سرکار گذاری!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samaneh.Z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سرکار گذاری !

این نگهبان مدرسه ما خدای مردم آزاریه. امروز وایساده دم در هرکی میخواست بره بیرون صبر میکرد تا قشنگ بره بیرون یه 5-6 قدمم دور شه بعد یهو داد میزد آی خانوم کجا میری برا خودت؟ بعد میگفتی مگه چیه خب زنگ خورده دیگه :-??
میگفت هیچی خواستم بگم خدافظی نکردی ~X(
 
پاسخ : سرکار گذاری !

سلام به همه دوستان...یادمه یه بار با یکی از دوستام زنگ زدیم به آتش نشانی شهرمون...بعد گفتیم یه خونه آتیش گرفته...گفت کجا؟آدرس خونه عممونو بهش دادیم..بعد خودمونو با موتور رفتیم خونه عمم...وقتی که آتش نشانی با تمام تجهیزات اومد و دید که خبری نیس.سر کاری بوده...خلاصه یادش بخیر...بچه که بودیم خیلی اذیت میکردیم...
 
پاسخ : سرکار گذاری !

سلام به همگی...بچه که بودیم یه پیرزن همسایمون بود...این بیچاره نابینا هم بود...همیشه من و پسر عموم وقتی که از خونه میرفت بیرون از رو دیوار میرفتیم تو خونش و تمام وسایلش رو به هم میریختیم بیع میومدیم در خونش رو با یه چیزی میبستیم که نتونه بازش کنه...حالا که اون پیرزنه مرده میفهمم که چه کارای بدی میکردیم...خدا رحمتش کنه...

سلام به همه دوستان.يادمه تو محلمون يه پير مرد بود سنشم زياد بود با عصا هم راه ميرفت...منو پسر عموم هميشه زنگ خونه اين پيرمرد بدبختو ميزديم و در ميرفتيم...يه روز مثل هميشه رفتيم تا زنگو بزنيم...بعد تا زنگو زديم يه دفه در باز شد و ما رو گرفت...كلي كتكمون زد...يادش بخير...خدا رحمتش كنه...

محدثه:پست متوالی ترکیب شد
 
پاسخ : سرکار گذاری !

امروز شوخي پشت وانتيو به حد اعلي رسوندم
يه تيتاپ رو بطور كامل خورد كرده و ميان موهاي يكي از دوستان قرار دادم
 
پاسخ : سرکار گذاری !

ما شوخیامون از حد اعتدال خارجه دیگه پس!!

جمع کردن تیغ گل و درخت و ریختن تو یقه که کاره عادیه!!

گذشته از آب بازی و سط زنگ یه بارم سنگ بازی کردیم حدوداپاره آجرو با قدرته هر چه بیشتر روبه هم پرتاب کردیم

در این حد دیوونه ایم ماااا......!!!
 
پاسخ : سرکار گذاری !

مردم آزاری از این بدتر که طرفو لخت تو وسط سرمای زمستون تو حوض یخ زده بندازی ؟؟؟؟؟
 
پاسخ : سرکار گذاری !

بچه كه بودم از بالاي پشت بوم يا بالكون اب سرد مي ريختم روي سر ملتي كه در حال عبور از توي كوچه بودند (به خصوص در زمستون) =)) =)) =))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

آقا وختی کوچیک بودم با پسر خالم رو بارخواب میشستیم بعد به کوچه راه داشتو اینا آلبالو میخوردیم دونه اشو مینداختیم تو کوچه :-"

بعد مسابقه گذاشتیم هر کی بزنه تو سر آدما برده :-"" بعد زدیم و اینا خرد تو کله یک مرده ای فوشمون داد :))من فرار کردم اون بدبخ واستاد میگف ببخشید :)) :-"
 
پاسخ : سرکار گذاری !

این کارو زیاد میکنیم:
با دوستات نقشه بکشی یکیو بغلش کنین بندازین تو حوضِ مدرسه.. یا حتی شلنگ برداری آب بریزی بهش..
آی حال میده.. 8-^
 
پاسخ : سرکار گذاری !

