• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

فاضل نظری

goldokhtar

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
248
امتیاز
1,791
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اصفهان
دانشگاه
همینجا
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : فاضل نظری

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری ک ب روی گسل زلزله هاست
 

prof.m.d

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
237
امتیاز
1,024
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : فاضل نظری

خوب واقعا شعراش عالیه!متاسفانه من کمی دیر آشنا شدم... ;;)

پس شاخه‌های یاس و مریم فرق دارند
آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند

شادم تصور می‌کنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند

برعکس می‌گردم طواف خانه‌ات را
دیوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند

من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان
با این حساب اهل جهنم فرق دارند

بر من به چشم کشتة عشقت نظر کن
پروانه‌های مرده با هم فرق دارند

یه بیت دیگه که خیلی قشنگ بود:

ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است...


اینم یکی دیگه از شعرایی که خیلی دوسش داشتم:

گرچه می گویند این دنیا به غیر از خواب نیست
ای اجل!مهمان نوازی کن که دیگر تاب نیست

بین ماهی های اقیانوس و ماهی های تنگ
هیچ فرقی نیست وقتی چاره ای جز آب نیست!

ما رعیت ها کجا!محصول باغستان کجا!؟
روستای سیب های سرخ بی ارباب نیست

ای پلنگ از کوه بالا رفتنت بیهوده است
از کمین بیرون مزن امشب شب مهتاب نیست

در نمازت شعر می خوانی و می رقصی٬دریغ
جای این دیوانگی ها گوشه محراب نیست

گردبادی مثل تو یک عمر سرگردان چیست؟
گوهری مانند مرگ آنقدر هم نایاب نیست!

+این یکی:


بگذار اگر این‌بار سر از خاک برآرم
بر شانه‌ی تنهایی خود سر بگذارم

از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوست
ناراضی‌ام، امّا گله‌ای از تو ندارم

در سینه‌ام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفس‌های خودم را بشمارم

از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس‌از تو
حتّا ننشسته‌ست غباری به مزارم

ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌روز
روزی که تورا نیز به دریا بسپارم

نفرین گل سرخ بر این «شرم» که نگذاشت
یک‌بار به پیراهن تو بوسه بکارم

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی‌اش را بفشارم


وکلی بیتای دیگه که خیلی قشنگ بودن!مخصوصا اون شعر شهر که یکی از دوستان نوشته بودن! (;
 

kasandan s

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
340
امتیاز
1,871
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
پردیس فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : فاضل نظری


آقای فاضل نظری متول سال 58 هستن و تا حالا چهار کتاب ازشون توسط انتشارات "سوره مهر" به چاپ رسیده. کتاب های «اقلیت» ، «گریه‌های امپراطور» ، «آن‌ها» و «ضد» که اتفاقا پر فروش هم بودن....
غزل هاشون همگی پخته هستن و معلومه که دانش و تجربه پشت این غزل ها خوابیده....تمام شعر هاشون دارای وزن هستند و شعر نو یا سپید نمیگن....
من خودم دو تا کتاب گریه های امپراطور و ضد رو خوندم...واقعا محشرن.

اینم یکی از غزل هاشون از کتاب "گریه های امپراطور" :

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!​
 

kasandan s

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
340
امتیاز
1,871
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
پردیس فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : فاضل نظری

به نقل از amir h :
بچه ها کسی ضد رو خونده؟
واقعا" قوی بود این کتاب
من فک کنم سومین باره دارم میخونمش و عجیبه که مثل دفعه اول تازه است واسم شعراش...
کتاب گریه های امپراطور واسم خیلی خاطره اتگیز تر بود ولی ضد هم در جایگاه خودش خاصه....

**بگیر از من این هر دوفرمانده را
"دل عاشق" و "عقل درمانده" را

.
.
.

شب عاشقی رفت وگم کرده ام
در شیشه عطر وامانده را

"ضد"
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : فاضل نظری

من ضدی دارم.
انقدر فریب کار که ان را
خود پنداشته ام.
حالا
من از خود برای تو شکایت اورده ام.


