خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم بی اجازه به دفتر شعرم* دست زد
بعد این دفتره خیلی خوشگله
یهو در حالیکه داد و بیداد میکنه:مااااامان!این دخترتو ببین!دفتر ب این قشنگیو هی توش مینویسه خَرَم!خَرَم! X-(
من:خودتی بی ادب!بی شخصیت ****!{ :-"} کجاش نوشتم خَرَم؟! :|
خواهرم:اَه!بی حافظه!ببین نوشتی:خَرَم آن روز کز این منزل ویران بروم,راحت جان طلبم ....
من: :| :-w مامانم: :))
*لازم به ذکره ما هنرشعر گفتن نداریم!شعرای بقیه رو کپی میکنیم! :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

آب خونمون یه دفعه قطع شد گفتم ببینم کل ساختمون آب قطع یا لوله های ما مشکل داره . بعدش زنگ زدم یه همسایمون گفتم :
من: آقای فلانی ما آبمون نمیاد. شما آبتون میاد ؟ :-?
همسایه : هااااان ؟! =))
من : #-o :-[ =))

(گرفتی قضیه رو ؟! =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) )
 
پاسخ : سوتی‌ها

زهرا بهم گف بیا یاهو بعد من نبودم بعد پ.خ داد دوباره گف:

به نقل از ضَهرا :
15 ربع دیگه میام یاهو.
=))
15 ربع دیگه میشه حدود 3 ساعت و اینا :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب فتح الله زاده رو آورده بود تو 90 بعد یهو گفت :"آرزوی طاعات ُ عبادات دارم واستون..." =))

+الان استقلالیا دیس میکنن ;D.
 
پاسخ : سوتی‌ها

با یکی از دوستام رفتیم بستنی نونی گرفتیم بعد یکم اب شده بود. بعده این که نصفش رو خوردیم میگه کاش نمیگرفتیم چون هم اب شده هم چوب نداره
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش داشتم با دوستم صحبت میکردم بعد نمیدونم چی شد هی صداش قطع و وصل میشد بعدش صداش اصلا نمی رسید:
من: الو الو صدات از سر کوه میاد
دوستم: الو الان که خوبه دیگه صدا...راستی چی گفتی اونجا؟؟!!
من: گفتم صدات از سر کوه میومد
دوستم: :)) :)) =)) معمولا میگن صدا از ته چاه میاد نه سر کوه
من: آره آره :-?منم منظورم همین بود خب :-[ :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

بحث سر این بود که یکی از همسایه ها مُرده بود :-"
منم هول شدم گفتم بار اولش بود که میمُرد ؟ :-<


× خواهرم : مگه همه چند بار میمیرن ؟ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس ریاضی بودیم من جواب یه سوال رو که معلممون پای تخته نوشته بود بهش نشون دادم گفت : غلطه !
بعدش دیدم راه حل من درست بود و جوابممون هم درست بود
من: اقا من که درست نوشتم ! ~X(
معلم: نه ! تو منظورتو بد رسوندی !
من: خوب شنونده باید عاقل باشه ! :-" (ییهویی از دهنم پرید ! )
معلم : X-(
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر افطار به خواهرم چند بار يه چيزو گفتم گوش نمى كرد بعد عصبانى شدم گفتم آدم شونصد تا حرفو يه بار نمى گه X-( :-w ;D
بر حسب اتفاق اين يه دفرو شنيدو گفت بله بله آدم شونصد تا حرفو ده ها هزار بار بايد تكرار كنه ;))
...
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو ماه عسل خانومه گفت : مادر و بچه به سلامتی به دنیا اومدن
:-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پسر عمم امدن اینجا رفتن سر لب تاب بعد پسر عمم میگه نسرین یه پیام امده میگه باتری ایز لاو یعنی چی
اون پسر عمم داد میزنه یعنی باتر عاشقته
:)) :)) :)) :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز سر کلاس فرانسه معلم داشت گرامر توضیح میداد، 2 تا از بچه ها نمی فهمیدن
عصبانی شده بود گفت:خب devoir یعنی چی؟!
من گفتم: بایستن
گفت:خب حالا pouvoir یعنی چی؟؟!!
من: تانستن!(تونستن رو بر وزن همون بایستن گفتم ;D)
 
پاسخ : سوتی‌ها

خطمو عوض کرده بودم خواستم دوستمو بذارم سرکار .یه هفته گذاشتمش سرکار.بعد از یه هفته فهمیدم دوستم نبوده یه بد بخت دیگه رو اشتباهی گذاشتم سرکار :-" :-" :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

