خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

بنده هیچ تقصیری ندارم...مقصر زبان شیرین پارسیه+دوستان کم شعور بنده+معلم بی دقت!

+18
.
.
..
.
معلمومن واسه این که سر کلاس جزوه ننویسیم خودش جزوه آماده کرده بود که واسه همه کپی کنه بیاره...
بعد که آوردُ یه دونه کم بود، دوستم رفته بود جای دیگه کپی کرده بود، ارزونتر شده بود
هفته بعد سر کلاس معلم ازش پرسید تو جزوه کپی کردی؟
-بله
+همون جایی که گفته بودم؟
-نه جای دیگه
+همون قدر گرفت؟
-نه، 3تومن ارزونتر
+واقعا؟
-بله
+آها...خب پس من به اندازه ی پولی که اضافه دادین، یهتون میدم...
یکی از دوستان اندک شعور: چی میدین ؟ :))

:)) :)) :)) =)) =)) =)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ما پنج شنبه ی قبل گفتیم بگیریم بیشتر بخوابیم، بعد دیر رفتیم مد. :-"
حالا وقتی وارد شدم..
معاون: سلام. تا الان کجا بودی؟ ساعتو نگاه کردی؟ برا چی دیر اومدی؟
من: خانوم شرمنده باور کنین صبح خیلی حالم بد بود اصن جون نداشتم ببینین هنوز رنگم پریده[nb]به دلیل خواب زیاد پریده بود. :-"[/nb]. تاااازه؛ بعدشم ماشینِ بابام مشکل پیدا کرد کلی تو راه موندیم. (دروغ که حناق نیس. :-" )
معاون: شماره باباتو بده بینم.
من در دل: چه شکری خوردما. :| لامصب شماره بابامو میخوای چیکار؟ با این قیافه زارم وایسادم جلوت خودم دارم زر میزنم دگ. :| الان ضایع میشم که..
من: بله چشم. یادداشت کنید...


هیچی دیگه! هر دفعه که مثلا واسه گرفتنِ لیست حضور غیاب و اینا میومد دم کلاس من سکته میزدم گفتم اومده بذاره تو کاسه ام. :| بعد آخرش اومدم خونه بابام گف اصن ب من نزنگیدن. :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز و اندر احوالات گسسته
اقای معلم :)) :خوب بچه ها ، شما همتون با خودتون رابطه دارین
الان اینجا a چیکار میکنه؟
من:خودشو میکنه :D(باور کنید اصلا منظوری نداشتم!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یه اتفاق عجیبی افتاد نمیدونم سوتی هست یا نیست! راستش خودمم نفهمیدم! :))

تو یه کوچه دنبال یه آدرسی میگشتم، اون قسمت از کوچه خلوت بود و پرنده هم پر نمیزد فقط دو سه تا رهگذر داشتن عبور میکردن. یکی از اونا بهم نزدیک بود و جلوم داشت راه میرفت. صداش کردم: ببخشید آقا ... آقا ... جواب نمیداد. میدونین حوصله نداشتم برم کاملا پیشش و با دست متوقفش کنم یا منو ببینه تا آدرس بپرسم. فک میکردم می‌ایسته. بعد یهو حین راه رفتن سرشو برگردوند دستشو دور گوشش به نشانه این که من "کر"م حرکت داد! :)) خب اینجا سه‌تا سوال پیش میاد: اگه واقعا ناشنوایی پس چطور فهمیدی من از پشت سر کارِت داشتم؟ پشت سرت مگه چشم داشتی؟! چشم هم داشته باشی، وقتی ناشنوا باشی چه میفهمی که من دارم تورو صدا میکنم؟! شاید اصن دارم آواز میخونم برا خودم! دو اینکه ممکنه کم‌شنوا باشی، من صدام خیلی هم بلند نبود در حدی که یه کم شنوا بتونه بشنوه! فقط صدات کردم. چرا یهو برگشتی و فهمیدی من با "شخص تو" کار دارم؟! سه هم اینکه کر نبودی و میخواستی جواب مارو ندی، گند زدی :)) در هر صورت ر.دی آقا :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو کلاس ریاضی بودیم و ماژیکامون خوب نمی نوشت بعد معلم ریاضیمون خواست بگه ماژیکاتون منُ کشته، ولی گفت ماژیکاتون منُ مُرده! :D حالا نمیدونم عمداً گفت یا اشتباهی :D


