تیزهوشان قبول شدم!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع hany
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

ساعت 9شب تو حرم امام رضا بودم با دوستام مامانم و بابام از تهران زنگ زدن
اول داداشم گفت خاک تو سرت قبول نشدی!! X-( X-( X-(
می دونستم داداشم کرم داره منم اون وقت دتشتم دعا می کردم شوخی باشه [-o< [-o<
دوباره مامانم زنگ زد و راستش رو گفت
وسط حرم یه جوری از خوشحالی داد زدم که نگو :)) \:D/ 8-}
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

يادش بخير چه روزي بود... :)
رفتم از مدرسه نمونه دولتي نتيجه آزمونو گرفتم اونجا قبول نشده بودم... :(
بعدش رفتم با ناراحتي تمام خونه.آخه اصن فك نميكردم تيزهوشان قبول شم.... ^#^
ولي وقتي رفتم تو سايت ديدم نوشته پذيرفته شده داشتم ذوق مرگ ميشدم... <:-P <:-P <:-P
ولي حالا بعد دو سال ميبينم خيلي چيز شاخيم نيس (:|...فقط استرسه درسيو امتحاناي سخت...هعي. :-< :-< :-<
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !


مربوط به داداشمه

رفتيم تو سايت ديديم اسمشو زدن پذيرفته نشده :o

آقا كلي بهش دلداري داديم
زنگ زديم به دوستاش ديديم اونام قبول نشدن :o :o

آخرش كاشف به عمل اومد سايت خراب بوده

فك كن....
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

سلام. سالی که من میخواستم برم راهنمایی اولین سالی بود که تیزهوشان شهر ما راه افتاده بود، که خداروشکر قبول شدم.
بعد واسه ورودی دبیرستان امتحان دادیم. ولی من از سر بی تجربگی اول همه ی سوالات رو تو برگه جواب دادم و اصلا حواسم به وقت آزمون نبود. یه دفعه اعلام کردن که برگارو بگیرید بالا!!!!! :-h :)) :)) یادم میاد که 11 سوال اولو که اطلاعات شخصی بودو هم باید جواب میدادیم. خلاصه تو اون وقت کم من تونستم فقط سیزده تا سوال رو وارد پاسخ برگ کنم که یازده تاش الکی بود و عملا دوتا سوال جواب دادم. بعد امتحان هم خیلی ناراحت بودم و داشتم خودمو برای درس خوندن تو یه مدرسه ی دیگه آماده میکردم که یهو یه اتفاقی افتادو من در عین ناباوری همه قبول شدم. و قبو شدنمم مدیون امام رضا میدونم خود اقا میدونه چرا.... :-h :-h :-h
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

مرحله اول تو مدرسه بودیم...
ما داشتیم ذوق مرگ می شدیم،ولی وضعیت اونایی که قبول نشده بودن،به شدّت ضد حال بود...وارد کلاس می شدی،همه داشتن زار می زدن! ;D
مرحله دوم 50-60% امید داشتم...شماره داوطلبی رو اگه به خودم بود نمی زدم...خواهر گرام زحمتشو کشیدن!اولین عکس العمل یه جیـــــغ بود که خیلی کیف داد! ;D
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

از روز قبل اینکه نتیجه هارو بدن هر نیم ساعت یه بار سایتو چک میکردم ولی خبری نبود!!!داشتم ناهار میخوردم که دوستم زنگ زد گفت نتیجه هارو زدن تو سایت و خودشم قبول شده.خیلی ترسیدم :-ssرفتم چک کردم دیدم قبول شدم <:-P <:-P <:-Pبه اولین نفری که زنگ زدم دبیر علومم بود.بابامم بندر نبود شب فهمید.در کل خیییلی حس خوبی بود :)
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

مرحله اول که هیچی ... کلا حس ِ خاصی نداشتم :) مرحله ی دوم اما ... خوب راستش وقتی آدم مرحله ی اول قبول میشه اونقدر که همه ی معلما و کلا اطرافیان بهش فشار میارن ناخودآگاه واسه آدم مهم میشه دیگه ... ولی من بعد از اینکه آزمون ِ مرحله ی دوم رو دادم خیلی ریلکس بودم ... یعنی اصن قبول شدن و نشدنم برام اهمیتی نداشت ... صبح مامان ِ دوست زنگ زد به مامانم گفت که من قبول شدم ... ساعت 8/5 ، 9 صبح ... من هنوز یادم ِ صحنشو ... جالب بود کلا .. بعدم که نتایج ِ نمونه اومد که با کمال تجعب با اینکه هیچی نخونده بودم (مخصوصا عمومیا) نفر چهارم شدم ولی نرفتم .... کلا جالب ترین قسمتش همین ریلکسی ِ من بعد ِ آزمون بود !
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

