سرکار گذاری!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Samaneh.Z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سرکار گذاری !

1) ما با بچه ها سال پيش مد كرده بوديم ميرفتيم پشت بچه ها يه دستي مي كشيديم و يه برگه مي چسبونديم كه روش نوشته بود:..................... (اين رو بهتره ننويسم) ;D ;D ;D

2)سال پيش من تازه گوشي گرفته بودم از بچه ها شماره بقيه رو ميگرفتم تا سر كارشون بذازم. من شماره ي يكي از بچه هاي اغديي رو گرفتم و وقت خواب شروع به اس ام اس دادن بهش كردم تا جايي كه باهاش قرار هم گذاشتم. اما صبح كه رفته بود مدرسه بچه ها شمارمو بهش داده بودن اونم فهميد بعد زنگ بعدش كلي ازش كتك خوردم (اما خيلي بهش خنديدم اصلا صدامم در نيومد.) ;) :)) :))

3) من امسال گچ ورميدارم و با انگشتاي دستم پشت بچه ها خط مي كشم و اونا فكر مي كنن واقعا با گچ چيزي نوشتم وبازم ميوفتن دنبالم ................... :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یک بار توی زنگ هنر یکی از دوستام وقتی معلم نشست روی صندلی جلوی میزش نشست طوری که خانمون نمی دیدش !!! بعد وقتی خانمون از دوستش پرسید فلانی کجا رفته؟ دوستش گفت رفته ازمایشگاه!!!! ما هم همه زدیم زیر خنده !!!! خانمون نمی دونست ما به چی می خندیم که یکی بی جنبه بازی در اوردو جاشو نشون داد!!!! اگه نمی گفت خانمون تا اخر نمی فهمید!!!!! :)) :)) :))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یه روز دبیر شیمی اومد سر کلاس یه سری برگه نمونه سوال باهاش بود دوستم روز قبل نیومده بود مدرسه گفت اینا چیه منم گفتم برگه امتحانه دیگه مگه نمیدونی اونم برگشت به پشت سری گفت امتحان داریم اون یکیم برگشت به کناریش گفت خلاصه کل کلاس گشت تا به دبیر رسید!اونم باورش شد! ;D
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یکی رو سره کار گذاشتیم ، یه کارت شارژ 5 تومنی ازش گرفتیم >) >) بنده خدا هنوز نمی دونه سره کاری بوده ...
 
پاسخ : سرکار گذاری !

شما ها چقد + تشریف دارین.ما عکس چیز میزاریم پشت یارم تاز میره پای تخته معلم از پشتش میگیره.
یه دفه هم به معلم فیزیکمون گفنم میخوام لیزر بخار مس بسازم ولی یه مشکل کوچیک دارم ،به دمای 7000 درجه نیاز دارم.اونم گفت من وقتی بچه بودم یه وسیله ساخته بودم دمای 100000درجه تولید میکرد ???.آخر نفهمیدم من اونو گیر آوردم یا اون منو!!!!!!!!
tg-rio.blogfa.com
 
پاسخ : سرکار گذاری !

اونقدر زیاد که از دستم در رفته !!! ;)
 
پاسخ : سرکار گذاری !

برادر دوس دختر سابقمو سره کار گذاشته بهش گفته بودم دخترم گفتم برام شارژ بفرسته خودش شارژ نداشت شمارمو داده بود به دوس دخترم گفته بود واسم شارژ بفرسته :-s لو رفتم پیشش نقشرو بیخیال شدم ;D
 
پاسخ : سرکار گذاری !

به نقل از پگاه :
این مورد کاغذ چسبوندن رو بچه ها ما هم میکردن ( منم که اصلا تو این کار شریک نبودم...:-" )

"لطفا به من یونجه بدهید" یا " نزدیک نشوید، لگد میزند"

;D ;D
بچه های ما مینوشتن (ببخشیدا ;D) خر فروشی :))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

یک بار روی پشت یکی از دوستام یک کاغذ چسبوندیم روش نوشته بود: این خر به فروش می رسد!! البته بعد کندیمش، وقتی از مدرسه رفته بود بیرون!! اما با این حال نفهمید!!! :))
 
پاسخ : سرکار گذاری !

