• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

hidden

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
676
امتیاز
369
نام مرکز سمپاد
سلطان شهیدان
شهر
کرج
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
دارو
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ☺AMIR7.2☻ :
اگه یادتون باشه تو سریال باغ مظفر اسم خر یارو بود"ملوس" منم یه بار زنگ زدم خونه رفیق شیشم....مامانش گوشی رو برداشت این و مامانش صداشون کپی هم بود(البته 3 سال پیش) منم گفتم چطوری ملوس؟؟؟اخه مامیشم میدونست من بهش میگم...وای چشمتون روز بد نبینه:مامانشم گفت ملوس خوابه امیر جان!!!
وای هر وقت یادم میاد.......

خوب شد گفتی
دو سال پیش بود ..بیرون بودیم خواستیم زنگ بزنیم ب یکی بیاد بریم بچرخیم ...دوستم از تلفن عمومی زنگ زد خونشون .. صدای مامانش خیلی شبیه خودشه
مامانش برداشت گفت : الو
دوستم : سلام چا..ال ...پاشو بیا بیرون...
مامانش یکم مکس کرد ...بعد گفت : حامد خوابه ... رنگ دوستم پرید سریع قط کرد .....(افتضاح ...شانس افارد تلفن عمومی بود مارو نشناخت)

------------------
سوتی های داغ امروز و دیروز :


امروز میخواستم یکی رو به دوستم نشون بدم ک لباسش سبز چمنی بود گفتم : اون مرده که سبز تنیسی پوشیده

میخواستم گوشی 5230 رو ب دوستم معرفی کنم ... خواستم شکل ظاهریشو توضیح بدم ... گفتم گوشیه ارشام رو دیدی ؟؟ اون نه

تو پارک دنبال دوستم گذاشتم ... اومد حرکت بزنه از رو سیم های دور چمن پرید پاش گیر کرد ب سیمها با کله رفت تو درخت ...کلی خندیدیم

(بازم بود ولی یادم نمیاد :( :()
 

hidden

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
676
امتیاز
369
نام مرکز سمپاد
سلطان شهیدان
شهر
کرج
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
دارو
پاسخ : سوتی‌ها

معاون سال سوم اومه بود تو کلاس صحبت کرده بود .... اومد بره بیرون در زد ...درو باز کرد رفت

این خیلی سوتی نیست ولی :
سال دوم دبیر پرورشیمون یکی از بچه های بسیج بود تپلی ...
بعد درس قوانین اجتماعی میداد همه تا جایی ک میتونستن میپیچوندن... ی بار میخواستیم بریم تو حیاط فوتبال بازی کنیم تک تک پیچوندیم تا تیم تشکیل شد توپو هم از پنجره انداخته بودیم پایین :D ... دیگه فهمید از اون ب بعد گیر داد

حالا ی روزی دوستم گفت : آقا اجازه بریم بیرون ؟ دبیر گفت :نه
دوستم شاکی شد گفت : آقا شما چا..الید ؟؟؟ :D :-" ..
دبیر گفت : هااان ؟؟؟
دوستم : آقا چا..الید دیگه نمیزارید ما بریم بیرون ...
دبیر یکم فکر کرد دید حق با بچه هاست گفت: بچه ها بخدا باید من اینارو درس بدم. .. گفتن درس بده اینارو ... ( سوتی بودنش اینجا بود ک چیزی نگفت به دوستم)
بعد آخر کلاس یکی دیگرو گشید برون گفت : این حرفای زشتو چرا ب من میزنید ؟؟
 

alex delpiero

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
796
امتیاز
1,215
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی (شعبه دیگری ندارد ...)
شهر
کرج
مدال المپیاد
سال 1388 قبولی المپیاد نجوم مرحله اول ، سال 1389 و 1390 قبول مرحله اول المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتیه یکی از رفقاس
زنگ زده خونمون
می گه کجایی؟
می گم : بیرونم
می گه : خب کجایی؟
می گم پارک خانوادم
: می گه منم همونجام کجاشی؟
من : فلان جا
اون : وایسا اومدم

یه ربع بعد زنگ زده می گه کجایی پس
بعد بهش قضیه رو گفتم
:)) :)) :))