ضد x:
 

amir h

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
988
امتیاز
1,819
نام مرکز سمپاد
سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : فاضل نظری

پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهرم...

به طور مثال من با خوندن این مصرع کلی شگفت زده شدم
علاوه بر تصویر سازی و بیان مناسب سوژه و رابطه خوبش با مصرع بعدی یه آرایه تو این مصرع هست به نام ذوبحرین! (که البته مطمئن نیستم که استفاده از این آرایه خود آگاه بوده باشه!)
ذوبحرین یعنی بیت یا مصرع رو میشه تو دو بحر (یا همون وزن) متفاوت خوند و خیلی کم استفاده میشه این آرایه!
اینجا این مصرع با دو وزن:
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
و
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
خونده میشه که با توجه به مصرعهای بعدی بحر اصلی شعر "مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن" هست!
 

amooshalbo

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
مدال المپیاد
وات ؟!
دانشگاه
فردوسی !
رشته دانشگاه
ریاضی !
پاسخ : فاضل نظری

مثل نوری که درون ابدیت جاریست
قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت :)
(بیت آخر کتاب ضد هست، )
 

king.nader

آراس.نامه (Mr. Darcy)
ارسال‌ها
751
امتیاز
2,870
نام مرکز سمپاد
علامه حلی (1) / هاشمی نژاد (1)
شهر
تهران / مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
المپ فیزیک بودم که نیمهِ راه، کفشامو آویختم نمیدونم چرا!
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
« مهندسی صنایع و سیستم ها »
پاسخ : فاضل نظری


شعرای کامل رو بگذریم! چندتا تک بیت از بین غزل ها ..

_ _


سرِ سجاده ام بودم که گیسوی تو در هم ریخت ،

نظر های حلال و آرزو های حرامم را .. !!


.....


طوافم لحظهِ دیدار چشمان تو باطل شد

من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر !


.....

چه شوری بهتر از برخوردِ برق چشم ها با هم ؟!

نگاهش را تماشا کن ، اگر فهمید حاشا کن .. !


.
 

Samaneh.Z

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,137
امتیاز
1,490
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
کرج
مدال المپیاد
مدال نقره‌ی المپیاد نجوم‌و‌اخترفیزیک ..
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : فاضل نظری

تهمت آبرو - آن‌ها :]


گفته بودی درد دل کن گاه با هم‌صحبتی
کو رفیق رازداری! کو دل پرطاقتی؟

شمع داستانم را شنید آتش گرفت
شرح حالم را اگر نشنیده‌باشی راحتی

تا نسیم از شرح عشقم با خبر شد، مست شد
غنچه‌ای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند
دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت
کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی

بس که دامان بهار گل به گل پژمرده شد
باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی

من کجا و جرات بوسیدن لب‌های تو
آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی
 

باران یاس

کاربر فعال
ارسال‌ها
70
امتیاز
512
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ب
دانشگاه
دانشگاه
رشته دانشگاه
دانشجو
پاسخ : فاضل نظری

رسیده ام به خدایی که اقتباسی نیست

شریعتی که در آن حکم ها قیاسی نیست

خدا کسی است که باید به دیدنش بروی

خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست

به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند

خطا نکردن ما غیر ناسپاسی نیست

به فکر هیچ کسی جز خودت مباش ای دل

که خود شناسی تو جز خدا شناسی نیست

دل از سیاست اهل ریا بکن،خود باش

هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست



فاضل نظری
 

eng.um.mahdie

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
204
امتیاز
2,802
نام مرکز سمپاد
Farzanegan3
شهر
Mashhad
سال فارغ التحصیلی
93
پاسخ : فاضل نظری

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست


آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
 

Sepidd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
220
امتیاز
3,104
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ژنتيك.
پاسخ : فاضل نظری

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت ...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی
ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی
هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی
سایه زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت
آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی
باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان
عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی
چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت
غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی
کشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم
سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی
 

Sepidd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
220
امتیاز
3,104
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ژنتيك.
پاسخ : فاضل نظری

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

آه از آیینه کـــه تصویـــر تـــو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد

کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت

در قنوتـــم ز خدا «عقـل» طلب مــــی کردم

«عشق» اما خبر از گوشه ی محراب گرفت

نتوانست فـــرامــــوش کند مستــــی را

هر که از دست تو یک قطره می ناب گرفت

کـــی بـــــه انداختن سنگ پیاپـی در آب

ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!
 

