خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

واقعا نميدونم چرا!!!!

امتحان ادبيات داشتيم
برگه ها رو داد بهمون
اولين امتحان بود
ديديم 3 صفحه پشت و رو هست!
همه شوكه شديم يه لحظه!!!
بعد كه تقريبا از شوك در اومديم خواستم اسمم رو بالا برگم بنويسم و شروع كنم به جواب دادن
بالا برگه به جا " مريم" نوشتم "ميدان" !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
:o :o :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

=>یکی با همسترای پسر معلم ریاضیمون بازی میکرد...یکی از بچه هام میگفت هانی خوبی؟
!از معلم ریاضی یکی از بچه ها پرسید :اسم پسرتون چیه خانوم؟
گفت:هانی!دوستم که متوجه نشد ,گفت خانوم اسم پسرتونو پرسیدما..همسترا رو نه!! ;))
معلممون گفت:اسم پسرم هانی یه!! خیلی بد شد!! X_X

=> شیرین:من تا حالا با لباس ظریف ندیدمت بفهمم شبیه دخترا میشی یا نه!
مهتاب:از ظرافت بدم میاد کلن...
شیرین:منم بدم میاد..کتاباش همیشه کهنس!
(ظرافت اسم یه کتابفروشیه))
 
پاسخ : سوتی‌ها

جاش تو سوتیا خالی بود
عوضی پاک نکن

فامیل مدیر آموزش پرورش ناحیه ۳ ،سبحانی هستش
به مبینا امروز برگشتم گفتم فامیله مدیر آموزش پرورش ناحیه ۳ چیه؟
گف سبحان=))
نگا بکن چقد سبحان رو بچم تأثیر گذاشته=))
 
  • لایک
امتیازات: .._..
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی کلیپ یاس - از چی بگم ...

yc67wpd8cyaprqgwogf.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

یک مدتی بود یک موجود روانی دقیقا وقتی های ملت خوابن زنگ میزد با تلفنم تا جواب میدادم قطع میکرد ،منم که خوابم سبک با ویبره ی گوشی بیدار میشم .گوشی رو هم که نمیشه خاموش کرد این یکسره من رو بیدار میکرد ولی هر وقت با هر گوشی که زنگ میزدی بر نمیداشت . خلاصه یک روز که این من رو ساعت 5 صبح بیدار کرد بعد از مدرسه زنگ زدم به آخرین شماره دیدم برداشت اولش خیلی طبیعی حرف زدم ولی بعدش دیدم این یارو خیلی پرو تشریف داره و داره انکار میکنه و . . . خلاصه منم که اعصاب ندرام هرچی خواستم گفتم !
بعد از چند ثانه ، من ----> :-ss !
یک نکته که اون روز یادم رفته بود این بود که توی مدرسه یکی از دوستام گوشیم رو گرفت زنگ بزنه منم و اصلا یادم نبود و به خیال این که آخرین شماره همون کسیه که من رو هر روز از خواب ناز بیدار میکنه شماره آخر رو گرفتم ولی بد این که خوب هرچی خواستم گفتم فهمیدم داشتم با بابای دوستم حرف میزدم !
این یکی از بدترن سوتی هام بود که تاریخی شد ! :d
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز هندسه داشتیم، معلممون همون آقا بد اخلاقَس (اصلاح پذیر :-" ) :دی
بعد کُتشو کنده بود آویزون کرده بود ته کلاس، گوشیشم توش بود، بعد وسط کلاس براش اس ام اس اومد،
ما فک کردیم گوشی یکی از بچه هاس، کلی خندیدیم :دی
بعد یکی از بچه ها برگشت گفت: مردم فرهنگ ِ سایلنت کردن ندارن =)) =))
ما: :-"
بعد چن دیقه گذشت و دوباره اس ام اس اومد، یکی از بچه ها هنوز نفهمیده بود گوشی معلممونه!
داد زد گفت: (با این حالت: X-() اه، تمومش کن دیگه =)) =))
ما دوباره: :-" :-"

و دوباره آخر کلاس، یکی از بچه ها تو دفترش داشت یه چیزی مینوشت، این معلمه اومد بالا سرش، گفت: داری سر کلاس من انشا مینویسی؟
(منظورش این بود که چرا داری یه چیز دیگه مینویسی، به جز هندسه؟ :دی)
بعد دختره با جدیت ِ تمام گفت: نه ما امسال انشا نداریم =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو سالن 2 تا از بچه ها داشتن دعوا میکردن ما هم داشتیم تو کلاس درس میخوندیم ....
معلممون از سر و صدای بیرون کلافه شد ...داشت میرفت بهشون بگه ساکت باشن در کلاسو زد بعد رفت بیرون
 
پاسخ : سوتی‌ها

اوه !!
من عادت دارم کسی سلام کنه ج بدم! ;;)
بعد ظهری داشتم میومدم تو خونه یکی از همین پسر موتوری ها :-\ رد شد گفت سلام :-L بر گشتم جواب دادم! X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز معلم حسابانمون میگه نامعادله چیه؟
بعد من گفتم:"تساوی ای که دو طرفش مساوی نباشن..." ;;) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

حالم خيلي بد بود!!تو خونه هم بوي غذا ميومد!
كسي خونه نبود
بعد كه مامانم اومد رفتم در رو باز كردم!