اینم سوتیه یکی از معلماس حال ندارم بزنم تو تاپیک سوتی معلما
البته معاون بود
به بچه ها گفته بود فتوکپی شناسنامه بیارید
پشتشم اسمتون رو بنویسید
 

saray

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
79
امتیاز
74
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
مدال المپیاد
فیزیک
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار معلم فیزیکمون به جای اینکه بگه سلف استیک............ گفت جوی استیک!!!!!!!!!!! :D

یه بار یکی از معاونامون خواست بگه میبریمتون راهپیمایی بگین مرگ بر ضد ولایت فقیه قاطی کرد گفت میبریمتون بگین مرگ بر اصل ولایت فقیه!!!!!!! :)) :)) :)) :)) :)) :))
 

kosarb

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
60
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
قم و اصفهان و تهران
پاسخ : سوتی‌ها

من یه دفعه داشتم درس می دادم
بچه ها چند تا صندلی چیده بودن کنار
من همین جور که عقب عقب می رفتم و نوشته های پای تخته رو توضیح می دادم
یه دفعه گیر کردم به صندلی ها و ولو شدم رو شون
کلاس رفت رو هوا
این قدر عصبانی شدم که دلم می خواست داد و بیداد و بزارم سرشون
اما وقتی بلند شدم و قیافه ی دبیر ریاضیمون رو دیدم کلی خندم گرفت

یه دبیر زیست شناسی هم داشتیم خیلی گیر بود
من پارسال که تازه رفته بودم اصفهان بد جوری لهجه ام قاطی شده بود
داشتم سر کلاس زور می زدم که بدون لهجه و ادبی براش نطق کنم
که یه دفه وسط حرفام گفتم "یخته"(یعنی یه ذره)
 

محمد!

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
402
امتیاز
213
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی1 تهران
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
مهندسي صنايع
پاسخ : سوتی‌ها

این یه جورایی سوتیه هم هست و هم نیست
معلم دینی ما اقای س 4 سال پیش براشون یه اتفاقی می افته
به این صورت که اون موقع ها ایشون با بچه ها خیلی شوخی میکردن، بچه ها هم میان یه روزی با ایشون شوخی کنن! (< (<
میخی حدود 5 سانتی رو روی صندلی ایشون قرار میدن و اقای س بدون توجه به میخ روی صندلی میشینه! (< O0 O0
بعد یهو داد بلندی میکشن و موجب پارگی ... میشن :D
خون کل میز و صندلی معلم رو کثیف میکنه و ایشون رو به بیمارستان بالای مدرسمون میبرن!
*****
از اون ماجرا 4 سال میگذره و با این وجود ایشون همیشه موقع نشستن رو صندلی روی صندلی دست میکشن و میشینن!
+ فراموش نشه
 

mendegar_7091

کاربر فعال
ارسال‌ها
68
امتیاز
9
نام مرکز سمپاد
اهواز
شهر
اهواز
دانشگاه
ایشالا تهران!
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس فیزیک بودیم دبیر یه مسئله حل کرد یکی از بچه های گفت میشه دوباره توضیح بدین؟ خودشیرین کلاس :-& اومد توضیح بده دبیرمون گفت هـ اطلاعاتتو نگه دار زنگ تفریح استفاده کن :)) آروم گفتم هه! ر*ید بش! B-) دبیرمون اومد توضیح بده یهو زد زیر خنده گفتم بسم الله فهمید منم این مرده هم وحشی باس برم بیرون! :-" نفهمید :-ss :-" <D= O0
 

Sir_Alireza

کاربر فعال
ارسال‌ها
40
امتیاز
17
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتي
مدال المپیاد
كامپيوتر
دانشگاه
ع پ اصف
رشته دانشگاه
med
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار معلم فیزیکمون اومد بگه گوش کن بطور خنده داری بجای حرف "ش" ، "ز" گفت
 

alizad

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
19
نام مرکز سمپاد
شهیدحقانی
شهر
بندرعباس
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار سر کلاس مطالعات بودیم کلاس داشت واقعا کسل کشنده میشد .می خواستم جو کلاس رو عوض کنم
یه سوال پرسیدم که معلم نفهمید چی گفتم همه هم منتظر بودند که سوالمو تکرار کنم
من هم می فهمیدم سوالم خیلی چزت بود سریع سوال رو عوض کردم یه سوال دیگه پرسیدم
باز هم کسی نفهمید چی گفتم باز هم همه منتظر بودند تکرار کنم
این دفعه بغل دستیم فهمید که دارم الکی سوال می پرسم
در گوشم گفت چی داری میگی؟؟؟؟؟؟؟
من هم از فرصت استفاده کردم بلند گفتم ممنون اقا مشکلم حل شد
بعد از کلاس داشتیم از خنده میمردیم
 

