خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

یکی به من بگه چه شباهتی بین دیافراگم و گرامافون وجود داره ؟ ;D

گرامافونم درد گفت بس که خندیدم ... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

وای امروز رفتیم سر کلاس شیمی کنفراس بدیم.
دیدم همه از شدت خنده سرخ شدن (من هم هاج و واج مونده بودم که ملت برا چی می خندن)
بعد کنفرانسم که تموم شد و رفتم نشستم فهمیدم که علت خنده ی بچه ها زیپ باز شلوارم بود. :-[ :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

من خودم کم پیش میاد سوتی بدم ولی یه دفعه یکی از بچه ها توی کلاس ادبیات پرسید : آقا "گ" مصوته ؟!
هم ما، هم معلم داشتیم از تعجب شاخ در میاوردیم ! آخه از "گ" صامت تر داریم ؟!
 
پاسخ : سوتی‌ها

پیرو مسابقه ی طراحی پوستر واسه نهمین همایش ریاضی پژوهان جوان (CRRS ) یکی از دوستان ِ محترم که پوستر طراحی شده اش رو واسمون ایمیل کرد
ما دیدیم و زیاد خوشمون نیومد بستیمش ، یک لحظه من یه چیز ِ غیر طبیعی دیدم ، دوباره بازش کردیم دیدیم --> (به اون قسمت ِ وسط راست دقت بفرمایید ... )

poster_sooti.jpg

دلبندم ؛ علی صادقی بازیگرِ کمدی ِـه الانم در قید حیاتِ ، اون رضا صادقی هستش که فوت کرده و همایش مربوط به ایشونه
ملت با چه اعتماد به نفسی پوستر هم طراحی میکنن :-"

× ویرایش : :)) دوستان از اتاق فرمان اشاره میکنن یادواره رو هم اشتباه نوشته :-" ، ممنون از نکته بینی تون :د
 
پاسخ : سوتی‌ها

ofonuhrwift1y0n0er4j.png
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداش کچیکم به بزرگه گف بیان دنبالم منم از ترس اونا فرار کردم تو اتاق در را هم دو بار قفل کردم(خودم فک کردم یکبار قفل شده) ;D

بعد از چند دقیقه قفل اولی را باز کردم در را باز کردم دیدم باز نمیشه فک کردم در را از پشت گرفتن...با مشت زدم به در ،با لگد زدم ،در را کشیدم دیدم انگار نه انگار باز نمیشه داد زدم:

درو باز کنید!!!

دوباره با لگد زدم به در

یک دقه شک کردم گفتم شاید قفل باشه

کلیدو چرخوندم دیدم قبلش قفل بوده :-[

بعد اومدم بیرون داداشم مات و حیران داش نگام میکرد گف محدثه خیلی درگیری :))

منم: :-[
=)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

لوگوی ایسوس ( یا اسوس یا هر چی شما بگی) رو دیدین که؟ :-"

ASUS-and-Gigabyte-Will-Not-Attend-CeBIT-2008-2.jpg


الان شما یه بچه سال دوم دبستانی که انگلیسی بلد نیس فارسی بلده فقط. بعد هی هر روز اینو رو کیس کامپ میبینی :-"

نمیخونیش کنکار؟

من که میخوندم :> :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با یکی از دوستان در مورد مدارس شاهد حرف میزدم بعد گفتم هرکس درساش خوبه میتونه بره تو مدارس شاهد!!

بعد طرف برگشت گفت:نه اگه یک جاش کلفت باشه هم میتونه بره!!!:-" :-" ;D

منظورش این بود اگه پارتی کلفت داشته باشه!!
++++++++

اومدم برای مامان بابام و داداشم کلاس بزارم!!
خیلی با اعتماد به نفس برگشتم گفتم نیوتون گفته من 999بار شکست نخوردم!!999راه پیداکردم که به نتیجه نرسیدم!!
داداشم برگشت گفت:منظورت ادیسونه دیگه اره؟؟!!چون نیوتون تو سرش سیب خورد!!:-? ^-^
من:اره اره!منظورم همون بود!اسمش مهم نیس که!!حرفش مهمه!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

مادربزگم پاش مويه كرده بعد برگشت رو به مامانم گفت: "ميگن سوپ پاي مرغ خوبه. واسم يكم پاي مرغ از اين يارو ميگيري؟"

بعد مامانم گفت: "مامان جان تو اين محله ها فك نكنم كسي پاي مرغ بخوره!"

