خاطرات سوتی‌ها

[-zarA-]

پاسخ : سوتی‌ها

اینجـنب ب همـرام ابـوی محـترم رفتـیم یـه مـغازه شیـک آبمـیوه بخـریم

یـه گـله پـسرم اونجـا بودن

مـن آبیمـوه رو بـرداشتم و رو ب فـرشنده:: اـین کـ تـاریخ نداره مـال یـه سـال پیشـه

بـابام::زـرا مگـه مـال کـیه؟

مـن::سـال 92

فـروشنده الان چندمیم مگـه؟

اصن منو از یه ابهـام بزرگ در اوردن من فکـر میکردم 93ایم

بمـاند که اون گـله ـه چـقد مـسخره کردن

 

[M a н d i s]

پاسخ : سوتی‌ها

دیروز سر کلاس زیست معلم گف خوب بچه ی سوال میگم ببینم کی میتونه حل کنه بنویسد ؛ کدام یک از سلول های زیر دارایه پوشـــک هستند
ماهم مثه اسکلا نوشتیم پوشک بعد ی کم فک کردم مگه سلول پوشک داره
نگو منظورش مــژک بود.

 

[BerGC30]

پاسخ : سوتی‌ها

ما تو امتحانای خرداد سوم راهنماييم رفتيم مکه. :P قرار شدم که من بلافاصله بعد از اينکه رسيديم خونه بی وقفه و بی فرجه (فورجه) برم ناجوانمردانه امتحانامو بدم. :-ss اوليشم تاريخ بود. بعد شب قبل امتحانام خونواده مهمونی رو گرفتنو يه سری از اقوامو به مناسب بازگشتمون دعوت کردن. اون شب من فقط دو درس اول تاريخو خونده بودم، که کلن چارصفه هم نمی شد! [-( يه عالمه بچه ی بيش فعاليم که نمی شناختمشون ريخته بودن تو اتاق من (چون اصولا جذاب ترين جای خونه برای بچه ها اتاق منه ) و زندگيمو داده بودن هوا. ينی هربار که می رفتم تو اتاقم احساس می کردم دکوراسيونش تغيير کرده! :-\ فقط منتظر بودم مهمونی تموم شه که من برم تو اتاق و ببينم چن درصد وسايل نازنينم ناکار نشدن. می ترسيدمم برم بشون يه چی بگمو بيان بيرون، بعد يکی از اون بچه لوسا بره بغل مامانش و با دست خرش منو نشون بده بگه اون منو زد! منم تا بيام جمعش کنم که نه...من... نزدمش...فقط...گفتم که... بيان بيرون... از اتاق... تا درس بخونم... ^#^ و اينا، مامانشو بقيه بعد از يه نگاه عاقل اندر سفيه، تو دلشون می گن اين ديگه عجب دختر روانيو ابله و بی تربيتيه. به هرحال ريسکش بالا بود. خونه مون شلوغ شده بود، اصنم قابل کنترل نبودن، برقم يه سری رف از شانس خرکی ما، خلاصه خيلی اعصابم خورد بود. بعد رفتم يه جا خلوت خاله ام اونجا بود شرو کرديم يه کم حرف زديم منم سفره ی دلمو باز کردم که آره، اينا ديگه چه خر هايی هستن؟ من اينا رو نمی شناسم کلن. سرشونو عين گاو انداختن پايين اومدن اينجا انگار داريم نذری پخش می کنيمو ما اصن هم چين کسايی رو که دعوت نکرده بوديم و... ديدم خاله ام هی ابرو ميده بالا. برگشتم پشت سرمو نگاه کردم ديدم يه دسته شون پشت سرم هستن و اگه خاله ام او نجا نبود، يکی يه مشت می خوابوندن تو صورتم تا دندونام بريزه تو دهنم. :-ss به همين خاطر، سر سه سوت محو گشتم در افق...