:-|

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
471
امتیاز
8,069
نام مرکز سمپاد
frz1
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : فاضل نظری

جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود
عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود

عقل با دل رو به رو شد ، صبح دلتنگی بخیر
عقل برمی گشت راهی را که دل پیموده بود

عقل کامل بود ، فاخر بود ، حرف تازه داشت
دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود

عقل منطق داشت ، حرفش را به کرسی می نشاند
دل سراسر دست و پا می زد ، ولی بیهوده بود

حرف منّت نیست اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود

من کی ام؟! باغی که چون با عطر عشق آمیختم
هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود...

ضد - گناه - فاضل نظری
 

كي كي

کاربر فعال
ارسال‌ها
42
امتیاز
1,260
نام مرکز سمپاد
SMPD
شهر
krmn
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : فاضل نظری

چه جای شکوه اگر زخم آتشین خوردم
که هرچه بود ز مار در آستین خوردم

فقط به خیزش فواره ها نظر کردم
فرود آب ندیدم! فریب از این خوردم

مرا نه دشمن شیطانی ام به خاک افکند
که تیر وسوسه از یار در کمین خوردم

ز من مخواه کنون با یقین کنم توبه
من از بهشت مگر میوه با یقین خورم!

قفس گشودی ام و "اختیار" بخشیدی
همین که از قفست پر زدم، زمین خوردم
 

:-|

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
471
امتیاز
8,069
نام مرکز سمپاد
frz1
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
هنوز غصه ی خود را به خنده پنهان کن
بخند!گرچه تو با خنده هم غم انگیزی
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
در این دریا، چه می جویند ماهی‌های سرگردان
مرا آزاد می‌خواهی؟ به تنگ خویش برگردان

مرا از خود رها کردی و بالِ پر زدن دادی
اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان

دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟
خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان

من از دنیا به جادویِ تو دل خوش کرده ام ای عشق
طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته تر گردان

به جایِ اینکه هیزم بر اُجاقی تازه بگذاری
همین خاکسترِ افسرده را زیر و زِبَر گردان

من از سرمایه ی عالم همین یک "قلب" را دارم
اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان

در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست
مرا در آتش تردیدهایم شعله ور گردان
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی‌ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته‌ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
 

ــهــ

Wallower
ارسال‌ها
345
امتیاز
12,037
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0000
شور دیدارت اگر شعله به دل‌ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد

گیسوان تو شبیه ‌است به شب اما نه...
شب که این‌قدر نباید به درازا بکشد!

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد

عقل یک‌دل شده با عشق، فقط می‌ترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد

یکی از ما دونفر کشته به دست دگریست
باش تا کار من و عقل به فردا بکشد

زخمی کینه من این تو و این سینه من
من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد

حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد...

شب
ضد
 
آخرین ویرایش:

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
به دریا می‌زنم! شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر

من از روزی که دل بستم به چشمان تو می‌دیدم
که چشمان تو می‌افتند دنبال دلی دیگر

به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می‌دانم
به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر

من از آغاز در خاکم نَمی از عشق می‌بینم
مرا می‌ساختند ای کاش، از آب و گِلی دیگر

طوافم لحظه دیدارِ چشمان تو باطل شد
من اما همچنان در فکر دورِ باطلی دیگر

به دنبال کسی جا مانده از پرواز می‌گردم
مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر
 
بالا