جدیدا چقدر سوتی زیادههـــ!
دیشب تو ماه عسل:
علی ضیا:اروزتونو بگید
خانومه:آرزو دارم مرگ ارومی داشته باشم چون زندگی پرتلاطمی داشتم.
علی ضیا:انشالله انشالله!!!!
اصن اینقدر خندیدم چایی پرید تو گلوم! =))
***
ی بارم همسایه ی عمم اینا داشته واسش میگفته:....حاج خانوم!من بهش گفتم اینجوری بکنه بهتره.جوونای الان کلشون باد داره!دُرُوغ مِگُم تو رو بِخُدا؟(لهجه ی سبزواری)
عمم در حالی که اصن حواسش نبوده طرف چی میگفته(و داشته صلوات میفرستاده با تسبیح):بعـــله!بعـــله!
خانومه: :|
ما: =))
***
دیشب داشتم واسه مامانم توضیح میدادم شوهر خانم صاد با اینکه خودش قدش 180 اِ قد شوهرش 170 و کوتولس و اینا!بعد خواستم یه مثال بزنم مامانمو شیرفهم کنم گفتم:
میدونی مامان؟قشیه ی این خانومه و شوهرش درست مث پتوییه که آدم رو خودش میندازه بعد پاهاش از پتو بیرون میاد!!!!!! مامانم: :| :|
بعدا فهمیدم چی پروندم! X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

پاشدیم رفتیم نون بخریم وختی داشتم برمیگشتم دستم یه پلاستیک نون و یه دسته دیگه ام ماست بود با یه انگشتم گوشیو گرفته بودم و با انگشته دسته دیگه ام یه شکلات بود
داشتم میرفتم به زور یه دفه یگی اس ام اس داد گوشی ام ویبره زد و یه دفه پلاستیک نون پاره شد همه نونا ریخت رو زمین گوشی ام افتاد رو زمین تمامه باتریشو سیم کارتو همه چیزش ریخت زمین ماسته هم درش پاره شد همش ریخت زمین فقط شکلاته تو دستم مونده بود اونم انقدر اعصابم خورد شد محکم زدمش زمین خورد شد داشتم دیوونه میشدم! :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیدین میگن هرکی دسته گله عروسو زودتر بگیره میگن عروس بعدی اونه
ما رفته بودیم عروسی با خاهرم که 4سال از من بزرگتره رفتم بعد پیش عروس که رفتیم با کلی ذوق گفتم دسته گلتو اول بده من من عروسه بعدی باشم
بعد دیدم نسرین همینجور داره نگاه میکنه X-(
من: ^#^ میخاسم بگیرم بدمش به تو
:-[
بعد دیه با ناامیدی دسته گلو دادیم به خاهرمون
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز یکی از بچه هامون از این بادکنک های لاتکسی که برای جلوگیری از بیماری های مقاربتی در اعمال خاک تو سری استفاده میشه آورده بود مدرسه! =)) - بعدش همون صیح تو کلاس اون موقع همهمه بود بادش کرد و ترکوند اما از شانس ما صداش زیاد بود و معلممون فهمید !
معلم : کی کیسه ترکوند ! ! ! X-(
ما : حتما صدا از بیرون بوده آقا ! :-"
معلم : :-?
من و دوستم : >)

یه روز روزه بودم دیگه حدود ساعت های 8:20 دیدم تلویزیون داره از این ذکر ها و سرود های عربی پخش میکنه که اتفاقا تو یکیش یه دفه کلمه ی الله اکبر رو گفت منم فکر کردم اذانه بعدش یه لیوان آب رو با چه ولعی خوردم !
مامانم : متین هنوز اذان نگفتن که تو آب میخوری ! :o
من : وای ی ی ی ! X_X


زماني که 6 سالم بود یه روز يکي اومده بود ماهوارمونو درست کنه اما تا اين از در اومد تو :
من: هه هه ! يارو رو ! گوشاش شبي ميمونه ! :))
خانواده : :o X_X
اون مرده : اشکال نداره بچه اس ديگه ! :)
من : >)
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلممون گفت یا باید کلاس شما رو بذارم 8:30 تا 10 شب یا کلاس اون یکیا رو!
بعد هیچ کدومتونم نمیخواید چون وقت افطاره..........منم دیگه ساعت خالی ندارم حالا چ کار کنیم ب نظزتون؟

دوستم:( #-o):وا خب یا ما یا اونا ی ی ربع زودتر افطار میکنیم
=)) =)) =)) =))
بعدش: X_X ^#^ :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکو نیم ساعت سرِ کوچه نشسته بودیم بعد موقع بلند شدن فهمیدیم تو جوبیم!!!!
~X( ~X( ~X(
 
Back
بالا