سیما

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
312
امتیاز
2,830
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
همدان
دانشگاه
ایشالا که شهید بهشتی :)
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

این تابستون با معلم فیزیکمون (آقای غروی) کلاس خصوصی گرفته بودیم ، چون کلاسمون 8 صبح بود همیشه خواب بودیم سر کلاس. یه دفه من از دهنم پرید و بدون فکر گفتم: آقای غروی بیاین بخوابیم. مردم از خجالت :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
 

سیما

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
312
امتیاز
2,830
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
همدان
دانشگاه
ایشالا که شهید بهشتی :)
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار بابام رفته بودیم از بانک پول بگیریم برگشتنی پولا دست من بود در بانکم شیشه ای بود منم داشتم میدوییدم نفهمیدم شیشس. که به شدت هر چه تمام تر خوردم به شیشه و....
 

Your feline

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,059
امتیاز
16,981
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان
شهر
شهرستان
سال فارغ التحصیلی
105
پاسخ : سوتی‌ها

من اينو قبــلا يه جــا ديگــم گفتم . سال اول كــه بوديم ســركلاس دينــي صندلي هامونو به دور چيـده بوديم ن***ل ( از بچــه هاي كلاسمون ) داشت با يكي ديگه از دوستاش در اون ســر كلاس صحــبت مي كــرد كه خــانوم متــوجه شدن . نهــال هي ادامه مي داد و ايشون هي نيگــا ميكردن تا بالاخره ديد خانومو ن**ل . خانم گفــتن :ن**ل چيكار مي كردي ؟ ن**ل : ( در 180 درجــه وقـاحت ) : حرف مي زديم ! خــانوم ( با صداي بــلند ) : من معـذرت خواهي قبــول نمي كنم ؛ از همــون اون غلط نكنيــن كه اين به روزتون نيــاد !!!
 

alizad

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
19
نام مرکز سمپاد
شهیدحقانی
شهر
بندرعباس
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Q U E E N :
من اينو قبــلا يه جــا ديگــم گفتم . سال اول كــه بوديم ســركلاس دينــي صندلي هامونو به دور چيـده بوديم ن***ل ( از بچــه هاي كلاسمون ) داشت با يكي ديگه از دوستاش در اون ســر كلاس صحــبت مي كــرد كه خــانوم متــوجه شدن . نهــال هي ادامه مي داد و ايشون هي نيگــا ميكردن تا بالاخره ديد خانومو ن**ل . خانم گفــتن :ن**ل چيكار مي كردي ؟ ن**ل : ( در 180 درجــه وقـاحت ) : حرف مي زديم ! خــانوم ( با صداي بــلند ) : من معـذرت خواهي قبــول نمي كنم ؛ از همــون اون غلط نكنيــن كه اين به روزتون نيــاد !!!
اسم این بنده خدا رو که گفتید
با اینکه ما نمی شناسیم
.........................................................
یه بار سر کلاس تاریخ(سوم راهنمایی)بودیم معلم داشت درس می داد
من و دوستم می خواستیم نفر جلویمون رو اذیت کنیم
داشتیم فکر میکردیم چی کار کنیم که یه فکر شیطانی به ذهنم رسید وقتی به رفیقم گفتم دهنش باز موند
ما تصمیم گرفتیم نوک پرگار رو فرو کنیم تو کمره این جلویمون
معلم همینطوری درس می داد که من محکم زدم تو کمره این بدبخت(با پرگار)
ای بنده خدا هم بلند گفت:آییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
معلم گفت اخر کلاس چه خبره؟؟؟؟؟؟
من هم گفتم اقا چیزی نیست شما به درس ادامه بدین
 

!!...me

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
411
امتیاز
568
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۲ تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

معلم دینی ! ...

