دیروزی راننده بهش انداختم، فهمید قضیه رو. :-"
 

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

چند سال پیش از طرف مدرسه بردنمون اردو مشهد ...
از شانس خوب یا بد ما تو اون قطار ما یه مدرسه دخترونه هم بود ...
یکی از بچه های کوپه ما که کنار کوپه دخترا بودیم نصفه شبی رفت دستشویی ...
موقع برگشت به فکر این بنده خدا میزنه که یه حرکت جالب بزنه ...
میاد در کوپه رو یهویی باز میکنه و بلند داد میزنه ...
بعد میبینه که پنچ تا دوستش نیستن و 5 تا دختر هستن ... :))
اونم سریع میپره بیرون و در کوپه رو میبنده ... =))
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,207
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
ﭘﺎﺳﺦ : ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﻮﺗﯽ‌ﻫﺎ

آخ آخ...خاک تو سرم!!
ي سوتي دادم فاجعه!!
بيشاپيش معذرت بابت محتوا!!
ي بسته هايي هستن...ازين جايزه دارا ک مغازه ها ميفروشن...بعد من اسم اينو جلو دوستان و برخي دشمنان(!!) برعکس خوندم!!!
ناچارا فقط اسمشو ميگم...از گفتن برعکسش معذورم...!!!
اسم بسته ها اينه:سک سک !!!!!!!!
 

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

بازی چلسی و نمیدونم کجا بودم ... داشتم از تو تلویزیون نگاه میکردم ...
گزارشگر آقای خیابانی بود ...
یکی هم بود کنارش به عنوان کسی که بازی تفسیر میکنه ...
بعد اون تفسیر گره گفت :
بله واقعا یکی از تیم های خوب شهر چلسی هست ... !
خیابانی :
آره ، میشه روش فکر کرد ، چلسی یه شهره ... :))
بنده خدا رو درجا ضایع کرد ... بهش امون نداد نفس بکشه ... یه تیکه آبدار حرومش کرد ... :))
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,207
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

همین الان ک تو کافی نت نشستم،یکی از برادران افغانی اومده واسه کارای اینترنتی و سایت سفارتو اینا.....
بعد مسئول کافی نت نمیدونم داره چیکار میکنه واسش.....ازش پرسید متاهلی یا مجرد؟
برادر افغانیمونم گفت اینجا مجرد ولی افغانستان متاهل!!!!!!!!!
مگه میشه؟؟؟؟مگه داریم؟؟؟؟؟ :| :| :D
 

shaylin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
150
امتیاز
1,323
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
khorasan
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

بالایی :D
عاغا من خجالت میکشم وختی اون صحنه میاد جلو چشم :))
ما راهنمایی میرفتم مسابقه تهران۰۰۰
خلاصههه
بااتوبوس ک میرفتیم ی اتوبوس مدرسه پسرونه پشت ما میومد اتوبوسشم جفت ما۰۰
شب ک شد من رفتم مغازه خوراکی بگیرم
اتوبوس اونام نگه داشته بود
من اتوبوس و اشتباه گرفتم =)) :D (;
رفتم تو تاریکی تو اتوبوس پسرا
جای خالی بود نشستم
۰۰۰ :O
خداا ی من
دستممو انداختم دور گردن کسی ک نشسته بود کنار من فک کردم دوستمه
گفتم سارا بلند شو خوراکی گرفتم
تازه دیدم بیدار نمیشه لپششم محکمم میکشیدم میگفتم پااشووو پاشووو دگ
پسره خواب بود بلند شد نور گوشیو انداخت روم
چن ثانیه خیره ب هم
بعد من با سرعت نور پریدم اتوبوس خودمون :)) :D
از یادآوری اون لحظه ک سر. جمع ۱۰ثانیه م طول نکشید کلن. اب میشمم :D
+تاریک بود خو :-[
 

Anee

کاربر تحت فعال
ارسال‌ها
144
امتیاز
4,147
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک.
شهر
.
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

رو ظرف پنیر نوشته بود پنیر گوسفندی؛ من یه لحظه فکر کردم مگه از گوسفندم پنیر می گیرن :)) :))
 

Mim

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
1,408
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه بنده خدایی فامیلیش شالبافان بود، بعد بار اول که یکی اینو گف، من "شارلاتان" شنیدم؛ و به کلی آدمم به عنوان "شارلاتان" معرفیش کردم :-"
+
خاهرمون یه بار با خمیر ریش مسواک زده بود :))
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,516
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(&#39;) امیــ(&#39;)
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه سوتی میگم اگه مسخرم کردین خیلی بدین ((: جاست فورفان و لایک میگم‎ش ((:
درجریان این کارنامه سبز که بعد اعلام نتایج نهایی میاد هستین که ؟ :د اگرم نیستید برید درجریان قرار بگیرید "-:
راستش من امسال مردود شدم "-:
چند روز دپ بودم که یهو یادم به کارنامه سبز افتاد :> با کلی استرس رفتم سایت سنجشُ باز کردم و در حین باز کردن فقط دعا میکردم که قبول نشده باشم ((: آخه کانون پولمو برنمیگردوند و مال‌باخته میشدم ((: کتاب خریده بودم، مهلت ثبت نام دانشگاها تموم شده بود ، خوابگاه گیرم نمیومد و مهم تر از همه خرید دانشگاه نرفته بودم! می‌فمید ؟ ((:
و خب باز کردم و دیدم خدا رو شکر تو کارنامه سبزم هیچی نیوردم!
مردود شده بودم متوجه‎اید که ؟ :-""" ((:
 
بالا