سلام...بچه که بودیم با خواهرم همه رو اذیت میکردیم...تو همسایگی پدر بزرگم یه خونواده زندگی میکردن که با همیشه با پسرش دعوامون میشد...اون به ما توهین میکرد و حرف بد میزد ما هم میرفتیم پشت بوم خونه پدر بزرگم و لباساشو از روی طناب بر میداشتیم و میریختیم توی مخزن آب خونه پدر بزرگم...یه روز بابا بزرگم دید آب از مخزن نمیاد.رفت پشت بوم وقتی که مخزنو نگاه کرد دید یه عالمه لباس داخلشه...بابا بزرگم X-( ما هم :-[ ^#^
 
پاسخ : سرکار گذاری !

پیشنهاد میکنم خواستین دوستتونو اذیت کنین یه بطری نوشابه خانواده بردارین بعد یه آدامس نعنایی تو درش جاسازی کنین طوریکه وقتی درشو باز میکنی بیفته تو نوشابه بعد بطریو بهش بدین و خودتون یه متر ازش فاصله بگیرین .. :>
به محض باز کردن در و افتادن آدامس تو نوشابه بطری میترکه و تمام نوشابه ها فواره میزنه :دی

~> توجه: حواستون باشه به هیچ وجه چیزای گازدار مثه نوشابه و دلستر و اینارو با چیزای نعنایی مثه عرق نعنا و آدامس نعنایی و اینا نخورین چون اصن باهم نمیسازن و به شدت واکنش میدن و میتونه کشنده باشه..
 
پاسخ : سرکار گذاری !

مشهد بودیم با بچه ها نصف شب میزنگیدیم ب اونای ک نیومدن یا کسای دیگه میگفتیم ی سوال داشتيم هواپیما بوق داره؟!
 
پاسخ : سرکار گذاری !

اولین روز جمعه بعد از تعطیلی مدارس بود.داداشم تا ساعت 1 ظهر خواب بود.من رفتم بالا سرش خواستم بلند داد بزنم "مجید"(اسم داداشمه) به امید آنکه ده متر بپره هوا ولی تصمیمم رو عوض کردم چون میدونستم با اینکار دو هفته از کامپیوتر محرومم که در اون صورت یعنی بدبختی
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یه روز ساعت یک تا سه پژوهش داشتیم دستگیرهی درمون که خراب بود رو ار طرفی که وارد کلاس میشیم در آوردیم و همه ی بچه ها رفتیم توی کلاس وقتی آقای ناصح (معلممون)اومد بیچاره پشت در گیر کرده بود و هیچ کس حاضر نبود در براش باز کنه یه پنج دقیقه پشت در موند آخرش رفت طبقهی پایین به مستخدممون بگه بیا باپیچ گوشتی در براش باز کنه که در همین حین ما دستگیره رو سر جاش گذاشتیم و مثل دختر های متین و با وقار سر جامون ساکت نشستیم .... ;D
بیچاره وقتی اومده بود سرکلاس تا حالا ماروانقدر ساکت ندیده بود....
یه روز هم که میدونستیم با تخته کارداره دستامون گچی کردیم و به تخته کشیدیم و بک گراوند بسیار زیبا از دستامون رو تخته درست کردیم :))
این قیافه ی آقای ناصح بعد از کلاس اون روزه.. >)
 
پاسخ : سرکار گذاری !

معلم عربی ما کلا یول
بعد یه بار کل اسپریا و ادکلنایی رو که همراه بچه ها بود خالی کردیم دو میز وصندلی معلم ;D
اومد اینجوری شد :-&
هی میگفت بچه ها یه بویی نمیاد؟؟ :-?
ما:نه :-"
 
پاسخ : سرکار گذاری !