سرکار گذاشتن تخصص منه کار منه
شما دوستاتونو میذارید سر کار من عالم ادم دوستامو که از بس سرکار گذاشتم میترسن به سرکار گذاشتن من فکر کنن
فک. فامیل هم که تا دلتون بخواد سرکار گذاستم ولی معلمارو کم تر شده سر کار بذارم ;)
 
پاسخ : سرکار گذاری !

من یه بار سرکلاس یک ساعت تمام جامدادی دوستم رو ازش گرفته بودم و توی کیف دوستم قایم کردم وقتی کیف منو گشت از تو گیف دوستم برداشتم گذاشتم تو کیف خودم تا دیگه نیاد دوباره کیف منو بگرده بعدش که همه ی اینکارا رو کردیم حدودا دو ساعت بعدش جامدادیشو گذاشتم تو کیف خودش و بعد عمری پیداش کرد!!!!!دو ساعت سرکار بود این قدر عصبانی بود وقتی که فهمید من و دوستم اینکارو کردیم منو دوستم هم هی می زدیم زیر خنده!!!!!!!
 
پاسخ : سرکار گذاری !

ما همین امروز پشت یکی از بچه ها با ازین کاغد چسبیا نوشتیم که:من یه خریم که تو دنیا دومی ندارم!!!!
پشت یکی دیگه ام چسبوندیم:من یونجه می خواااام!!!!
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
با اس ام اس ام زیاد اسکل کردم!!!!خییییلیییی زیااااد!!!!
 
پاسخ : سرکار گذاری !

به نقل از گلی :
پشت یکی دیگه ام چسبوندیم:من یونجه می خواااام!!!!
چه اشناس اين جمله... ;D
خبر نداري....مهسا اون خري كه دومي نداره رو واسه خودت فرستاده بود...سه شد...گفتن واسه فاطمس!
 
پاسخ : سرکار گذاری !

من خیلی وقته که اینکارو ترک کردم... بچه ها میدونن هیشکیو اسکل نمیکنم دیگه ;D

ولی بچه که بودم با دوستم زنگ خونه ها رو میزدیم در نمیرفتیم!!! صاحبش که باز میکرد میگفتیم توپمون افتاده تو حیاطتون... وقتی میرفت دنبالش بگرده اون وقت در میرفتیم! :-"
 
پاسخ : سرکار گذاری !

;D
رو آیفون چند واحد کناری، چسب آکواریم ریختم(رو دوربینش! ;D که نبینن!) بعد یه سنگ چسبوندم! وایسادم خشک شد(کلی طول کشید) بعد چند بار زنگ زدم! ;D کلی هی اینکارو کردم بعد اومدن پایین! قیافشون موقع دیدن آیفون عالی بود ;D
 
پاسخ : سرکار گذاری !

از طبقه ي 1 شروع كردم به زنگ خونه را رو زدن تا طبقه 4 تا ميومدن من قبلش تو اسانسور در حال رفتن به يه طبقه ي ديگه بوم به خودمون هم رحم نميكردم بابامو 5 بار كشوندم تا دم در اعصاب پساب همه رو بهم ريختم
 
پاسخ : سرکار گذاری !

اومدم سر كلاس به همه ي بچه ها گفتم دبير عربي گفته امتحان ميگيره همه عين خررررررر خوندن اخرشم امتحان نگرفت
 
پاسخ : سرکار گذاری !

امروز با شماره ی جدید مامانم به خاله م اس ام اس دادیم که تو قرعه کشی پراید قهوه تلخ برنده شده!وقتی زنگ زد بهمون که خبر بده داشت از خوشحالی میترکید! :))یه خورده که گذشت بالاخره شوهر خاله م فهمید که شماره ش ایرانسله!
خیلی دلم واسه ش سوخت,بیچاره حسابی ذوق کرده بود!
 