بعد من گفتم: "خب بگو واسه سگمون ميخوايم"

يه دفه ديدم همه بهم نگاه ميكنن

- خب حالا سگ كه نه بگو واسه مامانم ميخوام پاش ضرب ديده :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو مدرسه ی سوتی زیاد میدن.چندتا شو میگم:
دبیر ادبیات:این دبیرمون زیاد صدا مون میکنه ،(پارسال)آخرای سال که دیگه از دستمون کفری شده بود بهمون می گفت آی در دیوار و جالب تر اینکه ما هم خیلی خوشحال میشدیم می گفتیم خانوم مارو صدا کردیم؟ ;D(ذوق زده)

دبیر ریاضی:کلاس فوق گذاشته بودن برامون ،وسط کلاس بغل دستیم گفت الناز کف پاشنه ی کفش خانومو نیگاه کن!!!من وفاطمه رفتیم تو نخ کف پاشنه ی کفش خانوم و نشستیم به نقد وبررسی(آخر بد جور ساییده شده بود)....ییهو خانوم گفت بچه اینقدر پرو ... :-?ما خودمون رو زدیم به اون راه :-?? :-??ولی تا آخر کلاس پاشو روپاش ننداخت و جلسه ی بعد هم کفششو عوض کرد. :))

دبیر سیزیک(فیزیک):این دبیرمون خیییییییییییییییییلی تابلو اصلا کل کلاسش جکه. :Pنمی دونم خیلی بچگیش عقده ای بوده (نسبت به خط خودش)وقتی مطالب می نویسه شروع میکنه به زل زدن به تخته اونم با چه حالتی...دستشو میزنه به تخته (تکیه میده)دست دیگر به کمر و پاها جفت واون وقت که کلاس از خنده برای اولین بار ترکید.وهر وقت که از راه پله میگذره .طراحآفتابه گذشت.
 
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم پس از سه سال تحصیل پر مشقت و اینا پریروز میگه که مامان دست راست من کدومه؟
مامانمم که صبر ایوب داره در تربیت کودکانی با ضریب هوشی زیر خط فقر(نمونش من بودم که عاقبت بخیر شدم :-" :)) ) میگه که قربونت برم همون دستی که باش مینویسی دیگه...
داداشم: اسم یه وسیله بگو که توش خط راست بکار رفته باشه...
ما:تلویزیون،پنجره،در،...
بعد داداشم یه قیافه ی دانا گرفته به خودش با کمال افتخار میگه که:وای چقد شما خنگین...تلویزیون سمت چپه منه نه سمت راستم...یعنی تلویزیون برای شما خط راست داره ولی برا من خط چپ داره...
برادر نابغه و اینام نعمتیه ها :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

از طرف مدرسه ما رو برده بودن آبیدر
(یه کوه خیلی سرسبز و باحال تو سنندجه فک کنم نصفی از شهر هر هفته میرن اونجا. خیلی چیزا داره سینمای روباز- که هیچ وقت روشن نمیشه - پارک مسجد رستوران انواع و اقسام چیزها)
پیش نیاز درک سوتی:
تو آبیدر یه جایی هست میگن حضرت خضر از اونجا عبور کرده
ما به زبان کردی به اونجا می گیم : خیره زنا kherazna
همه میدونن که حضرت خضز زنده هستش طبیعتا و واسه همین بهش میگن خضر زنده