چن صفحه پیش گفته بودم که دختر خاله م رو سرکارگذاشتم و میخاستم براش سندیس (sondais!) بخرم و این مونده بود چیه و رفتم براش ساندیس آوردم... :دی .
خب حالا امروز با دخترخالم بیرون بودم ؛ اومد تلافی کنه:
- ویدا تا حالا هلیوم(heliom) خوردی؟
من: هلیوم؟
- هلیوم دیگه.تو شیمی نخوندی مگه؟
من: آهان.
ولی این آهان یه آهان مصنوعی بود و من کاملا مونده بودم منظورش چیه! :دی
-واقعا ینی نخوردی ؟
من: همچنان :o
بعد بردم دم یک مغازه از اینا که حلیم میفروشن!
گفت: پیاده شو بریم هلیوم بخریم بفهمی چیه!
و من منتظر یک بالون یا بادکنک بودم که توش هلیوم داره! :-"
و من ناجوانمردانه فهمیدم منظورش حلیم(halim!) بوده! :-"
 
پاسخ : سرکار گذاری !

آقا این پسر عمو کوچیکم(دو سالشه) اومده بود تو اتاقم هی کخ میریخت.
بعد بهش گفتم امیر حسین آدامس میخوای؟؟
گف: ها.
منم بهش دوتا آدامس اکالیپتوسه اربیت دادم. :-" بنده خدا جفتک میزد. ;D 8-^
 
پاسخ : سرکار گذاری !

امشب دوستم اومده خونمون اومده نشسته روتختم ميگه هلي جون گفتم مرگ بنال ببينم چي مينالي گفت بيا چنتا شماره ميدم سركارشون بذاريم گفتم مگه مريضي 1نفر همين كاروباهات بكنه خوشت مياد گفت اهههههههههههه مامان بزرگ خيله خب پاشو گمشو برو تلفنو بيار سها خاك توسرت توروخدا ب تلفن خونه ما رحم كن مبايلمو ك تركوندي نوبت تلفن خونمونه؟ گفت ابله بروبيار ميگم سها 1ذره ابرو ديگه ژييش مامانو بابام دارم دست بردار هلي پاشو برو تلفونو بيار رواعصابم راه نرو بالاخره ما رفتيم و تلفن را اورديم حالا من مثه بيد ميلرزديم ديدم زنگ زد118 صدا شو شبيه مامانا كرد يك دختراي برداشت اونم شروع كرد سلام بفرماييد؟
سها: سلام خوب هستيد شما دختره :بفرماييد سها بايك حالت عصبي مرضو خوب هستي دختره چشم سفيد پسره منو تنها گير آوردي تيغش زدي حالا داري خودتو عاشقش نشون ميدي ك پولاشو بالا بكشي برات زندگي نميذارم دخترهههههههههه.... دختره پريد وسط حرفش گفت تورو خدا خانوم باشه هرچي شما ميگين من غلظ كردم ولي ب خدا دوسش دارم چي كاركنم ديگه ! منو سها بهم يك نگاه اندا ختيم :oبعد >)تورو خدا خانوم بعدا باهم حرف ميزنيم ماها ديگه =))بعد ديگه قط كرديم
 
پاسخ : سرکار گذاری !

دَرِ کلاسمون یِکم اَذیت میکرد
ما هم ناچار شدیم از جا بِکَنیمِش!!! :-" :-" :-"
بعدِش این مُستَخدِما هِی میومدن این دَرُو میبُردَن که یه موقع نَیفتِه!!
بعد ما میرفتیم میشِستیم رو دَر
هُلِش میدادیم دوباره می آوردیم میذاشتیم سَرِ جاش!!!!
اونا هم بعد از چند ماه تسلیم شدن و دَرو دُرُست کردن >) >)
 
پاسخ : سرکار گذاری !

از معلم امادگی دفاعیمون بدمون میومد ورداشتیم میزشو سسی کردیم همه لباسش سسی شد :))
یه دفم خودمونو تو یه کلاسا قایم کردیم بیچاره نیم ساعت داشت دنبالمون میگشت
 
Back
بالا