پاسخ : سرکار گذاری !

يه بار با دوستام اومديم اثر شايعرو بررسي كنيم جا انداختيم مدرسه ميخواد تا دو هفته ي ديگه يه اردو مسافرتي ببره
تا دو روز بعد به خودمونم ميگفتن
جالبيش اينه كه به اولين كسي كه گفتم پشتش گفتم كه خانمه فلاني فقط به ما گفت گفته به بچه فعلا نگين تا پخش نشه ميخوايم سوپرايز كنيم واس خاطره همين كسي نرفت از دفتر بپرسه
نميدونم نه به اين رازداري در مقابله معلمه
نه به اين دهنلقي مقابله بچه ها
عجب دنياييه به قران
 
پاسخ : سرکار گذاری !

کلاس ما با این که گند ترین و نا پایه ترین دانشآموزا و بیشترین انتن ها توش هست ، ولی هم یکی از شلوغ ترین کلاس ها هستیم ، هم سره کلاس معلمو به گریه می اندازیم و کلی هم دستش می اندازیم !!!البته بیشتر این کارا رو من به عهده می گیریم !!
مخصوصا ، فیزیک ، ریاضی ، عربی ، ادبیات ، زبان فارسی (این 2 تا 1 نفرن ) ، دفاعی ...
مثال :
معلم :مثلا تو 17 شدی
من : واقعا 17 شدم ؟ (با حالتی هیجان زده !! )
معلم : نه ، مثلا 17 شدی(نمی فهمن که داریم سره کارشون می ذاریم !) من نیم نمره به نمره ات اضافه می کنم ..
من : دستتون درد نکنه!
معلم : یا فلانی که 18 شده
من :خیلی خوب شده که ، خوش به حالش
معلم: مثلا 18 شده ..........اینا هم یه مشت چرت و پرت دیگه گفت ..............
:d

فیزیک : این نیرو ها متوجه زمین هستن .
من: یعنی می دونن زمین کجاست ؟
معلم: نه یعنی به سمت زمین هست
من: یعنی به سمته زمینَن ؟

یه بار هم داشت جزوه می گفت ، هی گفتیم دوباره بگید (اون هم دوباره می گفت) فکر کنم یه 5 باری گفتیم دوباره بگید ، بار اخر خودش گفت (با صدای بلند) : باشه دوباره می گم !!! :))

در مورد نیرو ها :
معلم : اینجا این جسم فاعله و اون یکی مفعول ، و هم مفعوله و اون یکی فاعل ..
من :خوب خوبه ، هر 2 تاشون راضی هستن ...
(ساری بی تربیتی بود :-" )

ریاضی :
ما با این معلمه خیلی کل کل می کنیم (مخصوصا من )و اون هم همواره یه جواب چرت و پرت می ده .. ولی این یکی رو خوب جواب داد :
اقا می شه استراحت بدین بریم از مغازه چیز میز بُخُریم ؟
معلم : می خوای بری دستشوئی؟؟
من: نه ، می خوام برم از اینجا بِخَرم (با دست اشاره کردم) ...
معلم: اِ ، مگه اونجا هم دستشوئی گذاشتن ؟؟
:d
معلم: اینو برای ادما گفتم ، بوزینه ها می تونن یه کار دیگه کنن
من: فرشته ها چیکار باید بکنن ؟؟ من سردرگم موندم !!


کلی چیزای دیگه به معلم های دیگه گفتیم که الان یادم نمی اد ، اگه یادم اومد می گم..
البته جدیدا ادبیاته سگ شده ، 2 نفرو اخراج کرده ... و به من هم شدیداً اخطار داده ... دیگه فکر نکنم بشه سره کلاسش زیاد چیزی بگم ...
امروز معلم فیزیک هم یه اخطار خفن بهم داد و به معاونمون هم گفت که دفعه ی بعدی نیام کلاس !! :-ss
 
Back
بالا