یعد از کلی کوهنوردی و عبور از جاهای صعب العبور با هر جون کندنی رسیدیم
یکی از بچه ها خیلی خسته بودش برگشت بهم گفت:
خب دیگه قبر این حضرت خضر کجاس بریم زیارت کنیم و بعدش برگردیم حال ندارم وایسم اینجا
من:
=)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه چیز جدیدی یادم افتاد
چند هفته پیش سر کلاس با دبیر دینی مون دعوا شد و خلاصه اونم که از خداش بود
کلی فحش داد و کلی حرص خورد
بعنی خداییش عین گچ شده بود
بعد زنگ زد گفت به ناظممون بیاد بالا
ناظمه اومد بالا دبیر گفت دیگه من با این کلاس کاری ندارم یه دبلر دیگه براشون پیدا کنید
از بس حرص خوردم تمام بدنم مت یخ سرد شده
بعد دستشو دراز کرد به ناظممون گفت ببین دستم یخ زده
(ناظم ما هم که همیشه دستکش دستشه امکان نداره یه روز دستکش دستش نباشه)
با همون دستکشا دستشو گرفت گفت:
وای خدایا چقد سرده دستتون
خداییش من خودم دستکشاشو لمس کردم خیلی کلفت و ضخیم ان از اون نازک توری ها نیستن هیچی رو نمیشه باهاش حس کرد
=)) =)) =)) =))
یعنی ما مرده بودیم از خنده
ولی نمی تونستیم بروز بدیم
خیلی با حال بود
جالبه که نه دبیره نه ناظمه نفهمیدن چی شده
;)) ;)) ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

استاد المپ داشت مسئله تند تند حل میکرد...میگف آهن فلان قدر داریم..مس فلان قدر...بعد یه دفه نفمید برگش گفت...آخرشم این ترکیب فلان فلان شده!...!رو داریم!
بعد یه دفه ما اینجوری شدیم ;D :)) ;))
اونم/// ;D X_X :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

من خعلی سوتی دادم اینجوری! ;D
یه بار برگشتم گفتم ....اگه از المپ در بیام چی میشه! ;Dمنظورم این بود آگه قبول شم! ;D :-"
گفتم دیگه ما رو نمیشماری؟منظورم این بود به حساب نمیاری
یه بارم گفتم چرا داری از جلو بر آمدگی میکنی! ;Dمنظورم این بود چرا ...این یه مورد معادل فارسی نداره! ;D
کللن من حال میکنم ترکی به فارسی ترجمه کنم..ملت شاخ در بیارن به این حالت :-\
 
پاسخ : سوتی‌ها

باو ما چون جدّمون به تبریز برمیگره ، کلا" همه رقم ترکی ُ فول ـیم. چه ترکیِ خودمون ، چه استانبولی! ;D
بعد حالا یه دفعه سرِ کلاس زبان راجبِ یه چی دیسکاشن (!) داشتیم ، بعد من خیلی شیک ُ با اعتماد به نفس شروع کردم به حرف زدن. بعد دیدم همه بد دارن نگاه می کنن ؛ یه کم که به حرف ـایِ خودم دقّت کردم ، دیدم که مثکه کلا" داشتم استانبولی حرف می زدم ! :-"
بعد کلا" معادل که آدم می خواد تو فارسی گیر بیاره برا ترکی ، بدبختی ـی ـه به خّدا !!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم کامپیوتر خونده
همه حرفاشو عجیب غریب می زنه
امروز داش می گف:
آره باید بریم یه دونه از کلید رایت کنیم!
بعد خیلی طبیعی بود حرفش
بعد اصلا من این طوری شدم :o :o
خیلی باحال بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفته بودیم مهمونی بعد مامانم داشت با خالم حرف میزد درباره اینکه چه دامن قشنگی پوشیده بعد خالم گفت که این دامنرو مامانم براش خریده. بعد مامانم دیگه هیچی نگفت تا آخر مهمونی خالم میخواست بره روسریش رو سرش کرده بود بعد مامانم از این روسریه خیلی خوشش اومده بود هی تعریف میکرد. بعد فهمیدیم روسریه هم از طرف مامانم بوده. ;D
 
Back
بالا