برعکس اکثر بچه ـها که میگفتن مرحله اول آسون تره ؛ واسه من مرحله دوم عین آب خوردن بود ولی مرحله یک رو به زور قبول شدم :-"
من خودم نمیدونستم نتایج اومده یکی از بچه ها زنگید گفت برو سایتُ ببین ;;) منم اون موقع بابام خونه نبود به جای اینکه سایتُ چک کنم بهش زنگ زدم اونم گفت اگه قبل از اینکه من بیام خونه بری نتایجُ ببینی کله ـتُ میکنم :-"
وقتی ـم که سایتُ باز کردیم و نوشته بود تبریک شما قبول شدید و اینا اول من خوندم و جیغ زدم ولی بابام بعد من خوند و یهو پرید بغلم کرد ;;)
ولی بهترین قسمتش تلفن ـای بعد نتایج بود که به هم زنگ میزدیم ببینیم کدوممون قبول شدیم 8-^
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

من اصلا فکرشو نمیکردم مرحله اول قبول شم. نصف سوالا رو 10 20 30 40 کرده بودم! ;D خیلی هم برام مهم نبود
تا اینکه یه روز خانوم ِمون گفت تو کلاسِ شما فقط فلانی (یعنی: من :-") فبول شده! (کی؟! من؟!! :o)
ولی مرحله دومش خیلی آسون تر بود. شایدم چون من انگیزه ـَم بیشتر شده بود و... .
همون سر جلسه میدونستم قبولم ;) (اعتماد فرا تر از سقف :-") به خاطر همین وقتی نتیجه رو دیدم اصلا ذوق زده نشدم!
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

مرحله اول تو کلاس آقای لطفی زاده بودیم.بچه های شهرکرد میشناسنش!!گفتن نتایج اومده.ریختیم سر کامپیوترش اسمارو که میخوند یکی یکی صدای جیغ بلند میشد!!وقتی لیست تموم شد یکی داشت ذوق مرگ میشد یکی داشت از ناراحتی میمرد یکی فشارش افتاده بود و اووووووه!
مرحله دومم رفته بودیم لباس بخریم توی اتاق پرو فک و فامیل گرام زنگ زدن گفتن قبول شدی!هیچی دیگه... نفهمیدیم چی خریدیم!! :))
جوووووونی کجاییییییییی؟!!!!!!!!!
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

راهنمایی که قبول نشدم.دبیرستان دبیرم بهم اس ام اس داد نتایج رو سایته. دوساعت بعد رفتم خونه تو سایت...اول گریه کردم. بعد به دبیر ریاضیم زنگ زدم اول خودمو معرفی کردم بعد براش تعریف کردم...یهو وسط حرفام میگه شما مهرنازی؟!!!بابام هیچی نگفت مامانم ای خوشحال شد.... :| :| :|
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

از صب روز اعلام نتایج هی میرفتم 2سایت ولی نتایجو نزده بودن منم هشت شب دیه ناامید ا اعلام نتایج داشتم کامپیوترُ خاموش میکردم گفتم یه بار دیه ام چک کنم دیدم بلـــــه!اتفاقی ک نباید می افتاد افتاد! اعلام کردن نتایجو.اصن یه استرسی ورم داشت ک وصف ناپذیر بودا!!!
من:-اس اس اس :|
مامانم:-اس
بابام:-"
بد دیدم شماره شناسنامه پدر میخاد.حالا یکی بره شناسنامه بابای منُ ورداره بیاره...خلاصه هی میزدم هی ارور میداد ینی دیه نفسم درنمیومدا!آخر نمیدونم چ شد معجزه ای چیزی شد بلخره صفه من واشد و دیدم قبول شدم
من:-(( "اشک شوق"
مامانم :-(( "اشک شوق!
بابام :-" +یه تبریک خشکُ خالی
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

من که 26 ششم آزمون البرز رو دادم از سره جلسه اومدم بیرون گفتم ماما ن بابا بریم که من اول میشم .....تموم شد
چند روز بعد نتیجش اومد می خواستم مانیتور رو بیارم پایین ....نفره آخر مدرسه شده بودم.....منیکه تو مدرسه بی برو برگشت اول بودم....
بچه ها هر کی تو خیابون منو میدید گند میزد تو حالم میرفت....کلا دپرس بودم..
دو تیر که رفتم سر جلسه آزمون تیزهوشان منی که از هر چی حشرس بدم میاد سوسک اومده روی ران پاییم. سوسک ها