 

[Parniyan_A]

پاسخ : سوتی‌ها

پشتیبان قلمچی واس آخرین آزمون تابستون زنگ زده.بعد از تموم شدن حرفاش به مت 6یا7 دقیقه برگشته میگه این آخرین آزمونه که من هستم
من:
اونگه همو نمی بینیم.
من: چرا?
اون:من دیگه کلا پشتیبان نیستم.ناراحت نیستی؟
منم که تازه متوجه عمق ضایع بودن اوضاع شدم:وای..چرا?
-اون:برا تو که اصلا مهم نیست.ان شا الله پشتیبان بعدیت بهتر باشه. :-s
من:وای نه.من توشوک بودم.خیلی دلم براتون تنگ میشه. :-[

نیست همیشه پشتیبان که عوض میشه قبلیه خود بخود محو میشه و کلا باهات کاری نداره وخدافظیم نمیکنه-انتظار اینو نداشتم.بعدش کلی عذاب وجدان گرفتم

 

[k.sampadi]

پاسخ : سوتی‌ها

اخ کم بگیری حال کنم........
شب تا 12 درس خوندم فردا برا امتحان جلوی زهرا نشستم از پشت زمزمه کنم بمویسم لامصب....
تقلب نداد که هیچ ورقه چرگ نویسمم قاید زنگ تفریح میگه بجان مدیر خودم ننوشتم اخه شما بگین جاش بود بزنم گردو بشه یانه؟
.................................
تو دیفرانسلم قضیه و اثباتارو رو تختم نوشتم زنگ خورد اومدیم امتحان بدیم دیدم معلم جلوتر از من کلاسه برگشتم سمت چپ دیدم دختره نشسته جام نیشخند میزنه نمیدونین چقد سوختم

 

[Quf]

پاسخ : سوتی‌ها

یه سری هم فرق برند گوشی، مدل گوشی و سیستم عامل گوشیو نمیدونن

 

[baseri]

پاسخ : سوتی‌ها

یکی زنگ زده بود مرد بود میخواستم ببینم کیه ...
میگم : ببخشید شما خانم ؟
آقاهه
من

 

[big_bang]

پاسخ : سوتی‌ها

رفتم پای تابلو تمرین حل کنم ، از بالای تخته سیا شرو کردم به نوشتن رسیدم پایینش بعد خطاب به بچه هایی که ته کلاس نشسته بودن گفتم بچه ها مینویسید ببینم ؟؟ ( به جای می بینید بنویسم؟؟ ! )

+

شیر ـای آبخوری مدرسمون از ایناییه که باید دکمه ی روشو فشار بدی تا آب بیاد بعد از 10 -15 ثانیه هم خودکار قطع میشه !
خلاصه یکی از بچه ها نمیدونس این خودکار قط میشه گرفت دکمه شو کشید بالا ! اصن یه وضی !!!

 

[Mostafa.Ahmadi]

پاسخ : سوتی‌ها

با پسرخالم رفته بوديم واسش گوشي بخريم,از صاحاب مغازه پرسيدم:سيستم عاملش چيه؟
گفت:سيستم عامل؟! ^-^ (بعد از چند لحظه مكث).....سيستم عامل نداره!!!!
من و پسرخالم
.
.
.
آخه مرد حسابي,بلد نيستي,بگو نميدونم...حتمن بايد تكنولوژي مردمو زير سوال ببري؟؟

 

[امین]

پاسخ : سوتی‌ها

سوتی یعنی با فیلترشکن وارد سمپادیا بشی ...

 

[vanya]

پاسخ : سوتی‌ها

وقتی که میخواستم از کلاس حرفه برم بیرون در زدم >:p :-[


تا آخر روز همه یه جوری به من نگاه میکردن :-s

 

[(:TABASSOM:)]

پاسخ : سوتی‌ها

مکالمه ای بین چند نفر از دوستان سر گرفت که خلاصه و نتیجه ی آن را به بصرتان می رسانم :
- بابا فداکار ، از خود گذشته ، دهقان فداکار
یکی از دوستان اومد ادامه بده :
- بابا خاج علی ریزوی !
بعد در پی این اتفاقات یکی دیگه اومد آهنگ یاسی حامد پهلانو بخونه
به جای مهربونه طنازی خوند
مهربونتم نازی !
حالا بی خیال این که خفن ترین معلممون ( تاریخ ) سر کلاس بگه :
بد ترین دشمن ناصر الدین شاه ، مادر شوهرش بوده

 

[MehrnaZz]

پاسخ : سوتی‌ها

دبیر جغرافیمون میگه: بچها میدونید چندین سال طول کشید انسان ها بفهمن میشه دوتا دیوار رو با زاویه ی قائم بهم بچسبونن؟!