از صندلی افتاد پایین ! :))
 

saye3000

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
441
امتیاز
193
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قم
شهر
قم
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستیم بریم خونه یکی از اقوام،من زنگ زدم خونه شون ببینم هستن یا نه.پسرش گوشی رو برداشت.من سلام و علیک که کردم گفتم : تشریف دارید میخوایم بیایم خونه تون؟ پسرش گفت : "گوشی".من فکر کردم رفته گوشی رو بده به مامانش.بعدش که دوباره گوشی رو برداشت فکر کردم مامانشه دوباره سلام و علیک کردم.خیلی سوتی بدی بود
 

راضيه

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
368
امتیاز
131
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
تهران
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : سوتی‌ها

من نميدونم چرا شانس ندارم هروقت دارم اداي يه معلميو در ميارم در نزديكي من حضور داره بدبختيه ها ابرو باسم نمونده
چند وقت پيش مسيول پروژه هوافضامون گفت دوشاخه رو بزن تو پريز نميدونستم مال خود سه راهيه زدم تو خودش ; بعد اين معلممون حي ميگه چرا روشن نميشه بعد گند منو فهميد نميدونم اون لحظه منو چي فرض كردD :D :D
 

PASHEH

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
150
امتیاز
157
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بندرعباس
پاسخ : سوتی‌ها

این قضیه مال سوم راهنماییه:
معلم ریاضیمون(دقیقا روبروی من ودوستم) من و دوستمو خیلی دوست داشت و تو هر موردی از ما نظر میخواست.یه روز وقتی یه مسئله پای تخته حل شدوبچه ها داشتن مینوشتن از اونجایی که ما قبلا حل کرده بودیم وبیکار بودیم دوستم به من گفت به نظرت ما امروز ناهار چی داریم؟من هم که انتظار نداشتم سرکلاس ریاضی این سؤالو ازم بپرسه گفتم:کوفت و زهرمار!!! خلاصه اینکه هردومون زدیم زیر خنده،وچون ردیف اول بودیم در حالیکه من ودوستم ازهمه جا بیخبر داشتیم میخندیدیم بعداز مدتی دیدیم معلم گرام با حالتی برافروخته داره دعوا میکنه که خجالت نمیکشید وسط درس دارید میخندید و مسخره بازی در میارید؟
حالا جالب اینجاست که من متوجه نبودم داره با کی دعوا میکنه و چون زیاد خندیده بودم چشمم خوب نمیدید فکر کردم معلم داره از بین من ودوستم (فاصله ی بینمون)باز هم با اونایی که همیشه سرکلاس حرف میزنن دعوا میکنه.همین طور هی برمیگشتم و پشت سرمو نگاه میکردم ببینم چهره ی کدوم یکی ازهمکلاسیامون خجالت زدست که میدیدم همه به من زل زدن :)) درحالی که معلم با همون حالت تهاجمی داشت به من نگاه میکرد وبه دعواش ادامه میداد و من نمیدونستم منظورش منم تا اینکه وقتی دید ما هیچی نمیگیم گفت نه خانم فلانی(دوستم)؟شما دارید میخندید معلم فکر میکنه دارید مسخرش میکنید وگرنه چیز دیگه ای نبوده که بهش بخندید،من از شما انتظار نداشتم و...و اینجا بود که فهمیدم از اول تاحالا تمام دعواش سر خندیدن مابوده...
 

Kinder

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
434
امتیاز
2,315
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی عمران/جامعه‌شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

1 خاطره از 2 سال پیش !
مدرسه ی ما 3 طبقست و هر طبقه ماله یک پایست و کلاس های طبقه ها از نظر مکانی با هم مو نمی زنن !!! ما هم اول 4 بودیم !
زنگ ورزش بود بچه های ما هم همشون تو حیاط ! رفتم تو کلاسمون دیدم بچه ها با لباس فرم ( نه ورزشی ) سر کلاس رو نیمکتا نشستن !
1 قدم رفتم جلو دیدم بچه ها بچه های خودمون نیستن !
قدم دومو که برداشتم دیدم معلم هم سر کلاسه !
قدم سومو که ... خب قدم سومو برنداشتم رفتم در کلاس دیدم نوشته دوم 4 !!! :D
برگشتم تو کلاس گفتم :« بهم گفتن بیام بگم فلانی بره دفتر !!!!!!!!!!!!!!!! » ( باهاش صبحش دعوا کرده بودم !!! :-" )
خلاصه طبیعیش کردیم اومدیم بیرون فقط یادمه مث سگ دوییدم وسایلمو ورداشتم از مدرسه زدم بیرون !!!!!!! :-"
 
بالا