اومدم بیرون گفتم بریم یه جا ثبته نام کنیم که ریدم..........
10 تیر نتیجش اومددیدم میگه قبول شدید مانیتورو آوردم پایین ...بابام فکر کرد منو برق گرفته اومد همچین بهم زد که برق منو ول کنه.................
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

از 8 تیر که هر صب پا میشدم با کامپیوتر کشتی میگرفتم تا بالاخره نتایجو پیدا کنم! هر چقدرم میگذشت دیگه از قبول شدنم صلب امید میکردم! =((
بعد 10 تیر همینکه خسته و گمگشته کامپیوترو خاموش کردم دوستم اس داد نتایجو دادن! :-ss
بعد داداشم صفحه رو آورد و اسمو همه چیو زد کلمه ی قبول رو که دیدم
من: جییییییییییییییییییییییییغ بنفش + فواره ی اشک :(( :)) =)) #:-S /m\
مامانم: بغلللللللللللللللللللللل+ ماچ ماچ ماچ <:-P
داداشم: ماچ گنده که باعث شد لپم دو ساعت قرمز بمونه!بعد گفت:خوب دیگه میتونی بری! :-"
بابام: :)
دوستام: ایییییییییییییییییولللللللللللللل دمه هممون گرم! خدا کنه با هم همکلاس شیم! 8-^
نتیجه اول مهر: هیچکدوم با هم همکلاس نشدیم! :-L
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

من وقتی دیدم قبول شدم، خیلی خونسرد از پشت صندلی پاشدم،با خواهرم تنها بود، گرفتم انقدر تکونش دادم تا رفت بالا آورد!
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

دختر عمم تو سایت دید وقتی گفت قبول شدی از خوشحالی یه جیغ کشیدم مگسا سر کوچه رو هوا سکته کردن بعدشم گریم گرفت اخه خیلی جوابا دیر اومد ترسیدم وگرنه میدونستم قبول میشم مامانم اینا که فک میکردن قبول نمیشم میگفتن تو نمیخونی ولی خوب کی گفته من نمیخونم ؟! من ادمی نبودم که کسی درس خوندنم زیاد ببینه زیرپوستی میخوندم :دی
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

خب من شماره کاربریم نمیخوند X-(
ساعت 9 صبح نتایجو دادن ولی من ساعت 3بعد از ظهر فهمیدم چرررررررراااااااا؟
چون هر چی شماره کاربریمو میزدم ارور میداد حالا چرررررررررررراااااااااااااا؟
خدا میدونه ;D
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

من که خواب خواب بودم. فکر کنم 10 صبح بود 9تیر(!). یهو دیدم مامانم داره منو تکون میده و میگه پاشو تیزهوشان فبول شدی. منم خواب خواب تو این حالا نبودم، گفتم خب به سلامتی و پتو رو کشیدم رو سرم. X_X
بعد چند دقیقه که هوش و حواسم اومد سر جاش تازه فهمیدم که چی شده. یعنی این شکلی شدم: :o و بعدش این شکلی: <:-P
بعد هم کل فامیل و مامان و بابا این شکلی: =D> منم اینجوری: :-[
قبل امتحان هم: [-o< بعد امتحان: B-)
در کل حس خوبی بود.
 
پاسخ : تیزهوشان قبول شدم !

من همین جا اعتراف میکنم سوالای مرحله اولو که دیدم زهره ترک شدم آخه اصلا بلد نبودم و آزمون نمونه رو هم بخاطر اعتماد به نفس شدید که تیزهوشان قبول میشم نداده بودم
نمره منفی نداشت منم 11 تا نزده داشتم همه رو زدم یک...سوژه بود بدجور
جواب اولی رو دادم از ترس داییم گرفت اصلا باورم نمیشد قبول شم
مرحله دوم هم تقریبا نصف فامیل یادشونه مهمونی بودیم خونه مامان بزرگم گوشیم زنگ خورد. داشتیم ناهار میخوردیم از خوشحالی غذا پرید تو گلوم نزدیک بود داغ سمپاد به دلم بمونه ;D ;D
یک وقت فک نکنید سمپاد ندیده بودما نه :-" :-" :-"
 
You must log in or register to reply here.
Back
بالا