ما: نه خانوم
حالا با یه قیافه ی متفکر منتظریم بگه چند سال طول کشید....

برگشته میگه: خیییلیییی سال طول کشید تا بفهمن!

ما: اول بعد بعدم
معلممون: اول هم چنان هم

 

[(:TABASSOM:)]

پاسخ : سوتی‌ها

من : بابا بابا ! معلم عربیمون عوض شده، مرده
بابام : فامیلیش چیه ؟
من : آقای موازنه
بابام : کی !؟ ^-^
من :وازن !؟
بابام :
من : مزایده ... د نداشت کع
بابام :
من : یس ! خودشه آقای موازین
بابام : دوستمه کغ
من :

معلم عربی ما با معلم عربی ایشان فرق دارن !(صرفا جهت اطلاع !)
آقای معلم عربی ما سر کلاس میپرسن :
- بچه ها معلم عربی ریاضیا کیه ؟
من با اعتماد به نفس کامل : آقای ممیز !!!
بچه ها : آقای موازین :)

شکر خدا که صدای 33 نفر که همصدا با هم داد میزدن آقای موازین پوشش داد سوتی منو ! والا الان هیش کی ول کن نبود !!!
نمیدونم فامیلیشون اینقدر سخت است آیا ؟

 

[Luna H.]

پاسخ : سوتی‌ها

امروز سرکلاس دین وزندگی معلممون خانم رحیمی گفت بچه ها چون عیده هفته بعد فقط درس 1و2 رو امتحان میگیرم.این درس نمیخواد
همه بچه ها هم جوگیر شدن و شروع کردن به دست زدن
یکی از بچه ها خواست خودشیرینی کنه گفت برای سلامتی خانم باقری (معلم دینی پارسالشون!) صلوات
بقیه شم که خودتون حدس میزنید

 

[Mrs.Clever]

پاسخ : سوتی‌ها

امروز...
معلممون مثلا می خواست کلاسو روشن کنه
پرده ها رو کشید منم از دهنم پرید بیرون که
خانم الهی نور به قبرتون بباره
بد جور ابرو ی من رفت...

 

[Ogjfdnhdbkfrgccfvv]

پاسخ : سوتی‌ها

حوریه: بچه ها واقعا دو هفته سه هفته دیگه عاشوراست؟ انگار همین پارسال بود .

 

[nilofar banihashem]

پاسخ : سوتی‌ها

به پيك سفارش پيتزا دادم بعد به جاي شماره اشتراك شما ره ي موبايلمو دادم

 

[fitmal]

پاسخ : سوتی‌ها

شبکه 4 یه مسابقه داره 1،2،3،4 ا اسمش فک کنم حالا اسمش مهم نی
بعد این مسابقهه هنریه مثلا بازیگری و ... و اینا بعد یه فیلم نشون داد ک ملت تحلیل کنن مثلا
بعد مجریه این فیلمه ک تموم شد گفت دست ها روی رنگ بعد بابام اومده میگه ا یاد این فیلمه
ب خیر اسمش دیوانه ... بود ،
من: چی میگی پدر اسمش دست ها روی زنگه
حالا از پدر انکار از من اصرار بعد مدتی فهمیدم ک بعله ... حق با پدر گرامه مث این ک

 

[YaSaMiN126]

پاسخ : سوتی‌ها

سال قبل که به تبریز زلزله اومده بود ما سوم راهنمایی بودیم منم هرکلاسی برم از شلوغی اسمش درمیاد
یه هفته بعد زلزله ،یه روز ما فرداش امتحان ریاضی داشتیم ناظم اومد گف امتحان ندارین مام از خوشحالی پریدیم بالا جیغ کشیدیم
یهویی دیدیم همه جیغ کشون به سمت حیاط مدرسه میدون میگن زلزلـــــــــــــــــــــه
تو اون لحظه ما اینجوری بودیم بعد افتاد چی شده مردیم از خنده
بیچاره بچه های دوممون یکی از حال رفته بود معلمامونم مث گچ سفید بودن از ترس فک کرده بودن زلزله اومده
بعدشم از نمره ی انضباط ما گفتن کم میکنن ولی ارزششو داشت چســــــبید