خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم رویِ دستش نوشته بود : N-F
بعد یکی دیگه از دوستام دیده میگه :قطبایِ آهن ربا رو نوشتی یادت نره؟ =))
***
یکی از بچه هایِ پارسال اومده بود مدرسه با دبیرا خدافظی و ... ک میخاد بره تهران بعد یکی از دبیرا رو جو گرفته میگه:
اونجا رفتی مارم دعا کن! =))
***
ب دوستم زنگ زدم میگم پروژه رو با کی ای؟میگه با بچه ها بیرونم! =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بیتی هست تو درس مناظره اون محتسب با اون مست ( ادبیات پیش دانشگاهی)
میگه که: مستی زان سبب افتان و خیزان میروی ( حالا با مصراع دومش کار ندارم)
من تو امتحان امروز هرچی فکر کردم یادم نیومد این بیتو اینجوری نوشتم

مستی زان سبب بالا و پایین می پری....

معلممون دید اول اینجوری شد :-\ بعد اینجورری شد :-/ بعد اینجوری [-( آخرشم اینجوری =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خالم : علی این فلش کوچیکا فضاش کمتر از اون فلش بزرگاس دیگه ؟
من : ینی چی ؟ :o
خالم : ینی اون کوچیکا 2 میگا میگیره اون بزرگترا 18،20 تا میگ میگیره !
من =)) =)) =))
خالم :-? :-?
بقیه :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از نایت :
من ب فروشنده: مایع دست شویی با طعم موز لطفا! :-"

ما هم از اين سوتي ها داديم، به مامانم گفتم: اِ ريكا با طعم توت فرنگي خريدي؟!
+
دبير ادبياتمون ميخواست بگه فلاني از اول درس بخون، گفت از اول كتاب بخون!
همه بچه ها اينجوري: :o
+
يكي دوستام اسمش نازليه ُ قدش خيلي بلنده.واسه همين بش ميگيم دراز علي!
امروز زنگ زدم خونشون، مامانش برداشته، ميگم:سلام ببخشيد درازعلي خونس؟! ;;)
بدبخت هنگ كرد :o،من:منظورم نازلي بود! :-[
+
ديروز يكي دوستام غايب بود، زنگ زدم تكليفا رياضي رو ازش بپرسم.
بم ميگه: خوب من كه غايب بودم، من" بايد از تو بپرسم! ;D
بدجور ضايع شدم... :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو امتحان عربی سوال بود که جنگل چی میشه به عربی,یه بچه ها اینو نوشته بود:"جنگل:الجنگل,الباغه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!11
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز یکی ا بچه ها داش(به شوخی :-") شرایط یه پسر ایده آلو میگف(داریم یه همچی موجودی واقعا؟ :-??): قدش بلند باشه، خوش تیپ باشه، لاغر باشه بعد :-? چیزشم گنده باشه ;;) ما: :o :)) =)) بعد دیدیم بچه داش بازوهاشو نشون میداد ;D طفلی اینشکلی شد: :-[ #:-S ^#^
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوسم داشت کلاس گوشیشو میذاشت B-) گفت قیمت گوشیم به صورت نزولی رفتهبالا :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز يكي از دوستام با جديت تمام گف اه فلانيم ابروهاشو صلاح كرده! [-(
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ریاضی:

روش های تجزیه:

یک...

یکی از بچه ها:بترک!!!
--------------------
معلم عربی:

"ی" ساکن رو این طوری نوشت:

lــــــــــــــl !!!
ـــــــ
ما هم بهش گفتین باید این طوری بنویسه:

lــــــــــــ
ــــــ

بعد گفت اووووو چه کارا این که راحت تره!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دارم کاهو میخورم به مامانم میگم:کاکائوِ خیلی خوشمزه بود!
مامانم:آره کاهوش کاهویِ خوبی بود! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

کاپیوتر مدرسه یهو شات دان شد بعد من داد زدم اه این لامصب چرا شوت دان شد وسط کار!!؟؟؟
شوت شد کارم با شات دان قاطی شد!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی ازبچه هااومدسرزنگ دینی بگه بایداحادیث هم حفظ کنیم

گفت:این آیه هاروهم بایدحفظ کنیم دبیرگفت منظورت حدیثه دیگه نه طرف این جوری بود :-[ :-[بله

همون روزیکی دیگه از بچه هااومدبگه این حدیث ازامام علیه گفت ازپیامبره منم گفتنم منظورت امام علیه دیگه نه گفت آره راست می گی البته فرقی ندارن من اینجوری بودم فقط :| :| :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس دینی بودیم دبیرگفت روزقیامت مهرمی زنن سرزبون آدماکه نتونن حرف بزنن وگناهاشونوتوجیح کنن حالامن چی شنیدم :روزقیامت مرغ می زنن جلوی دهان آدماو............

بلندگفتم خانوم مرغ می زنن؟؟؟همه بچه هااین جوری شدن =)) =)) =)) =)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلاس المپیاد شیمی_مدرس:حسین جعفری
امتحان داشتیم آقای جعفری میخاستن اذیت کنن هی بین ما راه میرفتن که ما تمرکز نداشته باشیم
بعد امتحان...
استاد: فقـــــــط واسه این راه میرفتم که تمرکز شما رو از بین ببرم! >) ;D
یکی از بچه ها : امروز که خوب بود آقای جعفری...کفشاتون اسپورت بود!امان از اون روزایی که کفش پاشنه بلند پاتون میکنین!
(منظورش کفش مردونه بود ;D)
استاد: :o
ما: =))
دوست عزیزمون: :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها با شوقُ اشتیاق : بچه ها من سلطان قلبها رو تازه دیدم. رنگِ چشمهای فردین خیلی قشنگه ها.
یکی از دوستان با نهایتِ سردیِ لحن : فیلم که سیاهُ سفید بود. رنگِ چشم ِ فردینُ از کجا دیدی تو؟
نمی دونم چی داشت؛ ولی بعدش هممون =)) شدیم. :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دختره اومده تو مغازه ی مانتو فروشی به فروشنده میگه از این سایز مانتو رنگ من ندارین؟
:))

+دبیر ریاضی داشت برگه های امتحانو جمع میکرد من دیدم وقت هست سریع رفتم پایین یه کُپل خریدم اومدم بالا سر کلاس ;D
بازش کردم همین که گذاشتمش تو دهنم ( حالا تصور کنین یه کپل قرمز :-" ) ، معلم برگشت گفت: نوش جانت :))
-کناریم: با آتیش در جهنم یکیت کرد =))
-من: :|
:)) :))
با این حال تا آخر کلاس به خوردن کپل ادامه دادم حتی به آدامس داخلشم رسیدم :-"
 
Back
بالا