یه بارم یکی از دوستام میخواست بگه طرف پاشُ کرده بود تو یه کفش که من میخوام این کارُ بکنم ولی گفت پاشُ کرده بود تو یه جوب! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز میخواستم از ماشین پیاده شم (دقت کنید که کوچه کاااااااااملا خالی بود)یهو دیدم گربه محلمون داره چر میخزنه بلند گفتم:چطوری پیشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :-h :-h
ناگهان چشمم افتاد به ماشین بقلی و.......بعله پسر همسایه اونجا خیلی زیبا واستاده!!!!!!!آخه من نمیدونم این چه کاری بود من کردم ؟؟؟؟آخه اون گربه میخواد به من جواب بده؟؟؟؟؟؟مثلا بگه:خوبم به مرحمت شما؟؟؟؟؟؟؟؟ :-" 8-}
[r]​
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو ازمایشگاه دستکش دستم بود همکارم گفت تبلتتو بده یه چیز رو چک کنم، اومدم رمز رو گوشی رو بگم که بزنه، گفتم M برعکس..گفت W منظورته دیگه? :D :))
X_X میدونین ازکجا پیدا شد ? اخه اول M بود اومده بودم رمزو عوض کنم با خودم ابتکار زدم گفتم برعکسشو بزنم، ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر آزمون امروز: صفر ميكنه به ميل...
خيلي خوب بود اين سوتي، دقيقا بعد اين سوتي همه سوالارو درست زدم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این هفته هفته ی سوتیه اصن :))
دوستم:"دندونم میخاره!!
"من:"مگه زنگ تفریح چی خوردی؟"
یکی از یکی داغون تر!!والا :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دختر مه ام میخواست اینترتشو وصل کنه یه پسره ای از طرف شرکت رفته بوده خونشون......بعد پسره بهش گفته:عکسایه شخصیتو بزار یه جایی که من نبینم........بعد گفته حالا پنجره رو باز کن...........
دختر عمه ی ما ام بلند شده پنجره خونه رو باز کرده =)) =)) =))
یعنی شما فرض کنین پسره چه حالی داشته؟؟؟؟؟؟
دختر عمم: :-[
عمم: :))
پسره: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دو -سه هفته پیش سر هندسه داشتیم فیلم می دیدیم یه صحنش مربوط به سنجاقک بود.

حالا یکی از بچه ها گفت:آقا تو پر مگسم قواعد هندسه هستش؟

خودش : :-[
معلم: ~X(
بچه ها: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

وآنگاه که محیط گرم و صمیمی خانواده تبدیل به محیط صرم گمیمی تبدیل می شود
=)) =)) =)) =)) =)) :D :D :D :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

خالم رفته بود مراسم ختم یکی از اقوام.
خالم: خدارحمتش کُنه.
طرف: خدا شمارم بیامرزه. :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

منو دوسم منتظر خونوادهامون وایساده بودیم تو یه خیابون ب نسبت خلوت....
دوستم: چرا خونواده هامون نمیان?!مثه دخترای......... اینجا وایسادیم!!!!
من: آره خدا کنه زودتر بیان ...
خلاصه داشیم راجب همین چیزا بحث میکردیم یهو یه پرشیای سفیدو دیدیم ک داش میومد طرفمون ک اتفاقا 2تا پسر جوون هم توش بودن و داشتن ب ما مینگریستن!!!!
هر چی هم ب ما نزدیک تر میشد سرعتش کمتر میشد!!!!
منو دوستم هم هول شدیم یهو دوستم خییییلی ضایه برگشت رفت طرف دیوار،منم سرمو انداختم پایین ک اونا فک نکنن ما چیزیم!!!!!!!!
بعد چن لحظه ک دگ خیلی سرعتش کم شد یهو با سرعت رف....
:D


منو دوستم یه نفس راحت کشیدم....بعد برگشتیم دیدیم ک اون قسمت خیابون سرعت گیر بود ک اونا سرعتشونو کم کردنو قضیه هیچ ربطی ب ما نداش!!!!!!! :-" :-" :-" :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پیز و سیار
 
پاسخ : سوتی‌ها

دختره تو یه سایتی پست داده:
keep calm and love sampad
یکی کامنت داده چیه قضیه؟این چیه؟؟
دختره::
نمیدونم :|
بعدش فهمیدیم کلا نمیدونست سمپاد چیه :|
خب مجبور نیستیا...
 
پاسخ : سوتی‌ها

دو نفر از همکلاسی های عزیز هستن که عطسه کردنشون سوژس تو کلاس
عطسه کردن همکلاسی اولی برابر با یه زلزله حدود 8 ریشتره
عطسه کردن دومیم یه چیزی تو مایه های افتادن پر رو زمین

حالا تصور کنید کلاس زیست شناسی ، مبحث ژنتیک ، قسمت خود لقاحی و دگر لقاحی و اینا

- هپی چووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو (لرزش کلاس توسط عطسه همکلاسی اول و سپس خنده بچه ها )

چند ثانیه بعد :
-هپچی (عطسه همکلاسی دوم و باز هم خنده بچه ها )

اونوسط هم یکی از بچه ها برگشت گفت : شما دوتا باید دگر لقاحی بکنین !
بقیشو خودتون تصور کنید دیگه ! :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه های در کمال خونسردی به دبیر گفت:

استاد تا به حال به سواحل دریای ملایر رفتین؟

دبیر: :-/
بچه ها: :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))
خود: :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

بازگشت پس از سه ماه
به قصد مزین نمودن بخش سوتی ها :D

دبیر: بچه ها یه کلمه هم وزن تیغ بگین
چن ثانیه سکوت
من با صدای بلند : ریغغغغغغغ
دبیر: =)) =))
دوستان : =))
من: :o چی شد؟
دوستم:خاک بر سرت
من پس ازمتوجه شدن:پس اون چیه که میگن ریغ الهی را سر کشید؟ :-?
کلاس(مجاز از رفقا ودبیر): =)) =)) =))
 
Back
بالا