- چته؟
-هيچي!!دلم درد ميكنه!از بوي غذا هم حالم به هم ميخوره...

!!!!!!!
:-"

بعد از اينكه گفتم فهميدم چي گفتم... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از مهشیـــــ :دی :
امروز هندسه داشتیم، معلممون همون آقا بد اخلاقَس (اصلاح پذیر :-" ) :دی
بعد کُتشو کنده بود آویزون کرده بود ته کلاس، گوشیشم توش بود، بعد وسط کلاس براش اس ام اس اومد،
ما فک کردیم گوشی یکی از بچه هاس، کلی خندیدیم :دی
بعد یکی از بچه ها برگشت گفت: مردم فرهنگ ِ سایلنت کردن ندارن =)) =))
ما: :-"
بعد چن دیقه گذشت و دوباره اس ام اس اومد، یکی از بچه ها هنوز نفهمیده بود گوشی معلممونه!
داد زد گفت: (با این حالت: X-() اه، تمومش کن دیگه =)) =))
ما دوباره: :-" :-"

و دوباره آخر کلاس، یکی از بچه ها تو دفترش داشت یه چیزی مینوشت، این معلمه اومد بالا سرش، گفت: داری سر کلاس من انشا مینویسی؟
(منظورش این بود که چرا داری یه چیز دیگه مینویسی، به جز هندسه؟ :دی)
بعد دختره با جدیت ِ تمام گفت: نه ما امسال انشا نداریم =)) =)) =))
در طول 3 سالی که اصلاح پذیرو میشناختم یک بار هم بدون کت ندیدمش ! اصلاح پذیر بدون کت چه شکلیه ؟ ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس ادبیات اول جلسه همیشه یه شعر(معمولا از حافظ) مینویسیم پای تخته معلممونم تفسیرش میکنه,بعد این جلسه من اومدم ایده بزنم یکی از شعرای خود معلممونو که از اینترنت پیدا کرده بودم نوشتم پای تخته,شعر نو بود
قبل از اینکه معلمه شروع کنه به حرف زدن یکی از دوستان بهش(به معلمه) گفت:"چه قدر شعر مزخرفیه! :-& مثلا اومده الکی مبهمش کنه... "
معلمه (خیلی آدم با جنبه ایه) خودش از خنده ترکید و گفت:"شعر خودمه!!! :)) ;D"
دوست گرامی=====> X_X X_X :-[ :-[ "منظورم این بود که شعور من اونقدر نمیرسه که بفهمم معنیش چیه...!!" :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر كلاس حسايان بوديم

معلممون خيلي آدم يا شخصيتيه اتفاقا دوست بابامم هست از دوران دبيرستان

قرار بود واسه فردا كه زبان داريم فيلم بيارم

بعد يكي از بچه ها گفت چي هست حالا؟

گفتم horrible bosses ضايس ولي خب! يه صحنه هاييم داره!

بعد ديدم بچه ها همه ساكت شدن معلممون داره به من نگاه ميكنه ميخنده

گفتم آره يه صحنه هاي اكشن خفني داره! خدا!

آقا خواستين به شمام ميديم نگاه كنين :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

=> معلم از یکی از بچه ها درس میپرسید,یه جمله گفت...دوستم باید میگفت ماله کدوم امامه!!! یادش نمیومد,اعصابش خراب شد,گفت: یا امام هر چندم...یا هرکی دمه دسته!!!!!ولم کنید بابا... :-"
معلم: :|

=>دوستم: من از این شیرا اصن خوشم نمیاد!!
من:کدوما؟؟؟!!!
دوستم: از همین شیر رایانه ای ها دیگه!!!
من:از کی رایانه ها شیر میدن؟؟؟ ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز سره کلاس زبان من تو حال و هوای خودم بودم وُرک بوک می خونیدم و اینا

یهو نمی دونم چی شد نوبت من شد!!!منم هول کردم نمی دونستم شماره چندُ باید بخونم خلاصه امداد غیبی مارو یاری رسوند

و شروع کردم خوندن : نامبر شِش!!!!numberشيش

تا 10 دقیقه بهم خندیدن تا یک ساعت بعدم هی یادشون می اومد می خندیدن!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

8/8/88 رو که یادتونه؟؟؟؟:دی
یه بنده خدایی داشت به من می گفت:
خیلی جالبه ها،هشتمین روز هشتمین ماه سال هشتاد و هشت،تولد امام هشتم،تازه اونم جمعه،هشتمین روز هفته!!!!!!!!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال سر امتحان آمادگی دفاعی ، یکی از بچه های 2تجربی داشته از رو کتاب مینوشته ، سرعتی ! ;D بعد نمیخونده هم اینا رو ، یه جا رومینویسه مانند شکل زیر ... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز اتوبوس خ شلوغ بود منم خیلی خسته بودم.....کیفمو تکیه دادم عقب و راحت وایسادم.... #:-S
بعد یه دفعه پشت سریم گفت:خانوم ببخشید.. :-w
برگشتم دیدم تکیه داده بودم به خانومه X_X
گفتم:ا....شما بودین؟فک کردم میلس... :-" ;D
 
Back
بالا